eitaa logo
سبزپوشان
408 دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
30هزار ویدیو
137 فایل
فرهنگی اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه شب دست به دامان خدا تا سحرم که خدا از تو خبر دارد و من بی‌خبرم رفتی و هیچ نگفتی که چه در سر داری رفتی و هیچ ندیدی که چه آمد به سرم گرمی طبعم از آن است که دل سوخته‌ام سرخی رویم از این است که خونین جگرم کار عشق است نماز من اگر کامل نیست آخر آن‌گاه که در یاد توأم در سفرم ای که در آینه هر روز به خود می‌نگری! من از آیینه به دیدار تو شایسته‌ترم عهد بستم که تحمل کنم این دوری را عهد بستم ولی از عهد خودم می‌گذرم مثل ابری شده‌ام در به درِ شهر به شهر وای از آن دم که به شیراز بیفتد گذرم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@sabzpoushan
به جز دریغ، چه از دست من برآمده است؟! مرا به غزه ببر، طاقتم سرآمده است هنوز داغِ خبرهای پیش از این، تازه‌ست خبر رسیده، خبرهای دیگر آمده‌ است خبر رسیده... خبر، کودکی‌ست در آوار که زارِ زار پی نعش ‌مادر آمده است خبر رسیده... خبر، بی‌قراری پدری‌ست که لرزه بر تنش از سوگ دختر آمده است خبر رسیده، خبر، ضجه‌ی پرستاری‌ست که از تنفس گل‌های پرپر آمده است خبر رسیده... ولی خواب بُرده دنیا را خبر رسیده: کجایید؟! محشر آمده است مرا به غزه ببر تا نماز بگذارم که صبح صادقِ الله اکبر آمده است بیا به غزه ببر، شعر خون‌چکانِ مرا که آفتاب زده...، تیغ‌ها برآمده است بگو به حرمله‌، در چله تیر مگذارد بگو که دوره‌ی کودک‌کشی سرآمده است از این نبرد مبادا که جا بمانم من که حیدر است پی فتح خیبر آمده است نه! کارساز نشد شعر...، کارزار کجاست؟ مرا به غزه ببر طاقتم سرآمده است 🇮🇷@sabzpoushan
من آن ابرم که در گرمایِ مرداد ، اگر باران ندارم سایه دارم . 🇮🇷@sabzpoushan
برای پسر غزه نه دست مانده نه تاب و توان به پیکر من تو را چگونه بغل گیرم آه مادر من؟! مرا به دست دعای شگفت خود بسپار که آزمون غریبی ست در برابر من مگر نه اینکه در آوار ترس و تنهایی فرشته‌ای که تو بودی رسید در بر من مرا گرفت خیال تو تنگ در آغوش چقدر دست نوازش کشید بر سر من مرا به خانه ببر مادرم! ببین! جنگ است بگو کجاست تفنگم؟ کجاست سنگر من؟ در آن حیاط چه شد خاطرات شیرینم چه تلخ‌ سوخته زیتون سایه‌گستر من چه مانده از پسرت-آن همیشه بازیگوش-؟ مرا ببخش و حلالم کن ای صنوبر من! مرا بس است همین نیم جانِ خیره به تو مرا بس است همین روزیِ مقدّر من تو سر نداری و من، دست... عصر دلگیری‌ست تو را چگونه بغل گیرم آه مادر من...
◾️صبح از دل این غبار برمی‌خیزد ◾️از معرکه بانگ یار برمی‌خیزد ◾️این خون غدیر است به جوش آمده باز ◾️پیداست که ذوالفقار برمی‌خیزد... 🇮🇷@sabzpoushan