💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
سلام امروز صبح زود همسرخان سر راهش ما رو گذاشت خونه مامانم اینها. بعد من خانوم کوچولو رو گذاشتم پیششون و رفتم برای خودم لباس عید بخرم. چه مدلهای اجغ وجغ و چه قیمتهایی! ... اما برای من این خرید کردن واقعاً لذتبخش بود ... این تنهایی و توجه به خود برام واقعاً لازم بود. خدا سایه مامان اینها رو همیشه روی سرم نگه داره که بعد از خدا تنها امیدم به اونهاست.
الان تازه برگشتیم خونه و زودی خانوم کوچولو رو خوابوندم و اومدم یه خبر از احوال خودم بدم و بگم زنده ام و امروز به یاد تک تکتون بودم. امروز صبح توی ماشین همسرخان از این که ما همراهشیم و لازم نیست مثل همیشه این مسیر رو تنهایی طی کنه، به وضوح خوشحال بود. بعدش هم ظهر زودتر از وقتی که قرار بود اومد خونه مامانم، و همه با هم نهار خوردیم. نمیدونم چرا ولی بعضی وقتها هست که حالش خیلی خوشه و همه چیز رو راحت میگیره. این جور موقعها ( که متاسفانه خیلی به ندرت پیش میاد) به قدری نرم و دوست داشتنی میشه که باورم نمیشه این همون همسرخان همیشگیه. اما هنوز نتونستم #الگویی برای این خوش اخلاق شدنش پیدا کنم. شاید به قدر کافی دقت نکرده ام. میخوام توی یه دفتر مواقعی که اینطوری پسر خوبی هست رو یادداشت کنم، بلکه بتونم یه یه شناخت جدید ازش برسم و الگوی خوش اخلاقیش رو پیدا کنم.
آهان این رو هم بگم که دیروز بالاخره ناپرهیزی کردم و هنرهایی از خودم نشون دادم. اولش یه سر و سامانی به اتاق خانوم کوچولو دادم و بعد هم افتادم به جان دستشویی و حسابی برق انداختمش. بعد هم اتاقها رو مرتب کردم. وقتی همسرخان اومد همه چیز مرتب و منظم بود. البته نه طوری که چشمهاش از حدقه دربیاد. فکر کنم اگه بخوام از شدت تحیر درجا میخکوب بشه، باید حداقل یک هفته مدارم همه جا رو تمیز کنم! ... این وسط فهمیدم که خیلی از کارها لم و #قلقهایی دارند که اگه بهشون عادت کنم، کارها سریعتر انجام میشن ودردسرشون کمتره. اما ....... اما یک نکته مهم: موقع انجام این تمیزکاریها حس بسیار بسیار خوبی داشتم. یه حس ناشناخته. آخه درسته که من ۱۴ ساله دارم این کارها رو انجام میدم، ولی همیشه یا از روی زور و اجبار اومدن مهمون بوده و یا از ترس غرغرهای همسرخان ... هیچوقت به صورت خودجوش و در راستای #جهاد_در_راه_خدا این کارها رو انجام نداده بودم. حس بی نظیری بود. البته تمیز کاری اونقدر وقتم رو گرفت که وقت نکردم به خودم آنچنان برسم. سعی میکنم این دفعه این اشتباه رو نکنم و وقتم رو جوری تنظیم کنم که یه زمانی هم برای رسیدگی به خودم بمونه.
حالا دیگه باید برم سراغ شام درست کردن. پیاده روی امروز رو هم نکردم. یک کم دارم از زیر رژیم درمیرم. از فردا سعی میکنم با دقت بیشتری انجامش بدم. از همه تون ممنونم و باز هم ببخشید اگه لطف کردین و تا اینجا اومدین و من نبودم ...
#پست_نهم
#تو_فقط_لیلی_باش
#سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane