eitaa logo
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
981 دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
5.4هزار ویدیو
113 فایل
ولادت: 1363/10/30 ـــ🌺ــ شهادت:1390/6/13 اینستاگرام https://www.instagram.com/shahid.mohammad.ghafari.parsa محل شهادت:سردشت،ارتفاعات جاسوسان محل دفن:گلزارشهدای شهرهمدان 🔻نظرات وپیشنهادات🔻 @shahedesaber 🔻خادم کانال🔻 @shahid_mohamad_ghafari
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز سالروز شهادت است... و چه زیبا مصادف شده است با شهادت ارباب غریبش امام حسن مجتبی (ع) و رحلت نبی مکرم اسلام(ص) ... 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
امروز سالروز شهادت #شهید_محمدحسین_محمدخانی است... و چه زیبا مصادف شده است با شهادت ارباب غریبش امام
🔴به مناسبت سالروز شهادت د‌لـداده‌ ی اربـاب بـود درِ تابـوت را بـاز ڪردند ایـن آخـرین فرصـت بـود ... بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل قبـر؛ بدنـم بی‌حـس شـده ‌بـود ، زانـو زدم ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده‌ بـود . بایـد وصیـت‌های محمـدحسیـن را مـو بہ مـو انجـام می‌دادم. پیـراهـن مشڪی اش را از تـوی ڪیـف درآوردم. همـان که محـرم ها می ‌پوشیـد. یڪ چفیـه مشـکی هم بـود ، صـدایـم می‌لرزیـد . بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی بدنـش ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با وسـواس ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور گردنـش ... جـز زیبـایی چیـزی نبـود بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« می‌خواسـت بـراش سینـه بزنـم ؛ شـما می‌تونید؟ یا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید. دسـت و پایـش را گـم کـرد . نمی‌توانست حـرف بـزند چـند دفعـه زد رو سینـه محـمـدحسـیـن. بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود. نمی‌دانم اشـک بـود یـاآب باران. پرسیـد:« چی بخونـم؟» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:«خودت بگـو » نفسـم بالا نمی‌آمد .... انگار یڪی چنـگ انداختـه‌ بود و گلـویم را فـشار می‌داد ، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم گفتــم : از حـرم تـا قـتلگـاه زینـب صـدا می‌زد حسـیـن دسـت و پـا می‌زد حسـیـن ؛ زینـب صـدا می‌زد حسـیـن ... سینـه می‌زد برای محمـدحسیـن شانـه هایـش تکـان می‌خورد ... برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند همـه را انجـام دادم ؛ خـیالـم راحـت شـد ... پیـشِ پـای اربـاب تـازه سینـه زده‌ بـود ... 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
ماجرای جالب گفت‌وگوی شهید محمدخانی با تکفیری‌ها یکی از بی‌سیم‌های تکفیری‌ها افتاد دست ما. سریع بی‌سیم را برداشتم. می‌خواستم بد و بیراه بگویم. عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن. گفتم پس چی بگم به اینا؟! گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلوله‌هایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...» سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ گفت: «به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم که صهیونیست‌ها رو از لبنان بیرون کردیم. ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم. ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله... هدف نهایی ما مبارزه باصهیونیست‌ها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است... ..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان.. بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری‌ها تسلیم ما شدند. می‌گفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.» کتاب «عمار حلب» زندگی‌نامه ❤️ 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🌹ماجرای جالب گفت‌وگوی شهید با تکفیری‌ها یکی از بی‌سیم‌های تکفیری‌ها افتاد دست ما. سریع بی‌سیم را برداشتم. می‌خواستم بد و بیراه بگم. 🌹عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن. گفتم پس چی بگم به اینا؟! 🌹گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلوله‌هایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...» سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ 🌹گفت: «به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم که صهیونیست‌ها رو از لبنان بیرون کردیم. ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم. ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله... هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست‌ها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است... ..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان.. 💗بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری‌ها تسلیم ما شدند. می‌گفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.» کتاب «عمار حلب»، زندگی‌نامه‌ی 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
برای خواندن #نماز_شب کاری به من نداشت، اصرار نمی‌کرد با هم بخوانیم. خیلی مقید نبود که بخواهم بگویم هر #شب بلند می‌شد برای #تهجد، نه، هر وقت امکان و فضا مهیا بود، از دست نمی‌داد. گاهی فقط به همان #شفع و #وتر اکتفا می‌کرد، گاهی فقط به یک #سجده. کم پیش می‌آمد مفصل و با #اعمال بخواند. می‌گفت: «آقای #بهجت می‌فرمودند: اگه #بیدار شدی و دیدی هنوز #اذان نگفتن و فقط یه #سجده_شکر بجا بیاری که #سحر رو بیدار شدی، همونم خوبه!» برشى از كتاب «قصه دلبرى»، #شهيد_محمدحسين_محمدخانى https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
#علی_جان نامت ؛ جنون خیز است حق دارد موذن هم وقت اذان ، با دستِ خود سر را نگه دارد . . . #اشهد_أن_علی_ولی‌الله #شهید_محمدحسین_محمدخانی https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
دیوانہ میشدم وقتی میخواند . دل پاڪی داشت و اشڪ روان . در روضہ حرف های دلی میزد . قسمت هایی از مقتل ر
پرسیدیم کربلارفتیم حرم حضرت عباس ، سینه زنی و توسل و دعا ... راه افتادیم سمت حرم امام حسین اونجا هم به همین شکل، بلکه بیشتر .. بماند که توی بین الحرمین چقدرخوندیم و سینه زدیم نرسیده به هتل، باز اومد که حاجی بیا بریم حرم سیری نداشت واقعا عطشان بود!! صبح, ظهر ,شب ,سحر، ول نمی کرد...مدام میومد که بریم حرم برامون روضه بخون.گاهی، قبول نمیکردم بیشتر از این نمی کشیدم با بچه ها می رفت و خودش روضه می خوند.شب حرم بودسحر می رفتیم،می دیدیم باز توی حرم نشسته جلوش کم آورده بودم گه معرفت نباشه، آدم نمیتونه این طور عرض ارادت کنه خیلی مهمه در جوونی این شکلی عاشق باشی.گوشه گوشه زندگیش رووصل میکرد به اهل بیت و امام حسین ( علیه السلام ).در خصوص گریهء صبح وشام برای امام حسین (علیه سلام) صحبت می کرد. وقتی آب میخورد یاد امام حسین می افتاد. واقعا از سلامش احساس می کردم از روی عادت نمی گه از ته دل سلام می گه:یاحسین 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
یادت بخیر نازنینم خوبی⁉️ خبری نیست ز دل من میخواهد، که بدانی دل منـ❤️ اندازه ی دنیا تنگ است ای دوست یادگار دیروز.. دل من سیر برایت است💔 🌷 درکنار سردار سلیمانی 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
اینقدر مهربانند که دست من و شما رو میگیرند و تو سفره پربرکت و دعوت میکنن... مطمئنا کسی که و با تمام وجود بهشون بشه دست خالے بر نمیگرده ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
✍در خاک هم دلم به هوای تو می‌تپد چیزی کم از بهشت ندارد، هوای تو …! 🥀 💚 ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
مرام‌های خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون بود و خط قرمز داشت و یکی از آن خط قرمز ها این بود: محمدحسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشم خورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا تعلق میداد و تو باید قبول میکردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی وگرنه... قرارداد که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم بعضاً عکس‌ها هم نو میشد. یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق کرد که عکس‌های بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد. با این حال ولی همیشه یک پوسترْ تکراری بود؛ قدیمی بود و نه نو میشد و نه قرار بود سایزش عوض شود و آنهم تمثال شهید مبارزه با اشرار جنوب شرق کشور محمد عبدی بود. خیلی دوست داشت مثل محمد عبدی باشد. همیشه از خنده های لحظه‌های آخرش و حین شهادت محمد عبدی میگفت. وقتی فهمیدم اسم جهادی محمدحسین خودمان «عمار عبدی» است اصلا جا نخوردم ولی زمانی که عکس صورتش را در معراج شهدای تهران دیدم، با آن لبخند ملیح آن موقع باورم شد: تا در طلب گوهر کانی کانی تا در هوش لقمه نانی نانی این نکته ی رمز اگر بدانی دانی هرچیز که در جستن آنی،آنی ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
اینقدر مهربانند که دست من و شما رو میگیرند و تو سفره پربرکت و دعوت میکنن... مطمئنا کسی که و با تمام وجود بهشون بشه دست خالے بر نمیگرده ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢واکنش پس از شهادت محمدحسین محمدخانی🥀 ✍پس از شهادت محمد حسین محمد خانی، حاج قاسم سلیمانی با کلمات مقتدرانه او را اینگونه توصیف کرد: «رشادت‌ها و شجاعت‌های شهید عمار مانند همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه می‌گذاشتم و می‌گفتم مراقب خودت باش.. 🌷 ╔. ♡♡♡.═══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
●عاشق حضرت زهرا (س) بود. روضه های فاطمیه را خیلی با سوز میخواند. یک وقت هایی هم آخرشب زنگ میزد میگفت باهات کار دارم. حالا دو تا هیئت رفته. هم مداحی کرده هم روضه خوانده و هم گریه کرده و سینه زده. اما آخر شب میگفت بیا یک روضه چند نفری بخونیم و گریه کنیم. ●میگفت هرچی برای مادر گریه کنیم کمه. خط خوبی هم داشت. همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسماء متبرک اهل بیت را با خط خوش می نوشت. وزیباترینش هم نام مبارک فاطمه زهرا (س) بود. 🌷 ╔. ♡♡♡.═══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{بِسْمِ اللّٰهِ الرَحْمٰنِ الرَحيٖمْ}• شهید محمد حسین محمد خانی: از جمله کسانی بودند که باور داشتند عالم یک دوقطبی حق و باطل است و چیزی بین این دو وجود ندارد. همیشه دنبال یافتن تکلیف خود بود و زندگی‌اش را بر تکلیف‌ محوری بنا کرده بود. وقتی تکلیف را تشخیص می‌داد، می‌گفت باید انجامش بدهم. ولو اینکه به خاطر انجام آن تحقیر یا دچار مضیقه مالی بشوم. کسی نیست که بنشیند حساب کند و بگوید اگر مقدماتش را فراهم کند این کار را انجام می دهد. می‌گفت اگر این کار باید انجام شود، مقدماتش را باید فراهم کنیم. یک برنامه اگر پول می‌خواهد، جور کنیم. اگر نیروی انسانی می‌خواهد، باید جور کنیم. اگر مکان می‌خواهد باید جور کنیم. ❤️ ╭┅┈┈┈┈┈┈┈╼┅╮ 𑁍▹ کپی مطالب با لینک کانال مجاز است 𑁍▹ @saberin_shahid_ghafari1 ╰┅╾┈┈┈┈┈┈┈┅╯
+واسه کی کار میکنی؟ -امام حسین (علیه‌السلام) +پس حرف ها رو بیخیال.. کار خودت را بکن جوابش با امام حسین(علیه‌السلام) ╭━━⊰•♡♡•⊱━━━━━╮ @saberin_shahid_ghafari1 ╰━━⊰•♡♡•⊱━━━━━╯