در خدمتیم، مَردِ خطر خواستی اگر
معجونی از جنون و هنر خواستی اگر
در سینهام دلیست پُر از داغ و غرقِ خون
این لاله را بچین، گُلِسَر خواستی اگر
شبهای خسته این تو و این مرغِ جانِ من
خوابت گرفت و بالش پَر خواستی اگر
از آسمان میآورم و هدیه میکنم
جای چراغِ خانه قمر خواستی اگر
زیبایی تو را که نمیفهمد آینه
از چشمِ من بخواه، نظر خواستی اگر
میگویم آنچه آینه دربارهات نگفت
در من نظر کن آینهتر خواستی اگر
تا شهرِ عشق، هر غزلم صد قطار شد
شعری بخوان، بلیطِ سفر خواستی اگر ...
#علیرضا_نورعلیپور
🇮🇷@sabzpoushan