eitaa logo
سَبزِ سُرخ
12هزار دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
17هزار ویدیو
81 فایل
رسانه شهدا کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 ویژه؛ به مناسبت انتشار دو تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب شهید صدرزاده ⏰ | هزاران مصطفی 🔍 مروری صدثانیه‌ای بر زندگی مجاهدانه شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده به بهانه تقریظ‌های رهبر انقلاب بر دو کتاب «اسم تو مصطفاست» و «سرباز روز نهم» که فردا طی مراسمی در جمکران منتشر خواهد شد. ✏️ رهبر انقلاب: گاهی اوقات شما می‌بینید از یک روستا یک شخصیّت منوّر و نورانی برمیخیزد؛ از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفیٰ صدرزاده به وجود می‌آید. ما از این مصطفیٰ‌های صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم؛ اینها همه امیدبخش است. 🔖 💻 Farsi.Khamenei.ir
📢 ویژه؛ اختصاصی 📝 دستخط رهبر معظم انقلاب بر لوح مراسم بزرگداشت شهید مصطفی صدرزاده 🖼 بسم الله الرّحمن الرّحیم ـ سلام و رحمت خدا بر شهید عزیز مصطفی صدرزاده و بر همه‌ی شهیدان با اخلاص راه حق سیّدعلی خامنه‌ای ⏰ تا دقایقی دیگر طی مراسمی با عنوان دو تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب‌های «اسم تو مصطفاست» و «سرباز روز نهم» منتشر شد‌. 📱 هم‌اکنون، پخش زنده مراسم پانزدهمین پاسداشت‌ ادبیات جهاد و مقاومت در مسجد مقدس جمکران 👈 از Farsi.Khamenei.ir/live
❤️رهبر انقلاب: اراده و عزم راسخ در راه خدا نمایشگر بخشی از شخصیت ممتاز شهید صدرزاده است 📝 تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «اسم تو مصطفاست» 🔹 در مراسم پانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت و اولین رویداد ملی تکریم فعالان مساجد سراسر کشور باعنوان «مثل مصطفی» تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «اسم تو مصطفاست» زندگی‌نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده به روایت همسر شهید منتشر شد. 🖼 متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است: بسمه تعالی ــ صفا، اخلاص، صِدق، ایثار، ترجیح رضای حضرت حق بر همه چیز، بر همه‌ی عشق‌ها و همه‌ی محبوبها.. اراده و عزم راسخ در راه خدا و عشق به اهل بیت علیهم السلام، نمایشگر بخشی از شخصیت ممتاز شهید عزیز مصطفی صدرزاده است. سلام خدا بر او، و بر همسر صبور و دیگر وابستگانش، نوشته خانم تجار، شیرین و پخته و مبتکرانه است. ۹۷/۹/۱۸ 🗓 صبح امروز دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ طی مراسمی با عنوان دو تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب‌های «اسم تو مصطفاست» و «سرباز روز نهم» منتشر شد‌. 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ ویژه ☝ تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "اسم تو مصطفاست" ❤️رهبر انقلاب: اراده و عزم راسخ در راه خدا نمایشگر بخشی از شخصیت ممتاز شهید صدرزاده است ➕ لحظاتی از حضور شهید صدرزاده در میدان نبرد 🗓 صبح امروز دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ طی مراسمی با عنوان دو تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب‌های «اسم تو مصطفاست» و «سرباز روز نهم» منتشر شد‌. 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ ویژه ☝ تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب سرباز روز نهم ❤️ رهبر انقلاب: مصطفی‌صدرزاده یک الگو برای جوانان امروز و فردای ماست ✏️ شهید صدرزاده: حرف قاسم سلیمانی تو گوشمه! که شهدا شهر را آزاد کردند... 🗓 صبح امروز دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ طی مراسمی با عنوان دو تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب‌های «اسم تو مصطفاست» و «سرباز روز نهم» منتشر شد‌. 💻 Farsi.Khamenei.ir
🌸 خداروشکر که دزد بُرد! 🔹 روایت همسر شهید صدرزاده 🔸 آن شب قرار بود مصطفی بیاید. مادر‌شوهرم آمد خانۀ ما تا ساعت دو و نیم شب نشست. دید که مصطفی نیامده، او هم رفت خانۀ خودشان. من از پشت آیفون نگاه می‌کردم. همچین که آمد، قبل از اینکه بخواهد زنگ بزند، آیفون را زدم. آمد بالا و دیدم کولۀ جدیدی همراهش است. کوله را گذاشت زمین. گفتم: «بالاخره یه مرتبه شد که تو بیای خونه و برای من سوغاتی بیاری.» گفت: «دست به اون کوله نزن، مال شهیدصادقیه. من خیلی گرسنه هستم، بیا صبحانه بخوریم.» گفتم: «کی ساعت چهار صبحانه می‌خوره؟!» داشتم سفره پهن می‌کردم که گفتم: «وای من اصلاً خاطرۀ خوشی از این صبحانه‌های زود ندارم. یادته اون دو باری که ساعت پنج صبح برات صبحانه آماده کردم، خوردی رفتی بیرون و از همون جا رفتی سوریه؟ امروز از این جهت خوشحالم که چون تازه اومدی، الان نمی‌برن سوریه.» گفت: «تو هم که همه‌چیز یادت می‌مونه. من اصلاً نمی‌تونم چیزی رو این‌طوری تو ذهنم نگه دارم.» صبحانه را خوردیم، فاطمه را راهی مدرسه کردم و گرفتم خوابیدم. 🔹 صبح که از خواب بلند شدم، مادرم زنگ زد و گفت دارم می‌روم نمایشگاه بهاره. روز آخرش بود. پرسید: «میای بریم؟» گفتم: «اتفاقاً امسال برای مصطفی هیچی نخریدم.» همان طور که کنار بخاری خوابیده بود گفتم: «مصطفی مادرم زنگ زده و می‌گه میای نمایشگاه بهاره؟» گفت: «باشه.» رفتیم نمایشگاه. هر‌چه اصرار کردم که یک چیزی بخر، نخرید و گفت این‌ سری چیزی نمی‌خواهم بخرم. پاپی‌اش شدم که چیزی بخرد. گفت: «فقط یه صندل می‌خوام بخرم.» یکی از پاهایش شکسته بود و ورم داشت، سایزش یک شماره بالاتر رفته بود. بعد که آمدیم خانۀ مادرشوهرم، مصطفی گفت: «من یادم رفته بود، تو خرید عید نمی‌خواستی؟» گفتم: «نه، خیلی زود یادت افتاد!» 🔹 وقتی رسیدیم جلوی خانه، دیدیم دوست ‌مصطفی داخل ماشین منتظرش است. گفت تا من با دوستم صحبت کنم، شما بروید بالا. من و فاطمه از پله‌ها رفتیم بالا. کلید انداختم در را باز کنم، دیدم خانه نامرتب است. رفتم توی اتاق دیدم آنجا هم رختخواب‌ها به‌هم‌ریخته است. تمام کشوهای میز بازشده و وسایلش پخش زمین بود. همۀ لباس‌ها کف اتاق ولو بود. نگاه کردم هر‌چه طلا و پول بود، همه را برده بودند. سریع دست فاطمه را گرفتم و از خانه آمدم بیرون. جلوی در مصطفی را صدا زدم. وقتی آمد، نشستم روی زمین و گفتم: «برو بالا دزد اومده!» 🔸 دست فاطمه را گرفتم و برگشتم خانۀ پدرشوهرم. گفتم: «خونۀ ما دزد اومده برید اونجا.» اول خیلی به‌خاطر پول و طلاها ناراحت بودم. وقتی از خانۀ مادر‌شوهرم آمدم، مصطفی هم زنگ زده بود که از ادارۀ آگاهی بیایند. همسایه‌مان آمد گفت: «من سر‌و‌صدا رو شنیدم، ولی فکر کردم سروصدای فاطمه‌ست.» خانم صاحب‌خانه دید که خدا را شکر می‌کنم، گفت: «چی شد؟» گفتم: «خدا رو شکر همۀ طلاها رو دزد برد،‌ پولا رو دزد برد، ولی مصطفی هست.» بعد به مصطفی گفت: «تو چرا خدا رو شکر می‌کنی؟» گفت: «خدا رو شکر که خونۀ ما رو دزد زد؛ اگر خونۀ کس دیگه‌ای رو می‌زد، چقدر به نظام بدبین می‌شد.» گفتم: «ببین من به چی فکر می‌کنم و تو به چی فکر می‌کنی!» تا وارد خانه شد و دید که کیف شهید‌صادقی روی زمین افتاده است، گفت: «خدا رو شکر که دست به کیف نزدن، چون مادر این شهید چشم امیدش به همین کیفه. فقط منتظر وسایل پسرشه.» روز بعد قرار گذاشتیم با هم رفتیم قم و کیف شهید را تحویل دادیم. 👈 برشی از کتاب «سرباز روز نهم» 🔖 https://eitaa.com/sabzsorkh