eitaa logo
سَبزِ سُرخ
12.1هزار دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
16.9هزار ویدیو
81 فایل
رسانه شهدا کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
💢از بیکاری حوصله ام سررفته، دارم نماز شب می خونم 🔹بعد از مدت ها تحمل دود و سر و صدای تهران تصمیم گرفتیم حال و هوایی عوض کنیم . بار و بندیل مان را بستیم و در اولین فرصتی که یکی دو روز تعطیلی پشت سر هم داشت رفتیم شمال . 🔹هادی هم همراهمان بود . سر سبزی و آب و هوای با طراوت آنجا روحیه همه اعضای خانواده را بهتر کرده بود . سر ظهر داشتیم از کنار یک مسجد رد می شدیم که هادی گفت : -داداش اینجا بزن کنار ، اذون شده ... 🔹همه پیاده شدیم و رفتیم برای نماز اول وقت . غروب نزدیک ساحل بودیم که دوباره همین اتفاق افتاد . فردا ظهرش هم سه باره ! ... 🔹من که حرص ام گرفته بود به این کارش اعتراض کردم اما هادی جوان با دیانتی بود و به خاطر خوش آمد و یا ناراحتی دیگران اعتقاداتش را کنار نمی گذاشت . 🔹نماز و روزه اش را قبل از سن تکلیف هم مثل یک مرد کامل به جا می آورد . گاهی وقت ها که نیمه شب سر سجاده می دیدمش با تعجب از او سوال می کردم : «چی کار می کنی ؟» .هادی به شوخی می گفت : « از بیکاری حوصله ام سررفته، دارم نماز شب می خونم » #قسمت_اول #هادی_جوان_دلاور @shohadanaja
💢 من از شهید شدن نمی ترسم 🔹مرز ترکیه فقط محل تردد کاروان های قاچاق نبود . هر شب از سمت ایران هزاران لیتر بنزین و گازوئیل به صورت قاچاق به ترکیه می رفت . افراد کلاهبردار و قاتلان فراری هم برای در امان ماندن از پیگرد قضایی از راه مرز زمینی به ترکیه فرار می کردند . از آن طرف هم اسلحه ، مواد مخدر صنعتی ، مشروبات الکلی و تجهیزات چاپ پول تقلبی وارد می شد و مرزبانان می بایست همه این ترددها را کنترل یا مسدود می کردند 🔹ولی این همه ماجرا نبود . گروهک های تروریستی کوموله و دموکرات و پژاک به بهانه های مختلف می خواستند در خط مرزی برای خودشان قلمرو و پایگاه داشته باشند و این یعنی سلب امنیت یک سرزمین . 🔹هنگ مرزی ارومیه کیلومترها مرز کوهستانی و صعب العبور شمال غرب کشور را با حداقل امکانات کنترل می کرد . محمد در یکی از پاسگاه های مرزی سرباز بود و من نگران بودم که نکند خدای نکرده اتفاقی برایش بیفتد . یک روز که با هم رفته بودیم کوهنوردی پرسیدم : - دایی جون محل خدمتت چطوره ؟ مقداری ایستاد و نفسی تازه کرد : - به خدا یه شب دیدی ما رو کشتن ! حرفش کاملا جدی بود . با تعجب نگاهش کردم و گفتم : - چطور ؟ - بس که هر شب درگیری داریم - می خوای برایت یه کاری بکنیم ؟ - نه دایی من از شهید شدن نمی ترسم . 🔹فرماندمون گفته : « سه چهار ماه دیگه بمونی منتقلت می کنم منطقه خودتون» #قسمت_اول شهید مدافع وطن #محمد_حسین_زاده @shohadanaja
💢 سیره شهدا 🔹از بچگی اهل کار بود و شاید به همین دلیل قیافه ای سخت کوش و جدی داشت . 🔹وقتی ازدواج کردیم متوجه شدم که دل مهربانی دارد و بسیار خانواده دوست است . بیشتر آخر هفته ها منزل فامیل و آشناها بودیم . 🔹 خیلی به صله رحم و دید و بازدید اهمیت می داد . در خانواده جایگاه خاصی داشت . خواهر ها و برادرهایش توی کارها با او مشورت می کردند . 🔹شهید مدافع وطن #قربانعلی_قویدل #ادامه_دارد... #قسمت_اول @shohadanaja
💢 سیره شهدا 🔹یک بره آهو گرفته بودم و داشتم به سمت خانه می رفتم . پسرم حسن رسید و گفت : « چه بچه آهوی نازی . می خوای چی کارش کنی بابا ؟» 🔹 با خوشحالی گفتم : «خب ، میبرم بزرگش می کنم بعد می کشیم می خوریم اش » . پسرم ابروهایش را گره زد و بره آهو را از بغل من گرفت . 🔹 آن را گذاشت ترک موتورش و برد توی بیابان های دور دست رهایش کرد . خیلی دل رحم و مهربان بود 🔹شهید مدافع وطن #حسن_دلاور #قسمت_اول #ادامه_دارد @shohadanaja
💢سیره شهدا 🔹روزهای آخر سربازی اش بود . مانده بود که کارت پایان خدمتش را هم بگیرد و بعد برود خانه . نیروهای ناجا موقع گشت زنی به یک خودرو که روبروی بانک ایستاده بود مشکوک شدند . حسین پیاده شد و برای بررسی موضوع به سراغ ماشین رفت . سارق های مسلح که انتظار حضور پلیس را نداشتند از بانک خارج شدند و سراسیمه به سمت آنها شلیک کردند . تیر به حسین که نزدیک ترین فرد به محل درگیری بود اصابت کرد و در خون خودش غلتید 🔹️شهید مدافع وطن @shohadanaja
💢سیره شهدا 🔹اکبر سه ساله بود که پدرمان به رحمت خدا رفت . او از همان زمان نگاه خاصی به من داشت و بیشتر از یک برادر بزرگتر برایم احترام قائل بود . وقتی دیپلم اش را گرفت یک خواهر و برادرم دانشجو بودند به همین دلیل اکبر اصلا حرف دانشگاه را نزد و رفت خدمت سربازی . در واقع با این از خود گذشتگی بار خود را از دوش خانواده برداشته بود . زمانی که دوستانش به او اعتراض کردند متواضعانه گفت : « بعدا برای دستیابی به آرزوها وقت هست ...» 🔹️شهید مدافع وطن #اکبر_مرادیان-فر #قسمت_اول #ادامه_دارد @shohadanaja
💢سیره شهدا 🔹️ مادرم تاکید داشت برادرمم رشته تجربی بخونه ولی می گفت من اصلا علاقه ندارم و آخر یه روز یه هنرستان فنی حرفه ای ثبت نام کرد در رشته برق و درسشو خوند و سال اول که دانشگاه امتحان داد قبول نشد و مادرم گفت بیا برو دانشگاه آزاد امتحان بده که گفت من دوست ندارم داداشم می گفت می خوام من نظام برم و مادرم تا لحظه اخر می گفت بیا منصرف بشو و اونم می گفت نه فرض کن من می خوام سربازی برم، مگه همه باید برن دانشگاه. 🔹️شهید مدافع وطن #مجیدامیری #قسمت_اول @shohadanaja
سَبزِ سُرخ
💢برنامه زنده تلویزیونی ماه مهربانی با عطر و بوی شهید مرزبانی 🔹معاون اجتماعی مرزبانی استان خراسان ج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برنامه تلویزیونی ماه مهربانی شبکه خراسان جنوبی و حضور خانواده شهید مدافع وطن 🔹 شهید زنگویی شانزدهم اردیبهشت 89 در مرز گزیک خراسان جنوبی در درگیری با اشرار مسلح به درجه رفیع شهادت نائل گردید @shohadanaja
💢 آیا می دانید؟؟ 🔹 نیروی انتظامی از ابتدای جنگ تاکنون بیش از سیزده هزار شهید تقدیم کشور نموده است؟ @shohadanaja