سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
اجازه دهید به شجاعت زنی دیگر از حماسه آفرینان تاریخ انقلاب اشاره کنم. زنی که در اوج جوانی با داشت
تا اینکه موقع تدفین اعلام کردند پدر یا برادران شهید برای آخرین دیدار حاضر شوند این عزیز شهید که قبلاً ایشان را از دست داده بود و برادران دیگر طاقت این فاجعه را نداشت...
مادر زینب وار یک بار دیگر کمر بربست و گفت خودم حاضرم به وصیت فرزندم عمل کنم زیرا او دستمالی نزد من به امانت گذاشته، دستمالی که شبهای عاشورا در آن گریه کرده و خواسته هنگام شهادت دستارش باشد. اطرافیان که می دانستند شهید سر ندارد اجازه نمی دادند مادر جلو رود. خود نیز باوقاری استوار و چهره ای گلگون با صدای بلند گفت می دانم عزیز شهیدم سر ندارد. اجازه دهید خود می دانم چه کنم و با استقامتی مضاعف جلو رفت و دستمال را دور استخوان از گردن بیرون آمده بست سپس با آرامشی دستها را روحانیت به آسمان گرفت و گفت خدایا این قربانی را از ما پذیرا باش و روز ختم شهید هم آنچنان سخنرانی نمود که همگان مات و مبهوت ماندند.
#یا_رقیه
#سلام_بر_ابراهیم
#سلامتی_امام_زمان_صلوات
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝