eitaa logo
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
990 دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
5.4هزار ویدیو
113 فایل
ولادت: 1363/10/30 ـــ🌺ــ شهادت:1390/6/13 اینستاگرام https://www.instagram.com/shahid.mohammad.ghafari.parsa محل شهادت:سردشت،ارتفاعات جاسوسان محل دفن:گلزارشهدای شهرهمدان 🔻نظرات وپیشنهادات🔻 @shahedesaber 🔻خادم کانال🔻 @shahid_mohamad_ghafari
مشاهده در ایتا
دانلود
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
یادِ یاران قدیم نرود از دل تنگ . . . #فاتح_الـی_بیت_المقــــدس #حاج_احمد_متوسلیان #فرمانده_لشکر_۲۷
انتشار برای نخستین بار: دوم فروردین ۱۳۶۱ روز دوم عملیات فتح‌المبین ارتفاعات علی گره زد ۱۲۳ قبضه توپ عراقی ها پشت این ارتفاعات بود و با اینها منطقۀ رودخانه کرخه و دزفول و اطراف شوش را می زدند و طی حمله شب اول، ما همۀ اینها را سالم گرفتیم... حاج احمد متوسلیان برای بازدید به خط مقدم نبرد آمده است آن کسی هم که با سر توی شکم حاج احمد رفته است، حاج حمیدرضا فرزاد می باشد به محض اینکه حاجی از ماشین پیاده می شود، رزمنده‌ها به سمت ایشان می روند تا با ایشان روبوسی بکنند آقای فرزاد می گوید: «با هجوم شدید بچه ها بنده با سر رفتم تو شکم حاج احمد»... منبع تصویر: آلبوم تصاویر «حاج حمیدرضا فرزاد» 💔 ۲۷محمدرسول‌الله 🌹 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
انتشار برای نخستین بار: دوم فروردین ۱۳۶۱ روز دوم عملیات فتح‌المبین ارتفاعات علی گره زد ۱۲۳ قبضه توپ
‍ بروجروی، متوسلیان را دید که می دوید جلویش سد شد و با طعنه گفت:"تو خجالت نمی کشی هنوز هم سوار مینی بوس های خط می شوی؟ این ساده زیستی تو کشته ما رو اگر دشمن کمی عرضه داشته باشد، به راحتی تو رو طعمه خود می کند، آقای سیبل متحرک و قابل دسترس حالا یک کاری می کنیم" بروجردی به لندروری که انتهای محوطه پارک شده بود اشاره کرد و گفت: "برگشتنی با این لندرور خواهی رفت" _متوسلیان: ولی این وسیله شماست *بروجردی: همین که گفتم سعی نکن از دوستی با من سوء استفاده کنی من به عنوان فرمانده به شما دستور می دهم دیگر حق نداری با وسیله عمومی تردد کنی _آخه زور که نشد حکم؛ تکلیف که زور نیست، احمدآقا... متوسلیان سوییچ را گرفت و تسلیم شد وقتی دوتایی وارد جلسه شدند، همه یک صدا صلوات سر دادند، چون از پنجره شاهد جدال این دو فرمانده سمج بودند، وسط خنده هایشان متوسلیان را هم متلک باران می کردند همت زد روی شانه او و گفت: اگر جای خالی داشتی ما رو هم برسان... قهقهه بروجردی در سالن پیچید و فرمانده ها برای چند دقیقه فقط می خندیدند و سر به سر متوسلیان می گذاشتند هر کس هر دق دلی از او داشت خالی کرد و او هم خورد و دم نزد کم کم یخ پیچک باز شد و لب به خنده گشود این رفتار او بروجردی را خوشحال کرد... 💔 ٢٧ 🌹 ۲۷محمد_رسول‌الله --------------------------------- 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
نسیمِ یادت ، می وزد بہ دعاهای غریبانۂ این روزها ڪاش ، هـمراهِ عیدِ رمضان خبری بیاید از بازگشتت مادرت منتظر است 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
. 🔹حاج احمد با دوستان  دو نوع برخورد داشت: یکی حین مأموریت و یکی بیرون از منطقه مأموریت. زمان مأموریت و انجام وظیفه ظاهراً خیلی خشن و با ابهّت برخورد می‌کرد؛ به شکلی که نزدیک ترین بچه ها به او، جرئت نمی کردند کوچکترین خنده ای بر لب بیاورند و با او یا با همدیگر شوخی کنند. بچه ها ترس داشتند از اینکه عملیاتی اگر موفق نبود و یا عده زیادی از بچه ها به شهادت می رسیدند، دور و اطراف حاج احمد پیدایشان بشود؛ ولی همین حاج احمد وقتی که از منطقه خارج می شدیم و به مرخصی می آمدیم، آدم دیگری بود. هیچ کس نمی توانست تشخیص بدهد که ایشان همان حاج احمد منطقه است. با بچه ها می گفت و می خندید و شوخی می کرد. از این لحاظ شخصیت عجیبی بود 📚نبرد درالوک ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝