eitaa logo
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
1هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
5.5هزار ویدیو
113 فایل
ولادت: 1363/10/30 ـــ🌺ــ شهادت:1390/6/13 اینستاگرام https://www.instagram.com/shahid.mohammad.ghafari.parsa محل شهادت:سردشت،ارتفاعات جاسوسان محل دفن:گلزارشهدای شهرهمدان 🔻نظرات وپیشنهادات🔻 @shahedesaber 🔻خادم کانال🔻 @shahid_mohamad_ghafari
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 💠اتفاقی جالب در یک شهید... 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹می گفت : اهل تهرانم و و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... ...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم ، خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است به میوه فروشی رفتم... به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود ، بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... جلو رفتم و شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم ، می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم... مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹🌹🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
هدایت شده از عطربهارنارنج
🌹 🍃 ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
هدایت شده از عطربهارنارنج
کودک دست مادر را می کشید و به تنگ ماهی کنار خیابان نگاهی می انداخت؛ یکباره یادت در دلم همچو ماهی در تنگ، بالا و پایین پرید و لبم به ناگاه خواند.. آه ...! محمدجان، پسرکم... یاد می آورم روزهایی را که پدر در خط مقدم جبهه سینه سپر و من و تو تنها در خانه، مونس یکدیگر بودیم اسفندماه که میشد، بهانه ات برای پدر بیشتر از هر لحظه ای، به جانم می افتاد بوی اسپند و داد مردی خانه به دوش که بر سر کوچه، ماهی گلی و سبزه می فروخت. و تو هر بار که به خانه بر می گشتیم نگاهت به سبزه ها گره و دلتنگی پدر در دلت سبز می گشت و بیچاره من که باز، تو را با خرید ماهی گلی، آرام می کردم نازنین من! کمی بزرگ تر شدی اما همچنان دلبسته پدرت این روزها باغبان زندگانی ام میشدی مهیا کاشت سبزه از هر نوع و رنگ اش! دستانت از کودکی سبز بود عزیزکم سبزه ها را به نیت سبز بودن سلامتی و سرزنده بودنِ پدر، پرورش میدادی از روز اول تا عید نوروز لحظه لحظه اش را نظاره گر بودی و آموختی چگونه در زندگی ات سبز باشی! از سبزبودنِ سبزه پیرهن سبز سپاه را تن از رشدش، قامت راست نمودی ز مقاومتش، ایستادگی در برابر ظلم را.. ز تلاطم تنگ ماهی دفاع از آرمان امام ره را متلاطم.. ز سرخی ماهی گلی، خون سرخ ات...، نقش بر زمین... و آه ز ! پسرکم برای من همچو آب برای ماهی بود.. محمد، عزیزِ مادر... ! بعد ِرفتنت اسفند یخ ترین ماه سال است دیگر نوروز با آن بهارش برایم مبارک نیست در حسرت دیدار تو، بازدمم آه و سال ام نو می شود و تو ای جانِ دل ِمادر شبی ز شب های دلتنگی بیا و نگهی بر دل بی جان من انداز بگذار بار دیگر در آغوشت، بهاری شود، روزگارم... "ای بهار زندگی من و باباحسین" . . . . 😭 🌱 ...🌹 🥀
📸بنویسید در تاریخ ما غم #قاسم برایمان تمام نشدنی است... ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌷🍃 وَجَري بِقُدْرَتِكَ الْقَضآءُ، وَمَضَتْ عَلي اِرادَتِكَ الاَْشْيآءُ. و به نيرويت قضا جاري شد،و امور براساس اراده‏ ات گذرد، فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، پس اشياء تنها نه به گفتارت‏ بلكه به اراده‏ ات فرمان پذيرند، وَبِاِرادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ، اَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمّاتِ، و تنها به اراده‏ ات قبل از نهي كردنت باز داشته‏اند،تنها تو براي رفع گرفتاريها خوانده شدي، واَنْتَ الْمَفْزَعُ في المُلِمّاتِ، لايَنْدَفِعُ مِنْها اِلاّ ما دَفَعْتَ، و در بلاهاي سخت پناهگاهي،چيزي از آن بلاهاي سخت دفع نگردد جز آنچه تو دفع كردي، وَلا يَنْكَشِفُ مِنْها اِلاّ ما كَشَفْتَ، و چيزي از آن گشوده‏ نشود مگر آنچه تو گشودي، 🙏 ...💕 ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
💢«امسال بهار تو خونه‌ها» برای مبارزه با کرونا ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸حوصله ی ما از خانه نشینی سررفته؟! 😷کافیست تخت بیمارستان را مجسم کنیم که میتوانستیم هم اکنون روی آن از ناراحتی جسمی و روانی کلافه باشیم! کدام ترجیح دارد؟؟ خانه یا بیمارستان؟؟ 👨‍⚕میتوانستیم جای پزشکی باشیم که بیماران توی صورتش عطسه و سرفه میکنند و هر آن ممکن است به کام ویروس کشیده شود. کدام راحت تر است مبل کسل کننده ی خانه یا جایگاه او؟؟ میتوانستیم جای پرستاری باشیم که روزهاست فرزندانش را به دیگران سپرده از ترس اینکه موقع بازگشتن از بیمارستان آنها را آلوده کند! کدام سختتر است؟ ندیدن فرزندان یا کنارشان وقت گذراندن کنج خانه؟؟؟؟ 🏡خانه هر چقدر هم کسل کننده باشد، راحت است! خودخواه نباشیم! تاوان سرگرمی و حوصله سرنرفتن خودمان را از دیگران نگیریم! ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
🔸️ کرونا هم یه روزی میره ما میمونیم و قهرمان هایی که هرجا بودن برای کمک به مردم هرکاری کردن‌... https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
چندتا قلبـ براۍ امام‌زمانت شڪارڪردۍ؟! چَندتامون‌ غصه‌خورِ‌ امام‌زمانیم؟! رفقــا! توجنگ‌چیزۍڪهـ بین جاافتاده‌بود این‌بودڪه‌میگفتن.. امام‌زمان! دردوبلات‌‌به‌جون‌من · · ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
«ما عاشق این سفر بودیم. اما امسال، نشد.» https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
31.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸خادمان امام رضا (ع) در طبقه بالای صحن انقلاب ، دور هم نشستن و به خاطر خلوت شدن حرم اشک میریزند و مداحی میکنن 🌴 دلتون شکست برای فرج امام زمان علیه السلام وشفای بیماران و رفع بلاازدوستان امیرالمومنین علیه السلام دعا بفرمایید https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنگامی که مردی از شما خوستگاری کرد که از دین و اخلاق او راضی بودید به ازدواج با او رضایت دهید ،و مبادا فقر او تورا از این رضایت باز دارد https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
با داغ هــزار ســالہ خندیـد از باغ خزان چو لالہ ڪوچید شـ‌هـید هرچند در این میانہ جان داد شـ‌هـید جان دگرے بہ عشـق بخشید شـ‌هـید یاد ‌شهدا باصلواٺ ... https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
اگر مۍخواهید تاثیرگذار باشید؛ اگر میخواهید به عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم نکرده باشید ما راهی به جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم!! https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ +[ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ڪﻔﺮ ميﻭﺭﺯﻳﺪ ﺩﺭ ﺣﺎلي ڪﻪ ، ﭘﺲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ، ﺳﭙﺲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺳﻮي ﺍﻭ _بقره/ 28_ -وقتی مبدا و مقصد خداسٺ ... در مسیر چرا گناه ؟! · https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
چندتا قلبـ براۍ امام‌زمانت شڪارڪردۍ؟! چَندتامون‌ غصه‌خورِ‌ امام‌زمانیم؟! رفقــا! توجنگ‌چیزۍڪهـ بین جاافتاده‌بود این‌بودڪه‌میگفتن.. امام‌زمان! دردوبلات‌‌به‌جون‌من · · ↳| @mane_Oo
. خدایا . . . مرا بخاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیه‌شان می‌کنم ببخش . https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
حاج حسین یکتا .mp3
8.14M
🔊 | خودمون نخواستیم که شهید نشدیم 🎙به روایت حاج حسین یکتا https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🚤اروند ... از کجایش بگویم ... از آن پل های متحرکش که رزمندگان آن ها را یک به یک با دستان خود ساخته اند ؟ و یا از آن جمله های نابی که آدم را تا مرز شهادت راهی میکند ؟ ویا از آن صدای دلنشین اروند که گویی گلی در درونش به نجوا نشسته و یا از دل ناآرام اروند و یا باید از آن شهید گمنامی بگویم که در قلب اروند به تماشایمان نشسته شایدم باید از آن موشک هایی بگویم که برای به نمایش گزاشتن قدرت نظامی این خاک عزیز در کنار اروند آماده اند تا با یک حرکت دشمن ، هیفا را با خاک یکسان کند... 🏝یا آن نخل های بی سر که نشان از شهیدانی دارند که بی سر پر پر شده اند .. ای نخل بی سر و سوخته.. حال تو بگو برایم که چه چیزها به خود دیده و شنیده ای ؟؟ 🥀خـــــدای من نیزار هایش را که نگو ، نیزار هایی که با خون سرخ لاله ها اینگونه سر به فلک کشیده اند .... آن لحظه را به یاد داری ؟؟ همان لحظه که راوی روایت میکرد و دلت تنهایی میخواست ؟؟ همان لحظه که از جمع جدا شدی و با دل ناآرامت به طرف دل ناآرام اروند روانه شدی ؟؟ همان لحظه که با او درد و دل میکردی ‌‌ چشمانت آرام نداشت ولی ... در دلت آرامشی پیدا نشدنی وجود داشت .... و همان لحظه که شنیدی کسی گفت : وقت رفتن است ... و باز دلت ناآرام شد ... دلت آرامش چنددقیقه پیش را میخواست .. ولی ... https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهار یعنی تو ! اصلا بدون‌ تو هم مگر بهار می‌شود ؟ اسیر سرمایِ زمستان است ، این دنیا ، تا تو نیایی بهارِ من... 🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
. اِلٰهیٖ بِکَ هٰآمَتِ الْقُلُـوبُ الْوٰالِهَـةُ . . . خدایا . . . دلهآی عاشـــق شیـــفته ی تواَند :) https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
پسر کو ندارد نشان از پدر ... دکتر « مهدی وریجی » فرزند شهید دفاع‌ مقدس « شهید رحیم وریجی » بر اثر ابتلا به ویروس کرونا به قافله شهدای سلامت پیوست. https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
روز شاد کردن دل آنهایی که در زیر خاک در انتظارند.. روز لمس کردن خاطره ای که در ذهن داریم و یا خود می گوییم. چقدر دلم برایت تنگ شده است.💔 🎗🎗 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
♦️پخش زنده در آپارات ❤️شب های بله برون را در آپارات معراج شهدا ببینید 📡پخش زنده روایتگری حاج حسین یکتا در جوار شهدای گمنام تازه تفحص شده در معراج شهدای تهران از صفحه آپارات معراج شهدا www.aparat.com/merajoshohada/live ⏱راس ساعت 19 ⛔️امکان حضور زائران در معراج شهدا وجود ندارد. ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هر پنجشنبه که از راه میرسد انگار بوی عطری اشنا مرا تا انتهای بودن سوق میدهد لحظات نابم را به روی سنگ مزارت پرپر میکنم و از قاب عکست که از من زنده تر است با نگاهی عمیق با تو سفر میکنم به سرزمین پاک چشمانت پنجشنبه ها اگر به پابوسی شهید نروم؛ تمام هفته را دفن خواهم شد اصلا هفته های من با پنجشنبه اغاز میشود با اولین سلامی که به روی ماهت نثار خواهم کرد https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🏴سیاه‌پوشی حرم مطهر امام رضا(ع) در شب شهادت امام کاظم(ع) ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝