قصہی معراج سیمرغ راز بود
قصد او از زندگے پـرواز بود
لحظہی پـايـان او آغــاز بـود
مرگ او خود آخرين پرواز بود
#شهید_خلبان_احمد_کشوری
#سالـروز_شهـادت
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
قصہی معراج سیمرغ راز بود قصد او از زندگے پـرواز بود لحظہی پـايـان او آغــاز بـود مرگ او خود آخري
🔸 " در محضـر شهیـــــد " ...
پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست
جز مردِ حق که مرگش آغاز دفتر اوست ...
هر روز ستارهای را از این آسمان به پایین میکشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. این بار نیز در پی امر امام ، دریایی خروشان از داوطلبین به طرف جبهههای حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم و نیز می دانید که این اقیانوس بی پایان است و هر بار بر او افزوده می شود. راه شهیــدان را ادامه دهید. ڪہ آنهــا نظاره گر شمایند ...
مواظب ستون پنجم باشید که در داخل شما هستند. بی تفاوتـی را از خود دور ڪنید، در مقابل حرف های منحرف بی تفاوت نباشـید. مردم ڪوفه نشویــد و امـام را تنهــا نگذارید. در راهپیمایی ها بیشتر از پیش شرڪت ڪنید. در دعاهای ڪمیل شرڪت ڪنید. فرزندانتان را آگاه ڪنید. و تشویق به فعالیت در راه الله ڪنید.
#فرازی_از_وصیت
#شهید_خلبان_احمد_کشوری
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
#مجله_مبتذل
● کلاس دوم راهنمایی که بود، مجلات عکس مبتذل چاپ می کردند. درآرایشگاه، فروشگاه وحتی مغازه ها این عکس ها روی درو دیوار نصب می کردند و احمد هرجا این عکس ها را می دید پاره میکرد. صاحب مغازه یافروشگاه می آمد و شکایت احمد را برای ما می آورد.
● پدر احمد رئیس پاسگاه بود وکسی به حرمت پدرش به احمد چیزی نمی گفت.من لبخندمی زدم. چون باکاری که احمدانجام می داد، موافق بودم. یک مجله ای باعکس های مبتذل چاپ شده بودکه احمد آنها را از هر کیوسک روزنامه ای می خرید. پول توجیبی هایش راجمع می کرد.
●هربار 20 تامجله ازچند روزنامه فروش می خرید وقتی می آورد در دست هایش جا نمیشد. توی باغچه می انداخت نفت می ریخت وهمه را آتش می زد. می گفتم:چرا این کار را می کنی؟
می گفت:این عکس ها ذهن جوانان را خراب می کند.
✍راوی:مادرشهید
#شهید_خلبان_احمد_کشوری
#سالروز_شهادت 🌷
╔. ♡♡♡.═══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝