امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف کارهای ما را می بیند
اعمال ما بر امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف عرضه میشود...
امام زمان از هر آنچه که نشانه مسلمانی و عزم راسخ ایمانی در آن هست و از ماسر میزند، خرسند میشود.
اگر خدای نکرده عکس این عمل بکنیم.
امام زمان را ناخرسند میکنیم
🇮🇷@sabzpoushan
عرض ارادت به محضر صاحب الزمان
کدام "جمعه" دعا مستجاب خواهد شد؟!
مسیح عاطفه پا در رکاب خواهد شد
کدام "جمعه" ز عطر بهشتیِ گل یاس،
بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد؟!
کدام "جمعه" شود بخت عاشقان بیدار
و چشم فتنۀ عالم، به خواب خواهد شد؟!
کدام "جمعه" خدایا ز فیض گریۀ شوق،
بهار و باغ و چمن، کامیاب خواهد شد؟!
جمالِ روشن آن ماهِ پشتِ پردۀ غیب،
کدام "جمعه" برون از حجاب خواهد شد؟!
کدام "جمعه" به خورشید میخورد پیوند
و بعد از این همه ابر، آفتاب خواهد شد؟!
هزار "جمعه" دعای فرج به لب داریم
کدام "جمعه" دعا مستجاب خواهد شد؟!
شاعر محمدجوادغفورزاده
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباصالِحَ المَهدی
🇮🇷@sabzpoushan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیمانه الستم پیموده شور مستی
من پیر می پرستم پیمانِ من الَستی
ای دردم ازتو درمان چونشدی به عشق بازان
نازی نمی فروشی دردی نمی فرستی
هر یک به زخمه خود ساز تو می نوازد
بلبل به نغمه خوانی مُطرب به چیره دستی
نعمت تمام کردی اما به عاشقان بس
یک نیمه امن خاطر، یه نیمه تندرستی
شهریار
🇮🇷@sabzpoushan
13.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 ببینید | تأیید صلاحیتی که می توانست به اعتماد عمومی ضربه بزند، با درایت شورای نگهبان مهار و خنثی شد.
♦️حجتالاسلام عالی
🇮🇷@sabzpoushan
گروه سود آباده رو که حتما یادتونه
مادر برام قصه بگو
قصه بابا رو بگو
حالا دو اجرا رو با فاصله ی ۳۰ سال ببینید
🇮🇷@sabzpoushan
#حکایت_قدیمی
آوردهاند که شخصی به مهمانی دوست خسیس رفت. به محض این که مهمان وارد شد.
میزبان پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر.
پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی بازگشت. پدر از او پرسید: پس گوشت چه شد؟!
پسر گفت: به نزد قصاب رفتم وبه او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده، قصاب گفت: گوشتی به تو خواهم داد که مانند کره باشد.
با خودم گفتم اگر این طور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: از بهترین کره ای که داری به ما بده.
او گفت: کره ای به تو خواهم داد که مثل شیره ی انگور باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به جای کره شیره ی انگور نخرم پس به قصد خرید آن وارد دکان شدم، و گفتم از بهترین شیره ی انگورت به ما بده، او گفت: شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به خانه نروم، زیرا که ما در خانه به قدر کفایت آب داریم.
این گونه بود که دست خالی برگشتم.
پدر گفت: چه پسر زرنگ و باهوشی هستی؛ اما یک چیز را از دست دادی، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت مستهلک شد.
پسر گفت: نه پدر، کفش های مهمان را پوشیده بودم!!
🇮🇷@sabzpoushan
9.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فارغ ز غوغاي جهان
در گذشته اي دور
در خانه اي قديمي
با خاطرات كهنه
🇮🇷@sabzpoushan