eitaa logo
سبزپوشان
283 دنبال‌کننده
26هزار عکس
23.1هزار ویدیو
117 فایل
فرهنگی اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ مهر
۲ مهر
۲ مهر
🇮🇷@sabzpoushan
۲ مهر
🇮🇷@sabzpoushan
۲ مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ارتش الهی ایران 🇮🇷 🎞 فیلمی زیبا از بوسه سرتیپ دوم ارتشی بر پای جانباز نابینای دفاع مقدس که مورد توجه گسترده کاربران فضای مجازی قرار گرفته... 🇮🇷@sabzpoushan
۲ مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امن باشین ، امن بودن بهترین ویژگی یک انسان است ... 🇮🇷@sabzpoushan
۲ مهر
۳ مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃سفره نورانی قرآن 📖سوره مبارکه حشر، آیه٢٢ 💠 هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِيمُ 💠 اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست، داننده غيب و آشكار است، اوست رحمتگر مهربان. 🇮🇷@sabzpoushan
۳ مهر
یاصاحب_الزمان روز دیدار یار نزدیک است صبح این شام تار نزدیک است پای اندر رکاب دارد یار حرکت آن سوار نزدیک است 🌹انهم یرونه بعیداً و نریه قریباً اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🇮🇷@sabzpoushan
۳ مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیشه های عجیب در یزد! 😳 اینا رو باید داد ایران خودرو و سایپا تو ماشیناشون استفاده کنن! 🙄 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ 🇮🇷@sabzpoushan
۳ مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام✋ وقتی میگیم کار خدا حساب کتاب داره یعنی خدا میبینه امید داری شور و شوق داری بهش توکل کردی ! کاری میکنه که همه ی ناممکن های زندگیت به ممکن ترین حالت خودشون تبدیل بشوند و تو به فرصت‌های فراوان برسی. امروزت رو هم پر از فرصت ببین!👌 🇮🇷@sabzpoushan
۳ مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولش باغه، آخرش داغه 🔸حجت الاسلام محمدرضا رنجبر 🇮🇷@sabzpoushan
۳ مهر
۳ مهر
در آسمان غزل عاشقانه بال زدم به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم در انزوای خودم با تو عالمی دارم به لطف قول و غزل قید قیل و قال زدم کتاب حافظم از دست من کلافه شده است چقدر آمدنت را چقدر فال زدم غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست همان شبی که برایش تو را مثال زدم غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم به قدر یک مژه برهم‌زدن تو را دیدم تمام حرف دلم را در این مجال زدم... 🇮🇷@sabzpoushan
۳ مهر
از همه کس گذر کنم از تو گذر نمی شود 💚 🇮🇷@sabzpoushan
۳ مهر
قلم به دست گرفتم، ولی چه بنویسم؟ که شرح بی کسی‌ام در خطوط پیشانی است.. 🇮🇷@sabzpoushan
۳ مهر
پیک نیک در نیویورک هان، کت و شلوار و کیف و کفش شیکش را ببین شور وشوق و های و هوی و جیک و پیکش را ببین می‌رود با کاروانی گُنده با صدها نفر می‌رود با خانواده، پیک نیکش را ببین باز هم از پله‌یِ طیاره بالا می‌رود چرخش و آداب و اطوار کُمیکش را ببین می‌پَرد در پله‌ی آخر به این سو، ناگهان باش با این قصه، بخشِ آنتیریکش را ببین سویِ آمریکا به دیدارِ برادر! می‌رود دیدنِ ارحام! رفته کارِ نیکش را ببین دشمنان دین و مکتب را برادر خوانده است در مصاف دشمنِ حق تاکتیکش را ببین می‌برد یار ظریفی را کنارِ خویشتن کارِ او خواهی که بشناسی؟شریکش را ببین تازه این آغازِ فصلِ رشد این بیماری اَست چند وقتی بعد از این دورانِ پیکش را ببین 🇮🇷@sabzpoushan
۳ مهر
در اوج ســکــــوت، بی‌قــراری پـاییز آیـــــیــنــه‌ی درد روزگـــــــــــــاری پـاییز با سیلی اگرچه صورتت سرخ شده سـرســبـزتـر از فـصـل بـهـاری، پـاییز 🇮🇷@sabzpoushan
۳ مهر
درد نام دیگر من است دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشتهٔ سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی ست دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نامهایشان جلد کهنه ی شناسنامه هایشان درد می‌کند من ولی تمام استخوان بودنم لحظه‌های سادهٔ سرودنم درد می‌کند انحنای روح من شانه‌های خسته‌ی غرور من تکیه‌گاه بی‌پناهی دلم شکسته است کتف گریه‌های بی‌بهانه‌ام بازوان حس شاعرانه‌ام زخم خورده است دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟ این سماجت عجیب پافشاری شگفت دردهاست دردهای آشنا دردهای بومی غریب دردهای خانگی دردهای کهنه‌ی لجوج اولین قلم حرف حرف درد را در دلم نوشته است دست سرنوشت خون درد را با گلم سرشته است پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟ درد رنگ و بوی غنچه‌ی دل است پس چگونه من رنگ و بوی غنچه را ز برگ‌های تو به توی آن جدا کنم؟ دفتر مرا دست درد می‌زند ورق شعر تازه‌ی مرا درد گفته است درد هم شنفته است پس در این میانه من از چه حرف می‌زنم؟ درد، حرف نیست درد، نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم؟ 🇮🇷@sabzpoushan
۳ مهر
نگاه پنجره ها بود و کوچ سرخ کبوتر و آسمان همه در داغ آفتاب شناور چه دست های سیاهی که دیو شوم بر انگیخت به انهدام پرنده ،به قتل عام صنوبر پرنده پر زد و تا فرصت همیشه سفر کرد و دشت سهم عطش شد، پر از ترانه ی پر پر شبی رسید ،شبی با هزار قصه ی زیبا شبی که عاطفه شد ، در نگاه ماه منور به باغ خندی خورشید ، عاشقانه صمیمی من و تو هم نفس هم ، من و تو مثل برادر هوا هوای عطش بود و کوچ سرخ پرستو ولی من و تو نشستیم گنج خانه مکدر نگاه پنجره ها بود و کوچ سرخ کبوتر و بعد ار آن سخنی نیست از چفیه و سنگر
۳ مهر