آهی كشيد، به سقف سنگر خيره شد
و زير لب چند بار نام مقدس حضرت مهدی روحی له الفداء را زمزمه كرد:
«یادت مياد با بچه های چزابه، توی سوسنگرد دعای عهد ميخوندیم؟
همه آنها رفتند پيش خدای خودشون، حالا وقت رفتنه. ماندن برای من هم كافيه.»
اين اولين باری نبود كه به ياد ياران اوايل جنگ میافتاد اما در اين چند روز، همان حسین هميشگی نبود. راه رفتن او هم انگار توی آسمان بود، هوايی شده بود...
#خاطرات_نعم_الرفیق
#شهیدحاج_حسین_خرازی♥️
࿐჻ᭂ⸙🍃 🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
@saberin_shahid_ghafari1
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐