#با_شهدا_گم_نمی_شویم
خاطره ای از یک شهید نماینده مجلس . . .
وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود 1 و 45 بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم.
شخصی را دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر.
چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت.
و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد.
بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟
گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که به او سخت علاقهمند شدم و مسیر زندگیام تغییر کرد.
"شهید دیالمه"
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
سرکلاس جامعه شناسی، آقای پروفسور دوساعت تموم ازحجاب بدگفت ولی صغری وکبری چیدتابرای بچه هاجابندازه که حجاب یه چیزبه دردنخوریه! ولی آخرای کلاس، احمدبلندشدوگفت ببخشیداستادشمادوساعت درموردحجاب بدگفتیدحالا اجازه میدیدمن ده دقیقه ازحجاب دفاع کنم؟ درخواستش بقدری منطقی ومؤدبانه بودکه استادمجبورشداجازه بده احمدم طوری قشنگ وحساب شده راجع به فوایدحجاب صحبت کردبراش کف زدن استادهم فهمیدکه تأثیرحرف های احمدخیلی بیشتربوده
"شهید سیداحمد رحیمی"
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝