نشستم پایین مبل کنار پاهاش.دستاشون رو گرفتم تو دستم و گفتم:
"شما خیلی مردی! خیلی عاقل و هوشیارید! خیلی با گذشت و ریش سفیدین! خیلی با تجربه و بخشنده این!"
سعی میکرد لبخندش رو پنهان کنه اما از پس لرزش گونه هاش میفهمیدم که از شنیدن این حرفها خوشحاله.🤗
ادامه دادم...
بابا! بزرگ منشیِ شما،چشم پوشی های شما،دعاهای شما و صبوری های شما بوده که باعث شده منو احمدرضا کنار هم زندگیِ خوبی داشته باشیم.
میدونم وقتایی بوده که میتونستید به من اعتراض کنید و نکردید،جاهایی بوده که میتونستید به روم بیارید و نیاوردید،زمان هایی که من خامی و جوونی کردم اما شما ریش سفیدی کردی،بخشیدین! ندیدین!...اینو بدونید که من هیچوقت مردونگی شما رو فراموش نمیکنم هیچوقت!و همیشه قدردان حضورتون هستم.
قند تو دلش آب شد.لبخندش رو رها کرد،دستم رو محکمتر گرفت،محبت رو جاری کرد بینمون و گفت:"شما خودت خوبی مریم خانم!"🙂
#پدرشوهر
#اقتدار
🏴#سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane