کاش آتش در تنور خانهها جان میگرفت
بار دیگر کوچهها بوی خوش نان میگرفت
کاش سهم هر حیاطی یک زمین سبز بود
با وجودش شهر شاید عطر ریحان میگرفت
از زبان نخل میگویم سخن ای کاش بود!
دست سبزی تا که دستان بیابان میگرفت
کاش در هر مصرع شعرم به چشمان غزل
با تمام عشق هم آوای باران میگرفت
در جهانی که سراسر درد دارد پیکرش
کاش دنیا هم برای خلق آسان میگرفت
#الهه_نودهی
🇮🇷@sabzpoushan
دستم به #قلم آمد و نام تو درخشید #شهید❤️
بعد از تو "دلم" رو به نگاهِ #قلم آورد!
از درد تو هر لحظه غزل گفت کم آورد...
هر بار نوشتم که غزل نیست دوایم!
چون قافیه بِنشَست غزل نام غم آورد
از داغِ غمت زندگیام رو به فنا رفت
انگار جهان، زلزلهای همچو بم آورد
بعد از تو نپرسید کسی از دل زارم!
شادی به خزان رفت برایم اَلَم آورد...
از یاد تو در سینهی من وُسعتِ آهیست!
با بغضِ نفسگیر به چشمم که نم آورد..
من حسرت دیدار تو اینگونه چشیدم!
در هر نَفَسی تلخیِ آهی که دم آورد...
#الهه_نودهی
#شهید_جاویدالاثر
#روز_قلم_مبارک
🇮🇷@sabzpoushan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار من نیست
به جز درد بگویم سخنی
تو همان دردی و درمان
همان درد منی
#الهه_نودهی
🇮🇷@sabzpoushan