داستان کوتاه و آموزنده 😂😂 😂
زندگی فرزندان
از خانمی پرسیدند: شنیدهام پسر و دخترت هر دو ازدواج کردهاند؛ آیا از زندگی خود راضی هستند؟
خانم جواب داد: دخترم زندگی خوشی پیدا کرده که من همیشه برایش آرزو میکردم. ابداً دست به سیاه و سفید نمیزند. صبحانه را در رختخواب میخورد. بعد از ظهرها هم، دو سه ساعتی میخوابد. عصر با دوستانش به گردش میرود و شب هم با تفریحاتی مثل سینما و تلویزیون، سر خود را گرم میکند. یقین دارم که دامادم هم با داشتن چنین همسری، سعادتمند است.
پرسیدند: وضع پسرت چه طور است؟ گفت: اوه اوه! خدا نصیب نکند! بلا به دور. یک زن تنبل و وارفتهای دارد که انگار خانهی شوهر را با تنبلخانه، اشتباه گرفته است. دست به سیاه و سفید نمیزند. اصرار دارد که صبحانه را در رختخواب بخورد. تا ظهر خمیازه میکشد. بعد از ظهرها، باز تا غروب، کپیده! عصر هم از خانه بیرون میرود و تا نصفهشب، مشغول گردش است. با وجود این زن، پسرم بدبخت است.
هزار داستان، داستانهای کوتاه و آموزنده، اصانلو، ج ۲، ص ۱۷۷.
#داستان_کوتاه
#خوشبختی
🇮🇷@sabzpoushan