💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📜#زندگینامه
💠شهید مدافعحرم غلامعلی تولی
🖍قسمت دوم
🔹یک سالی به همین ترتیب گذشت تا اینکه صاحب فرزند دیگری شد؛ یک ماه قبل از تولد فرزندش به منزل بازگشت که اینبار در کنار همسرش باشد. در ۱۳۶۸/۱۱/۲۸ فرزند دوم به دنیا آمد و نامش را «هادی» گذاشتند. چند هفتهای گذشت و غلامعلی به شهرستان گالیکش نقل مکان کرد تا در غیاب او، خانوادهاش کمکرسان به همسر و دو فرزندش باشند. زندگی برایش مشکل شده بود، روزهای سخت جبهه و دوری از خانواده؛ اما هرچه سختتر میشد، هم ارادهاش برای زندگی بیشتر میشد و هم شکرگزاریاش از خدا. همسرش نیز که در این روزهای دشوار چون کوهی مستحکم و مقاوم همیشه و در همه حال پشتیبان او بود، پا به پای او پیش میرفت و او را یاری مینمود.
🔸سرانجام در سال۱۳۶۹ پس از هشتسال جنگ و تحمّل سختی و دفاع از میهن سرافرازمان ایران، شیرمردان و شیرزنان دفاعمقدس به لطف و رحمت خدا در جنگ تن به تن پیروز شدند و ایران از اسارت و استعمار بیگانگان خارج شد. پس از پیروزی ایران در جنگ تحمیلی، غلامعلی به همراه دیگر همرزمان به خانه و دیار خود بازگشتند. یکسالی گذشت و وقت غلامعلی به تأمین مخارج خانوادهاش گذشت و از زندگی پر ثمر خود راضی بود و هر روز خدا را بابت آن شکر میکرد. در همین روزها بود که خبری او را سخت اندوهگین و ناراحت کرد، برادر بزرگش، حسنعلی را که تنها ۳۳سال داشت و بعد از پدر، پشت و پناهش بود از دست داد. غم جدایی برادری همچون او برایش سخت بود ولی با این حال به زندگی خود ادامه داد.
🔹چند ماهی گذشت و به دلیل علاقهی شدیدی که به درس و مدرسه داشت شروع به تحصیل کرد. موفّقیّتش در تحصیل به طرز فوقالعادهای چشمگیر بود. به طوری که دوران راهنمایی هر مقطع را با نمرات بالا قبول میشد و به مراحل بالاتر راه مییافت. در طیّ همین روزها بود که به عضویت رسمی سپاه درآمد و در ۱۳۷۱/۰۷/۱۲ در تیپ۶۰ زرهی گنبد کاووس استخدام شد و از آن پس به عنوان یک پاسدار شروع به خدمت در پادگان کرد. در سالهای اوّلیّه ورود به پادگان در بخش تأسیسات به عنوان نیروی فنی لولهکشی مشغول به کار شد؛ زیرا اوایل ازدواجش این مهارت را از برادر دومش، نوروزعلی یاد گرفته بود و با اینکه سنّ کمی داشت، آنقدر ماهر شده بود که به تنهایی به این کار میپرداخت تا کمک خرجی برای خانوادهاش باشد.
🔸در این مدت توانست از مهارت و استعدادش به نحو احسن استفاده کند طوری که در مواقع نبودش در پادگان دیگر نیروها از انجام خیلی از کارها باز میماندند. دوران تحصیل در مقطع راهنمایی را در سال۱۳۷۳ به پایان رسانید و به دبیرستان راه پیدا کرد و در همین سال فرزند سوم او به نام «سمانه» به دنیا آمد. زندگی غلامعلی پرثمر و پر برکتتر شده بود و خدا را بابت این همه لطف و نعمت شکر میکرد. با این حال، زندگی سختی خود را داشت؛ رفتن به مأموریت و مسئولیت در پادگان از یک سو و ادامه تحصیل و مسئولیت خانواده از سوی دیگر.
🔹اما غلامعلی آنقدر مهارت داشت که همهی این وظایف را بدون هیچ کم و کاستی انجام دهد و هیچ وقت در کارش خللی نمییافت و از بهعهدهگرفتن این همه مسئولیت خسته نمیشد و اظهار ناراحتی و شکست نمیکرد؛ بلکه هر روز مصمّمتر از دیروز به وظایفش رسیدگی میکرد و حتی بیشتر از حدّ توان وظایفش را انجام میداد؛ حتی اکثر اوقات مسئولیت دیگر همکارانش را در پادگان به عهده میگرفت و به نحو احسن انجام میداد و هیچوقت از کارکردن و تلاش خسته نمیشد. با وجود این همه کار به شهرهای دیگر جهت ماموریت اعزام میشد. در یکی از ماموریتهایش در پادگان شهید جعفرزاده در اندیمشک به عنوان «جانشین مقر» چندماهی را گذراند.
🔸در کنار ماموریتها به تحصیل نیز ادامه میداد و توانست در سال۱۳۷۹ مدرک دیپلم در رشتهی علوم انسانی را با معدل بالا کسب کند؛ همچنین مفتخر به کسب درجه ستوانسوم شد و برای گذراندن دورهی سرپرستی دژبانی به ماموریت اعزام شد. مدرکش را گرفت و در پادگان به عنوان سرپرست دژبانی مشغول به خدمت شد. چندسال بعد به سرپرستی و نگهداری بخش اسلحه و مهمّات منصوب شد و هفتهای یک شب را در پادگان به عنوان مسئول شب میماند. ساعات بیکاری در پادگان را نیز در کلاسهای تفسیر و روخوانی قرآن شرکت میکرد و توانست در مدت کوتاهی به تفسیر قرآن تسلّط یابد و قرآن را به لحن عربی تلاوت کند. پس از مدتی به دلیل سختی رفت و آمد در سال۱۳۸۲، غلامعلی به شهرستان گنبد نقل مکان کرد و در یکی از خانههای سازمانی سپاه ساکن شد.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📜#زندگینامه
💠شهید مدافعحرم غلامعلی تولی
🖍قسمت سوم
🔹یکسال بعد، به درجه ستواندوم نائل شد و در همین میان بود که به دلیل فعالیت و همکاری در بسیج سپاه به عنوان فرد فعال بسیج در سپاه شناخته شد. همچنین فعالیتهای مذهبی و سیاسی وی در پادگان بیشتر از سایر پاسداران بود؛ در تمام کلاسهای مذهبی و سیاسی پادگان شرکت میکرد و حتی برای فراگیری بهتر و بیشتر به مشهد جهت ماموریتهای عقیدتیسیاسی اعزام میشد و مدارک زیادی را با معدّل بالا در این کلاسها کسب کرد. سختی برایش معنا نداشت و همیشه به کار و تلاش مشغول بود. روزها پس از اتمام ساعت کاریش در پادگان به کار لولهکشی میپرداخت؛ حتی در ماه رمضان و ایام تعطیل نیز به کار مشغول میشد و از تنبلی و سستی بیزار بود.
🔸در سال۱۳۸۶ به درجه ستوانیکم نائل شد و در همین سال، به دلیل علاقهمندی و استعدادش در امور تانک توانست به عنوان رانندهی تانک مشغول به خدمت شود. دوسالی به همین ترتیب گذشت تا اینکه با خواندن مطلبی در روزنامه سپاه، شور و شوق درس و تحصیل دوباره در وجودش زنده شد. آن مطلب پیام درخواستی از پاسداران علاقهمند به تحصیل در دانشگاه امام حسین علیهالسلام بود و همین امر باعث شد در سال۱۳۸۸ در دانشکدهی امام حسین گرگان ثبتنام کند و به دلیل علاقهاش به امور سیاسی، در رشتهی جنگ نرم شروع به تحصیل کرد. پیشرفت او در تحصیل فوقالعاده بود و با وجود سختی رفت و آمد، هر ترم را با نمرات بالا پشت سر میگذاشت. یکسال گذشت و توانست به درجه سروانی نائل شود و جایگاهش در پادگان تغییر کند.
🔹در کنار تحصیل در دانشکده امام حسین علیهالسلام، به دلیل علاقه و استعداد در امور تانک در دانشکدهی علوم و فنون زرهی تانک نیز ثبتنام کرد و دورهی عرضی موتوری تانک مدرنیزه را با معدل بالا قبول شد. در سال۱۳۹۱ توانست از دانشکده ی امام حسین در رشتهی جنگ نرم با معدل۱۸ در مقطع کارشناسی فارغالتحصیل شود و در همین سال به طور افتخاری به درجه سرهنگ۲ و فرماندهی گروهان ارتقا پیدا کرد. غلامعلی مردی متدیّن و مذهبی و دوستدار امامان و اهل بیت بود؛ سادهزیست و سادهپوش بود، احترام به پدر و مادر را در درجهی اول قرار میداد، هیچ وقت به پدر و مادر و بزرگتر از خود و حتی به کوچکترها بیاحترامی نمیکرد، همیشه احترامگذاشتن را مقدّم میشمرد و به آن سفارش میکرد. مردی مهربان، خندهرو و شاد بود و روحیهی شوخطبعی داشت؛ هیچ وقت از دست کسی ناراحت نمیشد و از مشکلات زندگی و کار شکایت نمیکرد.
🔸به نماز اول وقت تاکید فراوان داشت و نماز شب را ترک نمیکرد، خواندن قرآن را به جوانان و نوجوانان سفارش میکرد و به خصوص نماز جمعه را بر هر زن و مردی سفارش میکرد. اطاعت از امر رهبری را واجب میدانست. سختکوش و پر تلاش بود و از هیچ کاری که روزی حلال داشت، دریغ نمیکرد. روحیهای جوان داشت و ورزشکردن را ترک نمیکرد؛ همیشه به برادران و خواهران جامعه ورزشکردن را سفارش میکرد و از تنبلی و سستی سخت بیزار بود. بازی با کودکان را دوست داشت و از همبازیشدن با آنها لذت میبرد. اهل دروغ و غیبت نبود و حرفی را به نامربوط بر زبان نمیآورد. پدری دلسوز و نگران برای فرزندانش و شوهری مهربان برای همسرش بود. رفتارش با فرزندان همانند یک دوست واقعی بود، همیشه حلّال مشکلاتشان و یار و همراه همیشگی همسرش در زندگی بود. خَیّر و کمکرسان به دیگران بود و از بخشش به دیگران هیچ وقت دریغ نمیکرد. در کارها به دیگران تا میتوانست کمک میکرد و به این سفارش قرآن که "اول همسایه بعد خانواده" عمل میکرد و هیچگاه از یاد خدا غافل نمیشد.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📜#زندگینامه
💠شهید مدافعحرم غلامعلی تولی
🖍قسمت چهارم
🔹یک سالی بود که به ماموریت در منطقهی زاهدان اعزام میشد و دیگر کمتر در کنار خانوادهاش بود. عید سال ۱۳۹۲ را غلامعلی کنار همکارانش در زاهدان بود. ششم فروردین به خانه آمد و دهروزی را با خانواده و به دید و بازدید و صله رحم از اقوام و آشنایان سپری کرد؛ روز شانزدهم برای شرکت در کلاسهای عقیدتی_سیاسی عازم مشهد شد و پس از یک هفته به خانه بازگشت. چند روز بعد دوباره به زاهدان برگشت و سههفتهای را در آنجا گذراند. این ماموریت زاهدان آخرین ماموریت وی بود. بعد از این ماموریت چهار روزی را در کنار خانواده و فرزندان سپری کرد و روزها در پادگان در جلساتی که مبنی بر دفاع از کشور سوریه برگزار میشد، شرکت میکرد.
🔸سرهنگ کوهی فرمانده یگان۶۰ زرهی عمّار یاسر به ضرورت دفاع از حرم حضرت زینب و حضرت رقیه علیهماالسلام در سوریه و همچنین اطاعت از امر رهبری در این خصوص تاکید میکرد و از میان پاسداران به دنبال داوطلبانی برای این امر الهی بود. از آنجایی که غلامعلی ارادت خاصی به اهلبیت و ائمه اطهار داشت و همیشه برای اسلام و مسلمین نگران بود و در هر کاری حتی سختترین کارها داوطلب میشد، برای این درخواست نیز دستش را بالا برد و اعلام آمادگی کرد. طیّ این مدت، هر شب اخبار را نگاه میکرد و تحولات سوریه را از اخبار گوش میداد؛ بمبگذاریها در سوریه از جمله بمبگذاری آرامگاه حجربنعدی سخت او را ناراحت میکرد و همین امر باعث مصمّمترشدن در رفتنش به سوریه میشد.
🔹روز دوم بود؛ کت و شلوارش را پوشید تا برای گرفتن پاسپورت عکس تهیه کند اما همسرش از همان لحظه که او را در این لباس دید تنش لرزید و در دلش شور و غوغایی به پا شد و نگران از این لباس پوشیدنش بود. آن روز هرچه پرسید «چه شده که این لباسها را پوشیدهای؟ مگر این لباسها را برای دامادی فرزندانت نگرفتهای؟ پس چرا؟!!!» غلامعلی با لبی خندان و چهرهای مهربان به همسرش گفت: «چیزی نیست، فقط میخواهم یکبار با این لباسها بیرون بروم. همین...» در خانه چرخ میزد و با لبخند به همسرش میگفت: «عزیز ببین خوشگل شدم؟... چطوره؟... بهم میاد؟... قشنگ شدهام؟...» اما همسرش با دلی نگران، هیچ نمیگفت و فقط مانع از رفتن غلامعلی میشد که اینبار نرود...
🔸هرچه کرد که غلامعلی آن روز بیرون نرود نشد؛ چندبار از دستش گرفت، حتی در را به رویش بست اما نشد. به گفتهی خود غلامعلی (قبل از شهادت، در تهران به یکی از همکارانش) که میگفت: «مانند حضرت علی علیهالسلام که عمامهاش به در، گیر کرد که آن روز از خانه بیرون نرود، همسرم نیز جلویم را میگرفت که حتی آستین کتم درآمد تا آن روز بیرون نروم.» سرانجام قبل از بیرون رفتن از خانه همسرش را به داخل اتاق صدا زد تا بگوید جریان چیست تا کمی آرام بگیرد؛ همسرش با شنیدن این قضیه نگرانیاش بیشتر شد و کاری جز گریه نداشت. غلامعلی تا جایی که میتوانست او را آرام کرد و به صبر و رفتار زینبی سفارش میکرد.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📜#زندگینامه
💠شهید مدافعحرم غلامعلی تولی
🖍قسمت پنجم(پایانی)
🔹در مدت این دو روزِ باقیمانده بین غلامعلی و همسرش رازهایی گفته میشد و از همسرش جز صبر زینبی و استقامت هیچ نمیخواست؛ حتی در مورد فرزندان هم سخنی نگفت چرا که از بابت آنها با وجود همسرش خاطرش جمع بود. تنها خواستهاش از همسرش، دعا برای شهیدشدنش بود اما همسرش حرف او را جدّی نمیگرفت و حتی یک لحظه هم فکر شهادت او را نمیکرد؛ چرا که عاشقانه همدیگر را دوست داشتند و جداشدن از غلامعلی برایش سخت بود. اما دریغ!... که این روزها، روزهای آخر کنارِ همبودن است. فرزندان هیچ اطلاعی از رفتن پدر به سوریه نداشتند؛ فقط اطّلاعی چند بر اینکه پدرشان به ماموریت میرود مانند دفعات قبل. یک روز قبلِ رفتن با همسرش به شهرستان گالیکش برای خداحافظی از مادر و برادرهایش رفت و از آنها خداحافظی کرد اما آنها هم از رفتن غلامعلی باخبر نبودند.
🔸روزِ رفتن فرا رسید؛ همسرش نگرانتر از هر روز با چشمی پر از اشک غلامعلی را بدرقه میکرد و غلامعلی با لبی خندان و با شور و نشاطی خاص با همسر و فرزندانش خداحافظی میکرد؛ انگار که خود میدانست این دیدار، دیدار آخر است. اما دریغ از خانوادهاش که حتی ذرهای بدانند که این دیدار آخریست که در کنار پدر هستند؛ آخرین بار است که چهره ی شاد او را میبینند، صدایش را میشنوند. همسرش پس از خداحافظی، رد کردن از زیر قرآن، ریختنِ آب پشت سرش و دعا و صلوات برای سلامتیاش فوراً در را بست و به پشت پنجره رفت تا ادامهی رفتنش را با نگاههای نگران و چشمهای پر از اشکش بدرقه کند. آن روز، غلامعلی پیراهن سفیدی به تن کرده بود و مانند یک ماه میدرخشید و تا هنگام سوارشدنش به اتوبوس در پادگان دیده میشد و همسرش این رفتن را نظاره میکرد. بالاخره اتوبوس حرکت کرد...
🔹چند روزی را در تهران گذراندند و سپس، ۲۲اردیبهشت ۱۳۹۲ به سوریه اعزام شدند. بعد از رسیدن به سوریه ارتباط تلفنی غلامعلی با خانوادهاش قطع شد و دیگر نتوانست با آنها ارتباط برقرار کند و همین امر، نگرانی خانواده را بیشتر میکرد. چهار روز اول را در سوریه به آموزش تانک به سربازان سوری گذراند تا اینکه روز جمعه، ۱۳۹۲/۰۲/۲۷ غلامعلی و چندنفر دیگر برای شناسایی منطقهای در حلب سوریه میروند. همکاران هرچه از او میخواهند که به این شناسایی نیاید اما او برای رفتن پافشاری میکند.
🔸ساعتهای ۱۱-۱۰ صبح وقتی به منطقه میرسند، با حمله تروریستها روبرو میشوند که در این درگیری یکی از ماشینها عقبنشینی میکند اما ماشینی که غلامعلی در آن بود گلولهباران میشود و از حرکت بازمیایستد. براثر گلولههایی که به سمت ماشین برخورد میکند، چند نفری زخمی میشوند و در بین آنها تنها غلامعلی با اصابت گلولهای به سرش شهید میشود. پس از ساعتها درگیری، زخمیها را به عقب برمیگردانند اما غلامعلی تنها در ماشین میماند و به نقل از همرزمانش که گفتند: "دیدیم تروریستها آمدند و غلامعلی را که شهید شده بود با خود بردند." و دیگر پس از آن هیچکاری از دست کسی برنیامد.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 📸#ببینید | #عکسنوشته 🌼شهید #سید_مجتبی_هاشمی درد و رنج م
✨🍃🌸🌻☘🌹
🍃🌸🌻☘🌹
🌸🌻☘🌹
🌻☘🌹
☘🌹
🌹
📜#زندگینامه
شهید #سید_مجتبی_هاشمی
🔹شهید سید مجتبی هاشمی در سال۱۳۱۹ در محله شاهپور تهران دیده به جهان گشود. به دلیل اندام ورزیده و قدرت بدنی قابل توجهی که داشت عضو نیروهای ویژه کلاهسبز شد؛ سید مجتبی در جوانی به سبب ظاهر، نظر هر بینندهای را به خود جلب میکرد، به طوری که در سال ١٣٣٨ به عنوان #زیباترین_جوان_ایران شناخته شد.
🔸او و چند تن از دوستانش در ۱۵خرداد۴۲ به مردم پیوستند و تحت تعقیب و کنترل مأموران پهلوی قرار گرفتند. مجتبی اقدام به تهیه و توزیع اعلامیه و نوارهای سخنرانی و تصاویر رهبر انقلاب مینمود و در پوششهای گوناگون، فعالیتهای خود را در تمامی شهرهای استان تهران و حتی استانهای همجوار گسترش داد. سید مجتبی همچنین به عضویت کمیته استقبال امام درآمد و در آن استقبال تاریخی شرکت نمود. ضمن اینکه خود نیز با حضور در میدانهای مبارزه رودررو با بقایای رژیم #پهلوی، تمام توان خود را صرف پیروزی نهضت اسلامی نمود.
🔹او قبل از انقلاب اسلامی، ازدواج کرد و با آغاز مبارزات مردم علیه شاه، کمکم زندگیاش رنگ و بوی سیاسی گرفت تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید. در زمان ورود امام خمینی، جزو نخستین افراد حلقه محافظان او در کمیته استقبال قرار میگیرد؛ وی بعد از پیروزی انقلاب، جزو یکی از مؤسسین کمیته انقلاب اسلامی منطقه٩ بود. او از سوی خلخالی مأمور به شناسایی و دستگیری ضدانقلاب شد و با آغاز غائله ضد انقلاب در غرب کشور، به پاوه رفت و اینجا بود که پایش به جنگ باز شد و با آغاز رسمی جنگ، جزء نخستین افرادی بود که خود را به جبهههای جنوب رساند.
🔸یک بار خواست با نیروهایش به جبهه برود که اتوبوس پیدا نمیکند؛ موضوع را به خلخالی اطلاع دادند، وی میگوید خود را با دو اتوبوسی که با آنها مواد مخدر حمل میشده و الان توقیف است، به جبهه برسانید و بعد که به مقصد رسیدید، راننده را آزاد کنید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲بهمن، او به سرعت نیروهای انقلابی منطقه۹ را سازماندهی کرده و کمیته انقلاب اسلامی منطقه۹ را تشکیل داد. با اعتباری که بین خاص و عام آن محل داشت، با سرعت و موقعیت کامل انقلابیها را دور هم جمع کرد و اینها که همه از سید مجتبی حساب میبردند و حرفش را میخواندند و به این ترتیب یکی از قویترین کمیتههای تهران را تشکیل داد.
🔹با شروع غائله کردستان، هاشمی به همراه عدهای از افراد کمیته منطقه۹ در پی فرمان بسیج عمومی امام عازم غرب کشور شد و در آزادی و پاکسازی آن منطقه شرکت نمود. سیدمجتبی هاشمی در سال١٣٥٩ گروه ضربتی بنام گروه «#فداییان_اسلام» را تشکیل داد. پس از شروع جنگ ایران و عراق، ستاد این گروه در هتل کاروانسرای آبادان شکل گرفت و او و همرزمانش، در مقاومت ۳۲روزه این شهر، با امیر سرتیپ منوچهر کهتری ایستادگی کردند. سید مجتبی، در این مدت در دو محور عملیاتی، زیر پل خرمشهر و جبهه ذوالفقاریه آبادان با تشکیل دو خاکریز به عنوان خط اول "الله" و خط دوم "علی" نیروها را سازماندهی کرد و به مدت یک سال در سرما و گرمای بالای۵۵درجه با کمترین امکانات و تحمل رنج و مشقت زیاد، توانست سدی مقابل ماشین مجهز جنگی ارتش صدام ایجاد کند.
🔸هنوز چند روز از آغاز حمله عراق به خاک کشورمان نگذشته بود که سید مجتبی، به همراه عدهای از دوستان و همرزمانش به صورت داوطلبانه و مستقل عازم جنوب کشور شدند و در مدرسه فداییان اسلام آبادان مستقر شدند و بدین ترتیب اولین #نیروی_انتظامی_نامنظم برای مقابله با تهاجم بعثیها در آبادان و خرمشهر به وجود آمد که به گروه فداییان اسلام معروف شد و سید مجتبی فرمانده آن بود. او که در کنار کار، به ورزشهای باستانی و کُشتی نیز مشغول بود، در سال١٣٤٢ به هیئتهای مذهبی پیوست و بارها به دلیل مبارزاتش، توسط نیروهای ساواک تحت تعقیب قرار گرفت.
🔹«سید مجتبی هاشمی» نخستین فرمانده کمیته انقلاب مرکزی تهران، فرمانده گروه فداییان اسلام در طول جنگ ایران و عراق، به همراه #مصطفی_چمران تنها فرماندهان #جنگهای_نامنظم در ایران بودند. هاشمی و خانوادهاش بارها از طرف مجاهدین خلق، تهدید به مرگ شده بودند. او بعد از مدتی از جبههها برگشت و مغازه لباسفروشیاش را دوباره دایر کرد. هاشمی، در زمانی که در عملیات ثامنالائمه یا شکست حصر آبادان حضور داشت، مورد هدف چندین عملیات تروریستی ناکام از سوی مجاهدین خلق قرار گرفت.
🔸بعد از پخش اعلامیههایی که در آن نام سیدمجتبی و چندتن دیگر از اعضای فداییان اسلام به نام افرادی که توسط مجاهدین خلق اعدام خواهند شد، ذکر شده بود. سرانجام در آستانه ماه رمضان سال۱۳۶۴ سید مجتبی هاشمی، از پشت سر هدف گلوله تیمهای ترور #مجاهدین_خلق قرار گرفت و کشته شد. یکی از اهداف منافقین از این ترور، خوشرقصی برای صدام در آستانه حضور سرکرده این گروهک در عراق بود.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
امروز ۶ خرداد ۱۴۰۴ مصادفبا سالروز:
ولادت شهید هاشم دهقانی
🎂🎂🎂🎂🎂🎉🎉🎉
شهید هاشم دهقانینیا نخستین شهید مدافع حرم اردبیل که بعداز پیادهروی اربعین و زیارت شهدای کربلا, عشق زینب (س) را به پسران دو قلوی شش ماههاش ترجیح داده و مجوز شهادتش را در راه دفاع از حرم آل الله از امام حسین(ع)گرفت.
شهیدی که مجوز شهادتش را از سیدالشهدا گرفت
#زندگینامه شهید
محل تولد: اردبیل تاریخ تولد :5خرداد
تاریخ شهادت: ۹۵/۲
محل شهادت: شمال حلب، سوریه
محل دفن: اردبیل
وصعبت تاهل: متاهل
تعداد فرزندان :2
طلب کنید ، مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن
هر کسی با هر شهیدی خو گرفت
روز محشر آبرو از او گرفت
نحوه شهادت شهید بزرگوار
هاشم دهقانی در
#عملیاتی در اردیبهشت ۹۵ به درجه رفیع شهادت نائل شد. او اولین شهید مدافع حرم استان اردبیل شد.
پیکر پاک این
#شهید در میان استقبال گسترده مردم وارد اردبیل شد و ظهر ۳۱ اردیبهشت ۹۵ پس از برگزاری نماز جمعه پیکر پاک و مطهر هاشم دهقانی نیا بر دوش همرزمان و شهروندان تشییع و در
#قبرستان غریبان اردبیل به خاک سپرده شد
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📜#زندگینامه
💠شهید مدافعحرم سید جاسم نوری
🖍قسمت اول
🔹شهید سید جاسم نوری در پانزدهم اسفند سال۱۳۴۶ در حمیدیه حوزستان به دنیا آمد؛ پدرش، سید جابر از سادات سید نور بود. هنگام آغاز جنگ تحمیلی سید جاسم ۱۳سال بیشتر نداشت؛ او در این سن، فرماندهی ناحیه۹ بسیج شهرستان حمیدیه بود. از همان روزهای نخست جنگ تحمیلی در دفاع مقدس حضور داشت. هوش و ذکاوتش سبب شد تا در سال۱۳۶۴ بعنوان فرمانده گروهان یکم گردان امام علی علیهالسلام حمیدیه انتخاب شود.
🔸سید و دو پسر عمویش در هشتسال جنگ تحمیلی حضوری فعّال داشتند و هر سه با هم مثل برادر بودند. ناصر، فرج و جاسم در عملیات فتح فاو نقشی کلیدی و اساسی داشتند. بارها در زمان جنگ برای زیارت به نجف و کربلا رفته بودند و تا عمق خاک عراق پیش رفته بودند. هرسه با هم در قرارگاه سرّی نصرت، نقش اطلاعاتی و عملیاتی بالایی داشتند و از بنیانگذاران اطلاعات برونمرزی بودند. آنها در جنگ تحمیلی وارد پادگانها و مقرهای نظامی عراق میشدند و بعد از کسب اطلاعات دقیق و جامع برمیگشتند. یکی از پسرعموهایش، شهید سید ناصر در خیبر و دیگری، شهید سید فرج در عملیات کربلای۵ به شهادت رسیدند.
🔹سید جاسم در سالهای ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲ مجروح شد و در تیپ۸۵ موسیبنجعفر، تیپ۵۱ حجّت، تیپ امام صادق علیهالسلام و مدّتی نیز در تیپ۳۷ نور فعالیتهای بسیاری داشت. اکثر دوستان و همدورهایهایش از در زمان جنگ تحمیلی شهید شده بودند و همیشه حسرتِ جاماندن از دوستانش را داشت. سیّدجاسم همهی نقاط منطقهی عملیاتی جنوب را میشناخت و چشمبسته میرفت.
🔸لهجهی غلیظ عربی سیّد جاسم در عراق خیلی کمکحال بچهها بود؛ او در آن شرایط حسّاس منطقه و اوضاع تروریستهای خائن داخل نیروهای دشمن نفوذ میکرد و اطلاعات کامل را کسب میکرد و بازمیگشت. شهید نوری در شرایط سخت جنگ و حملهی رژیم بعثی عراق توانست ۷۲۰نفر از نیروهای بومی حمیدیه را در قالب گردانی با فرماندهی علی بلالک تشکیل و سازماندهی کند. در طول دوران دفاع مقدّس نقش مهم و غیرقابل انکاری در بسیج مردمی حمیدیه داشت. این دلاور مرد، در واحد عملیات لشکر۷ ولیعصر(عج) در سال۱۳۶۲ توانست با تلاشی خستگیناپذیر و روحیهی مخلصانه، اطلاعاتی کلیدی از وضعیت نیروهای بعثی جمعآوری کند که در انجام عملیاتهای بعد مؤثّر واقع شد.
🔹پس از اتمام جنگ درحالیکه تنها ۲۱سال سن داشت و جانباز شیمایی بود، کولهباری از تجربه و دانش در زمینههای نقشهخوانی، مختصاتیابی و عکسهای هوایی به دست آورد و از تبحّر بالایی در این زمینه برخوردار شد. سید جاسم از پیشکسوتان قرارگاه سری نصرت به فرماندهی سردار شهید علی هاشمی بود و سالها پس از اتمام دفاع مقدس نیز روحیهی رزمندگی را در خود زنده نگه داشت. همچنین دورهی افسری سپاه پاسداران را در سال۱۳۸۵ با موفّقیّت پشت سر گذاشت و بازنشسته شد. آخرین سمَت وی، مسئولیّت آماد و پشتیبانی لشکر۷ ولیعصر(عج) خوزستان بود.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📜#زندگینامه
💠شهید مدافعحرم سید جاسم نوری
🖍قسمت دوم(پایانی)
🔸تجربیّات سردار نوری باعث شد که پس از شروع ماجرای سوریه، در سال۱۳۹۲ برای دفاع از حرم اهلبیت علیهمالسلام به صورت داوطلبانه عازم این کشور شود. به گواه دوستانش، شجاعت و ذکاوتش در مبارزه با تکفیریها مثالزدنی بود. او همراه رزمندگان عراقی در کشور سوریه به دفاع از حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها پرداخت. با شدتیافتن نبرد تکفیریها در عراق و نیز شهادت سردار سید حمید تقوی فر در شهر «بلد» عراق، تصمیم گرفت تا زین پس، در کشور عراق به جهاد بپردازد. او در این کشور، با تجربهای که در دوران دفاع مقدس در بسیج مردمی داشت، مشغول جمعآوری نیروهای مردمی عراق جهت سازماندهی در لشکر حضرت عباس علیهالسلام، وابسته به عتبات عالیات شد و با آموزش و سازماندهی این نیروها رشادتهای بسیاری از خود نشان داد.
🔹شهید سیدجاسم نوری فرمانده اطلاعات لشکر حضرت عباس علیهالسلام بود و با استفاده از تجربیّات و روحیه خستگیناپذیر خود، کار شناسایی و مختصاتیابی را انجام میداد. سید جاسم در حال تشکیل لشکری با عنوان لشکر سید نور (برگرفته از قبیله سادات نور خوزستان) بود اما شوق وصال به ربّالعالمین تقدیر دیگری برای او رقم زده بود. رفت و آمدش به عراق سبب شد که تعدادی از خویشاوندان عراقی خود را پیدا کند و به کانون گرم خانواده و فامیل رونق دیگری ببخشد. مهربانی و عطوفت سید جاسم زبانزدِ خاص و عام بود و همواره به نظم و آراستگی حتی در شرایط سخت جنگ توجه میکرد.
🔸صبر در آرامش و سختی سرلوحهی رفتار این دلاورمرد بود و از بیتالمال، بهتر از اموال خود نگهداری میکرد. سردار نوری فعالیتهای زیادی از لحاظ اطلاعات شناسایی در عراق انجام داد و به شناساییها، نظم خاصّی بخشیده بود. یکی از کارهای بسیار قهرمانانهی وی، ایجاد اختلاف و درگیری بین داعش و جبهةالنّصره بود که باعث شد آنها تلفات بسیار زیادی دهند. او در عراق نیز برای ساماندهی نیروهای حشدالشعبی تلاش بسیار زیادی کرد.
🔹شهر دُجَیل، یکی از حسّاسترین شهرهای عراق، که به دست تروریستهای داعش اشغال شده بود، با هدایت و مشاورهی سردار نوری آزاد شد. برای همین، مردم دُجیل به پاس حماسهسرایی سید جاسم، به او لقب «سَبعُالدُّجَیل» یا همان «شیرمرد دجیل» دادند. دلیل این لقب اینست که مزار مطهر سید محمد سبعالدجیل، فرزند امام علی النقی علیهالسلام، در آن منطقه است و اهل منطقه این لقب را به سردار نوری دادند؛ چون وی از نوههای این سید بزرگوار است. شعار سیدجاسم، «کُلُّنا عبّاسُکَ یا مهدی» بود.
🔸سرانجام، پنجشنبه هفتم خرداد سال۱۳۹۴ در جاده سیدغریب محور الرمادی_سامرا عراق براثر اصابت ترکش نیروهای تکفیری به گردنش مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان در مدینةالطّب بغداد به شهادت رسید. پیکر مطهر سرتیپدوم شهید مدافعحرم سید جاسم نوری در شب زیارتی امام حسین علیهالسلام، به کربلای معلّی منتقل و با حضور اقشار مختلف مردم و رزمندگان عراقی در بینالحرمین تشییع شد و پس از آن، به ایران انتقال یافت و پس از تشییعی باشکوه در حمیدیه و اهواز، بنا به وصیّتش، در پایین مزار شهید مدافعحرم حبیب جنّت مکان در قطعه۲ گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۱۲ تیر ماه سال
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#معرفی_شهدای_تفحص
🌹#شهید_ابراهیم_احمدپوری 🌹
#زندگینامه
متولد ۱۳۳۵ تبریز
یازده بهار بیشتر از عمر پربارش نگذشته بود که رهسپار منطقهی عملیاتی بیت المقدس۲ گشت.
او دوران کودکی و نوجوانی را در کنار بچههای مسجد محل سپری کرد و برای انجام حرکتی اسلامی به عضویت انجمن اسلامی مدرسه درآمد.
ابراهیم پس از پایان دورهی راهنمایی به دبیرستان «مکتب الحسین (ع)» سپاه رفت و زحمات بسیاری را جهت برگزاری کنگره سرداران شهید آذربایجان، طرح تابستانی سال ۱۳۷۳ و پادگان آموزشی ۸ شهید قاضی طباطبایی لشگر کشید.
احمد پوری فعالی به دلیل عشق به اباعبدالله (ع) در تمام عزاداریهای امام حسین (ع) شرکت فعال داشت و همیشه با تشکیل کلاسهای سخنرانی اساتید و پخش فیلم در مساجد جوانان را از خطر تهاجم فرهنگی دور میکرد.
عشق او به رزمندگان جبهه باعث شد به عنوان یک نیروی فعال پایگاه مقاومت مسجد حضرت علی (ع) کار خود را آغاز نماید و همچنین به یاری گروه تدوین تاریخچه «لشگر ۳۱ عاشورا» برود.
ابراهیم در سال ۱۳۷۴ همزمان با سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) به همراه کاروان عاشقان روح الله (ره) از لشگر ۳۱ عاشورا با پای برهنه صدها کیلومتر راه را پیاده به حرم رفت
پس از بازگشت با اصرار فراوان به گروه تفحص پیوست و راهی منطقه عملیاتی «فکه» شد. سرانجام ابراهیم احمد پوری فعالی زمانی که در منطقه عملیاتی والفجر ۱ در دمای ۵۰ درجه در ساعت ۱۲ ظهر مشغول جست و جوی پیکر مفقودین جنگ بود، در تاریخ ۷/۴/۱۳۷۴ در فکه بر اثر انفجار نارنجک پوسیدهای به شهدای گلگون کفن جنگ تحمیلی پیوست.
پیکر معطر ابراهیم در حالی که انگشتان دست و پای راستش قطع شده بود، در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز آرمید تا روحش در آسمانها به جست و جوی شهیدان اسلام برود.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
📜#زندگینامه
✨نام و نام خانوادگی:شهید مدافع امنیت ستواندوم پاسدار محمد گودرزی شهرکی
🗓تاریخ تولد:۲۸شهریورماه۱۳۶۵
🗒تاریخ شهادت:۲۸آذرماه۱۴۰۱
🏞محل تولد:شهرکیان از توابع استان چهارمحال و بختیاری
🌁محل شهادت:در نقطه صفر مرزی شهرستان سراوان استان سیستان و بلوچستان به همراه سه تن از بسیجیان اهل سنت در درگیری با گروهک تروریستی جیش الظلم به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
🎀وضعیت تاهل:متاهل بودن
🧍نام پدر:فیروز
🕊سن موقع شهادت:۳۶سال
🦋تعداد فرزند:شهید عزیز تازه یک سال و چهارماه بود ازدواج کرده بود و فرزندی ندارن.
🛕محل مزار:گلزار مطهر شهدای شهرکیان
🎴شغل:پاسدار تیپ ۴۴ حضرت قمر بنی هاشم سپاه استان چهارمحال و بختیاری
✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇮🇷🌷⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇮🇷🌷⊱🇯🇴
┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#معرفی_شهید
شهید حسین همتی
تاریخ تولد : 1369/04/25
محل تولد : صفادشت - تهران
تاریخ شهادت : 1395/01/31
محل شهادت : حلب - سوریه
وضعیت تاهل : مجرد
محل مزار شهید : تهران - صفادشت - گلزار شهدای امامزاده همزه (ع)
خلاصه #زندگینامه
شهید همتی اولین فرزند خانواده و متولد 25 تیرماه 1369 بود. خدا بعد از 15 سال او را به خانوادهاش هدیه داد و بعد از 26 سال امانتیاش را پس گرفت. اوهدیهای الهی بود نه تنها برای خانواده بلكه برای ایرانیها كه چنین رزمندگان مخلصی نیروهای نظامی كشورمان را تشكیل میدهند.
او از کودکی علاقه شدید به شهدا و جنگ و رزمنده ها داشت
وقتی مادرش گفت برو پیش دانشگاهیت رو تمون کن و وکیل شو گفت نه چون این شغل کار هر کسی نیست...
#نحوه_شهادت
سرانجام حسین از تیپ 65 نیروهای ویژه هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران در دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حین مبارزه با تروریستهای تکفیری به شهادت رسیدند...
به مناسبت #سالروز_ولادت...🌸🕊🌸
شادی روحش قرائت فاتحه صلوات+وعجل فرجهم
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_حسین_همتی
#سالروز_ولادت....🌸🌸
✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇮🇷🌷⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇮🇷🌷⊱🇯🇴
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
نام و نام خانوادگی : #فرید_کاویانی_لرد
تاریخ تولد : ۵۶
تاریخ شهادت: 1395/5/10
محل شهادت: سوریه
#زندگینامه
#شهید_فرید_کاویانی_لرد
شهید فرید کاویانی لرد در سال ۵۶ در یک خانواده مذهبی در روستای لرد، بخش شاهرود شهرستان خلخال به دنیا آمد که پدر این شهید بزرگوار با دسترنج خود و کسب حلال توانست در محیط مذهبی وی را تربیت کند وی برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مقابله با دشمنان اسلام به سوریه اعزام شده بود که به دست نیروهای منافق تکفیری، صهیونیستی آمریکایی در سوریه به شهادت رسید که ۲ فرزند پسر و ۱ دختر از این شهید والامقام به یادگار است.
#روحمان_بایادش_شاد
✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸
🆔@sabokbalan_e_ashegh
✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•