یادت نرود با دلم از کینه چه گفتی!
زیر لب از آن کینه دیرینه چه گفتی؟
این دست وفا بود، نه دست طلب از دوست!
اما تو، به این دست پر از پینه چه گفتی؟
دل، اهل مکدر شدن از حرف کسی نیست
ای آه جگرسوز! به آیینه چه گفتی؟
از بوسه گلگون تو خون میچکد ای تیر!
جان و جگرم سوخت! به این سینه چه گفتی؟
از رستم پیروز همین بس که بپرسند:
از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
خواب دیدیم که رؤیاست، ولی رؤیا نیست
عمر جز «حسرت دیروز» و «غم فردا» نیست
هنر عشق فراموشی عمر است، ولی
خلق را طاقت پیمودن این صحرا نیست
ای پریشانی آرام! کجایی ای مرگ؟
در پری خانه ما حوصله غوغا نیست
ما پلنگیم! مگو لکه به پیراهن ماست
مشکل از آینه توست! خطا از ما نیست
خلق در چشم تو دل سنگ، ولی ما دل تنگ
«لا الهی» هم اگر آمده بی «الا» نیست
موج شوریده دل آشفته ماه است ولی
ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست
بر گل فرش، به جان کندن خود فهمیدیم
مرگ هم چاره دلتنگی ماهیها نیست
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
تويی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهره تو خندان است
اگر در آتش مهرت گداختيم چه غم
جزای سوختگان در غمت دو چندان است
به احتياج سراغ از غم تو میگيريم
که غم قنوت نياز نيازمندان است
از آن زمان که گرفتی ز مردمان بيعت
جدال عهدشکنها و پايبندان است
خوشا به تربت پاک تو سجده بردن ما
تويی که نام تو در صدر سربلندان است
#فاضل_نظری
#شب_اول_محرم
#یا_حسین
🇮🇷@sabzpoushan
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند، نشد
آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
گفتم از قصه ی زلفت گِرهی باز کنم
به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون بَرده مرا هم بفرونشد نشد
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم
دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود؟
آخر شدی شهید در این کربلا تو هم
آیینهای مکدرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من ای بیوفا تو هم
چندی ست از تو غافلم ای زندگی ببخش
چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم
ای زخم کهنهای که دهان باز کردهای
چون دیگران بخند به غمهای ما تو هم
تاوان عشق را دل ما هرچه بود، داد
چشمانتظار باش در این ماجرا تو هم
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلام تلخ ولی صادقانه را بپذیر
بهانهست،چه بهتر؛بهانه را بپذیر
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
گفتی چرا به دشمن خود میسپارمت؟!
ای دل مرا ببخش! جوابی ندارمت
ای دوست هرچه هست تویی، هرچه نیست من
مغرور، من! که هستی خود میشمارمت
بی«رنج» عشق، گنج تو ای چرخ روزگار
چندان بها نداشت که طاقت بیارمت
گر قلب من دمی بتپد جز به یاد دوست
ای بار زندگی! به زمین میگذارمت
اکنون که از بیان غم عشق عاجزم
میبوسمت به اشک و به بر میفشارمت
پروانهها به پیلۀ خود خو نمیکنند
باشد تو هم برو به خدا میسپارمت
#فاضل_نظری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها همین بس است...❤️🩹
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
خانه قلبم خراب از یکّهتازیهای توست
عشقبازی کن که وقت عشقبازیهای توست
چشم خون، حال پریشان، قلب غمگین، جان مست
کودکم! دستم پر از اسباببازیهای توست
تا دل مشتاق من محتاج عاشق بودن است
دلبری کردن یکی از بینیازیهای توست
قصهی شیرین نیفتادهست هرگز اتفاق
هرچه هست ای عشق از افسانهسازیهای توست
میهمان خستهای داری در آغوشش بگیر
امشب ای آتش شب مهماننوازیهای توست
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
دوستی در پیرهن دارم که با من دشمن است
اعتماد از من برای من رقیبی ساخته است
زهر مي نوشد و من شهد می پندارمش
عقل ظاهر بین چه تردید عجیبی ساخته است
هرچه میبارد در این صحرا نمی روید گلی
چشم شور از من چه خاک بی نصیبی ساخته است
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
عشقها داماند و دلها صید و گیسوها کمند
بگذر و بگذار، دل در هرچه میبینی مبند
شادمانی خود غم دنیاست پس بیاعتنا
مثل گل در محفل غمها و شادیها بخند
با به دست آوردن و از دست دادن خو بگیر
رودها هر لحظه می آیند و هر آن میروند
گر ز خاک آرزو چون کوه دامن برکشی
هیچگاه از صحبت طوفان نمیبینی گزند
آسمانی شو که از یک خاک سر بر میکنند
بیدهای سربهزیر و سروهای سربلند
گفت: ما با شوق دلکندن ز دنیا دلخوشیم
گفتمش: هرکس به دنیا بست دل دیگر نکند
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود
عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود
عقل با دل روبرو شد صبح دلتنگی بخیر
عقل برمیگشت راهی را که دل پیموده بود
عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت
دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود
عقل منطق داشت حرفش را به کرسی می نشاند
دل سراسر دست و پا میزد ولی بیهوده بود
حرف منت نیست اما صد برابر پس گرفت
گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود
من کیم؟! باغی که چون با عطر عشق آمیختم
هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود
ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق
از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود
#فاضل_نظری
دوست دارد یا نمیخواهد مرا معلوم نیست
عشق، بازی میکند با من چرا! معلوم نیست
میکشم سر، هرچه میریزد به جامم دستِ دوست
کِی در این میخانه میافتم ز پا معلوم نیست
برگ، دستِ شاخه را وقتی رها میکرد گفت:
باد با خود میبرد ما را، کجا؟ معلوم نیست
یا نمیآید به چشمِ باغبان، پاییزِ ما
یا زمستان و بهارِ کاجها معلوم نیست
با طبیبان، رنجِ ما را بازگو کردن خطاست
جای زخمِ عشق بر دلهای ما معلوم نیست..
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم
دلسنگ یا دلتنگ! چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگینکمانم
کوتاهی عمر گل از بالانشینیست
اکنون که میبینند خوارم، در امانم
دلبستۀ افلاکم و پابستۀ خاک
فوارهای بین زمین و آسمانم
آن روز اگر خود بال خود را میشکستم
اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم؟!
قفل قفس باز و قناریها هراسان
دل کندن آسان نیست! آیا میتوانم؟!
✍ #فاضل_نظری
📕 #آنها
📜 #قفس_باز
🇮🇷@sabzpoushan
بر گِرد خویش پیله تنیدن به صد امید
این رنجِ دلپذیر همین است زندگی...🌱
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
مگو خود را کنار دیگران تنها نمیبینی
تو تنهایی فقط تنهایی خود را نمیبینی
رفیقا!شادمانی های عالم جاودانی نیست...
مگر اندوه را در خنده ی گل ها نمیبینی؟
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
﴿ یُوسُف به این رَها شُدن ازچاه دِل مَبَند
اِین بار مِی برند که زندانی اَت کُنَند ... ﴾
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
با یقین آمده بودیم و مُردّد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم
می شنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم
زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
آخرین منزل ما کوچه ی سرگردانی است
در به در، در پیِ گم کردن مقصد رفتیم
مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم...
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
بر گِرد خویش پیله تنیدن به صد امید
این رنجِ دلپذیر همین است زندگی...🌱
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
در شب تیرهی خود چشم به ماهی دارم
جز تماشای تو از دور چه راهی دارم
اشتباه تو دل از «اهل نظر» بردن بود
دلربایی تو اگر من چه گناهی دارم
بی سبب نیست که اینقدر شبیهیم به هم
مثل گیسوی تو من بخت سیاهی دارم
من حبابم شب دیدار تو ای ماه در آب
سخنی با تو به اندازهی آهی دارم
باز صد شکر که میخانهی آغوش تو هست
دست کم پیش تو ای عشق پناهی دارم
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
789.9K
غمخوارِ من!بهخانهیغمها خوشآمدی
با من به«جمعِ» مردمِتنها خوشآمدی...
بینِ... جماعتی که مرا سنگ میزنند
میبینمت... برای تماشا خوش آمدی...
راهِ..نجاتم از شبِ گیسوی دوستنیست
ایدل..بهآخرین شبِ دنیا خوش آمدی...
پایانِ.. ماجرای دل و عشق، روشناست
ای قایقِ.. شکسته به دریا خوش آمدی...
با برفِ.. پیریام سخنی غیر از این نبود
منت.. گذاشتی به سرِ ما خوش آمدی...
ای عشق... ای عزیزترینِ میهمانِ عمر
دیر آمدی... به دیدنم اما خوش آمدی...
#فاضل_نظری
خوانش ،،🎙#محسن_رشیدی
🇮🇷@sabzpoushan
مگو شرط دوام دوستی دوری است، باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم
چون سایه عدم بود سراپای وجودم
بر غیرت من عیب مگیر ای همه خوبی
وقتی که به اندازهٔ حسن تو حسودم
تقدير من از بند تو آزاد شدن نیست
دیدی که گشودی در و من پر نگشودم
من «نغمه نی» بودم و چون «مويهٔ عشاق»
با آه درآمیخته شد، بود و نبودم
یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس
شعری که سزاوار تو باشد نسرودم
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
❤ببخش❤
من تو را از آرزوهایت جدا کردم، ببخش
من به اسم لطف در حقت جفا کردم ببخش
با گمان عشق دل بستم به مهر این و آن
با تو و تنهاییات ای دل چهها کردم ببخش
من فقط یک بار بخت زندگانی داشتم
در مسیر آزمودن گر خطا کردم ببخش
کودکی بودم که مسحور از تماشا میدوید
گاه اگر در راه دستت را رها کردم ببخش
داستان خضر و موسی بحث عشق و عقل بود
چون نفهمیدم، چرا چون و چرا کردم! ببخش
تا گشودم پیلهام را آتشت را یافتم
سوختم ای شمع و جشنت را عزا کردم ببخش
از کنارم رد شدی، رفتی و فهمیدم تویی
آه قدری دیر نامت را صدا کردم ببخش
#فاضل_نظری
🇮🇷@sabzpoushan
ای عشق! ای شکنجهگر مهربان من
دلسوزی تو میزند آتش به جان من
من راضیام به مرگ، مرا زجرکش مکن
درد فراق بیشتر است از توان من
کام از هزار جام گرفتم ولی هنوز
خالیست جای بوسه ی تو، بر لبان من
ویرانه است خانه من بی حضور تو
آشفته است بیسر زلفت جهان من
بازآ و قفل بشکن و آزاد کن مرا
ای قهرمان گمشده ی داستان من
بر تربتم دو غنچه به هم بوسه میزنند
عشق است و زنده است هنوز آرمان من
#فاضل_نظری