سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
#خبر_فوری پیکرهای مطهر ۵ شهید دوران دفاع مقدس که در عملیات های اخیرِ تفحص کشف شده بود، شناسایی شدند
اطلاعات تکمیلی مربوط به شهدای تازه شناسایی شده به شرح زیر است:
🕊شهید "حمزه کرمی" متولد 11 شهریور 1348
نام پدر : خداخواست
اعزامی از شیراز که از سال 1367 مفقودالاثر گردید و با تلاش گروه های تفحص شهدا پس از 30 سال به کشور بازگشت و از طریق #پلاک_هویت شناسایی شد
🕊شهید "هوشنگ مرتضوی" متولد 2 مرداد 1346
نام پدر: سیروس
اعزامی از قائمشهر که از سال 1365 مفقود الاثر گردید و با تلاش گروه های تفحص شهدا پس از حدود 32 سال به کشور بازگشت و از طریق #کارت_شناسایی " هویتش مشخص گردید.
🕊شهید "حسین سهامی فرد" متولد 1 شهریور 1349
نام پدر: براتعلی
اعزامی از شیراز که از سال 1367 مفقودالاثر گردید و با تلاش گروه های تفحص شهدا پس از 30 سال به کشور بازگشت و از طریق #پلاک_هویت شناسایی شد
🕊شهید "جهانگیر امیری" متولد 1344
نام پدر: عوض
اعزامی از شیراز که از سال 1367 مفقودالاثر گردید و با تلاش گروه های تفحص شهدا پس از 30 سال به کشور بازگشت و از طریق #پلاک_هویت شناسایی شد
🕊شهید "حسن عیسی زائی"
متولد 2 اردیبهشت 1343 در شهر سرخس
نام پدر: رستم
که از سال 1365 مفقودالاثر شد و با تلاش گروه های تفحص شهدا پس از 32 سال به کشور بازگشت و از طریق #کارت_شناسایی هویتش مشخص گردید
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات💐
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
#خبر_فوری
💐پیکر مطهر شهید دفاع مقدس " #ازبرعلی_احمدی " که در عملیات های اخیرِ تفحص کشف شده بود ، شناسایی گردید
🕊شهید "ازبرعلی احمدی "
متولد ۱۶ شهریور ۱۳۴۴ در شهر زنجان
نام پدر : علی یار
این شهید والا مقام از لشکر ۱۶ زرهی قزوین به جبهه اعزام و از سال ۱۳۶۷ مفقودالاثر شد و با تلاش گروه های تفحص شهدا پس از 3۰ سال به کشور بازگشت و از طریق #کارت_شناسایی و " #نوشته_روی_بند_حمایل " هویتش مشخص گردید
🔸پیکر مطهر شهید صبح فردا به شهر #زنجان منتقل خواهد شد.
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات💐
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
هدایت شده از دال فاء
🚨 #خبر_فوری
💐پیکر مطهر دو شهید دوران دفاع مقدس شناسایی شد.
📝اطلاعات این دو شهید والامقام به شرح زیر است :
🕊شهید " علی محمد ترک "
متولد ۲۵ اردیبهشت ۱۳۴۸
نام پدر : علی اکبر
این شهید والا مقام از تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل(ع) به جبهه اعزام و از سال ۱۳۶۴ در منطقه " #چنگوله " مفقودالاثر گردید و با تلاش گروه های تفحص شهدا پس از ۳۳ سال به کشور بازگشت و از طریق #پلاک_هویت شناسایی گردید
🕊شهید " عباس معظمی گودرزی "
متولد اول مهر ۱۳۴۰
نام پدر : شاه ولی
این شهید والا مقام از لشکر ۲۷ محّمد رسول الله(ص) به جبهه اعزام و از سال ۱۳۶۱ در منطقه " #شلمچه " مفقودالاثر گردید و با تلاش گروه های تفحص شهدا پس از ۳۶ سال به کشور بازگشت و از طریق #کارت_شناسایی هویتش مشخص گردید
🚑پیکر مطهر این دو شهید والا مقام از معراج شهدا به استان لرستان منتقل شد.
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
#خبر_فوری
پیکر مطهر سه تن از شهدای دوران دفاع مقدس شهرستان #جهرم شناسایی شد.
🌷شهید سید محمود موسوی نژاد ، فرزند سید محمد علی، متولد 1344 در شهرستان جهرم استان فارس است. او در سال 61 و در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید، اما پیکر مطهرش در منطقه ماند و در شمار شهدای مفقودالجسد قرار گرفت. پیکر این شهید بعد از گذشت 37 سال در جریان عملیات اخیر کمیته جستجوی مفقودین،تفحص و از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
🌷شهید «مرتضی فیروزی فرد جهرمی» فرزند محمد حسن متولد سال ۴۱ در شهرستان جهرم میباشد.
وی سال ۶۲ در منطقه فکه و در عملیات والفجر_یک به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در منطقه ماند و پس از ۳۶ سال توسط گروه های تفحص شهدا کشف و از طریق پلاک هویتی شناسایی شد.
🌷شهید «کرامت الله کاتبی» نام پدر عباس متولد سال ۱۳۳۹ میباشد.
وی سال ۶۱ در منطقه شلمچه و در عملیات بیت المقدس به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش پس از ۳۷ سال توسط گروه های تفحص شهدا کشف ٫ و از طریق #کارت_شناسایی هویتش مشخص گردید.
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شهیدان_زنده_اند_الله_اکبر
💠اتفاقی جالب در #تفحص یک شهید...
🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....
🔹می گفت : اهل تهرانم و #عضو_گروه_تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....
🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....
🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....
🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه....
🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....
🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
#شهید_سیدمرتضی_دادگر...🌷
فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم.....
🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند....
🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم....
🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...
ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....
راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم....
گفتم و گریه کردم....
🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم :
«شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... »
🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم....
به قصابی رفتم ، خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم :
بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است
به میوه فروشی رفتم...
به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم...
جواب همان بود ، بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات...
خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد....
جلو رفتم و #کارت_شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم....
اعتراض کردم که:
چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود....
بخدا خودش بود....
کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود....
به خدا خودش بود....
گیج گیج بودم.... مات مات....
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم...
مثل دیوانه ها شده بودم....
عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم ، می پرسیدم :
آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟
🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...
مثل دیوانه هاشده بودم..
به کارت شناسایی نگاه می کردم....
🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار ازحال رفتم...
🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹🌹🌹
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1