eitaa logo
🌸 زندگی زیباست 🌸
552 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
19 فایل
°•﷽•° 📰 #مجله_ی_مجازی 🌸 زندگی زیباست 🌸 «همه چیز بَـــراے زندگۍ زیــ★ـݕـا» رسانه های دیگر ما: «خانه ی هنر و هنرمندان» http://eitaa.com/rooberaah «ارج» http://eitaa.com/arj_e_ensan ارتباط با مدیر: @kooh313 تبادل و تبلیغ: @fadakq2096
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳 جنگل‌های حرا 🌊 بندر دَیّر این جنگل‎ها در ۸ منطقه حفاظت شده ایران در سواحل خلیج فارس و دریای عمان با مجموع مساحت ۶۳۶ هکتار وجود دارند. /نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🗓 سده ی چهارده هجری را چه گونه آغاز کردیم و چه گونه به پایان بردیم؟ ‌ 👌🏼 💢 @sad_dar_sad_ziba ❗️
🍀 و را از نجاری آموختم که مغازه اش سوخت، ولی او با همان چوب های سوخته، زغال فروشی باز کرد. 💧 @sad_dar_sad_ziba 🌱
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش هفتم: بدون این که هیچ توضیحی به هم بدیم نزدیک یه دقیقه می خندیدی
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش هشتم: اونا دنبال راه حل هستن چون مشکل اصلی کشورهای خودشونه و به راه حلش احتیاج دارن. اگه خودشون میلیون میلیون مریض روحی و جسمی نداشتن هیچ وقت ککشون هم نمی گزید؛ وگرنه مگه کم مشکل توی کشورهای آفریقایی هست که راه حلش برای اونا فقط یه اشاره ی انگشته و دریغ می کنن؟ چه قدر از این بدبختیا رو خودشون باعث و بانی شده ن؟ همین کشور خود شما سال ها مستعمره ی چه کشوری بودید؟ یه کشور مسلمون! ببینید فرانسه چه بلایی سر الجزایر آورده که هنوز نمی تونه سر پا وایسه که هنوز دوستای الجزایری من حتی به آسفالت فرانسه غبطه می خورن. اگه فرانسه باعث این همه پیشرفت و ترقی و آرامش برای بشره، چه طور قطره ای از این آرامش و پیشرفت به الجزایر که بیخ گوششه نرسیده؟ بعد هم این که من خیلی دوست دارم بدونم کدوم بخش از آرامش بشر رو شما تامین می کنید؟ یه نگاهی به این مملکت بیندازید تلویزیون، سینما، پارک، در، دیوار، چه چیزی داره الگوی انسان معرفی می شه؟ اگه کمال انسان توی این رفتاراست که ما توی کشورمون باغ وحشای بزرگی داریم و من نهایت این ترقی رو قبلا دیده ام چی از آرامش توی خانواده باقی مونده؟ میزان ثبات خانواده چه قدره؟» تازه فَکّم گرم شده بود و داشتم صفا می کردم که حواسم رفت به اَمبر. دست راستش رو زده بود زیر چونه اش و با حرفای من سر تکون می داد. بدجوری رفته بود توی بحر بحث. ریاض گفت: «خب خیلی از مسلمونا هم کارای اشتباه می کنن.» - که چی؟ - خب فلان جا مسلمونا بد رفتار می کنن. این طوری می گن، اون طوری می پوشن، این اسلامه که شما دارید؟ - نه وقتی این قدر اشتباه رفتار می کنن واضحه اونی که اونا دارن اسلام نیست، اما اینا خطای مسلموناست؛ به اسلام چه؟ - خب ما هم ممکنه اشتباه کنیم. پس یکسانیم. دقت فرمودید؟ تا چند دقیقه ی قبل از اون، اینا بالاتر از ما بودن! بعد رسیدیم به این که ثابت کنه اونا هم سطح ما هستن. - نه خیر این دو مورد که شما گفتید یکسان نیست ایدئولوژی اسلام نقص نداره. خطای مسلمونا اشکال مسلموناست. اگه کسی بخواد آدم خوب و متعهدی باشه و به اسلام عمل کنه، از فرش به عرش می رسه. اما در مورد شما اشکال اتفاقاً از ایدئولوژیه. حالا اگر کسی هم بخواد همه ی تلاشش رو بکنه تا به این ایدئولوژی متعهدتر باشه، بیشتر تو قعر فرو می ره. اما اگه منظور شما اینه که بالاخره یه جوری به مقایسه بین مسلمونا و سایرین راه بندازید، اشکالی نداره، منتها چون به قول شما هم مسلمونا خطا دارن و هم غیر مسلمونا، اسلام رو با بقیه ی ایدئولوژیا مقایسه کنیم. خب شما چندتاش رو می شناسید؟ - من؟ مسیحیت رو. - باشه. برای مقایسه ی اسلام و مسیحیت بهترین کار اینه که قرآن رو با انجیل مقایسه کنیم. فقط گه گاه پدر روحانی، انجیل رو توی دستش می گیره که باهاش عکس بندازه. یعنی حقیقتش خود حضرت عیسی هم از این انجیلی که اینا دارن خبر نداره! اما اگه می گفت: «حالا تو بگو.» من می گفتم که باید از قرآن خبر داشته باشم که دارم. تازه پنج تا انجیل متفاوت رو چه طور و با کدوم معیار باید مقایسه کرد؟ خلاصه، همین جوری نگاهم کرد و هیچی نگفت. من هم گفتم: «به نظر می رسه شما نمی دونید. من فکر می کنم بد نیست اول با دین خودتون آشنا بشید، بعد قصد کنید اسلام رو با مسیحیت مقایسه کنید!» بحث تموم شد. بعد از رفتن اون آقا، امبروژا درباره ی انجیل ها از من پرسید و یه کم در این باره صحبت کردیم. وقتی از آشپزخونه بر می گشتیم توی اتاقم، در اتاق شماره ی ۱۴، اتاق همسایه ی قرآن گوش کُنم، باز بود و من برای اولین بار همسایه ام رو توی اتاقش دیدم. همون آقا بود؛ ریاض! خیلی جون کَندم تا جلوی تعجبم رو بگیرم، سرش رو انداخت پایین و لبخند زد. گفت: «ببخشید. یه روزی جلوی همین خانم مسیحی یه نفر از من همون سوالا رو پرسید و من نتونستم جواب بدم. فقط خواستم یه نفر جوابش رو داده باشه.» نمی دونم چرا خدا می خواست توی همه ی اون بحثا امبروژا هم حضور داشته باشه. خدا عاقبش رو به خیر کنه! ⏪ ادامـه دارد... ……………………………………… 🌱 💠 زندگی زیبا http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀🌸🍀 با بچه‌ها از این بازی‌های کم هزینه بکنید. وسیله‌ی خاصی نمی‌خواد و می‌تونه خیلی از مهارت‌های کودکان مثل تمرکز، یادگیری، هماهنگی حرکتی و سرعت واکنش رو ارتقا بده. ─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─ /خانوادگی ─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─ ↙ دوستان خود را دعوت کنید! 💐[همه چیز برای زندگی زیبا] @sad_dar_sad_ziba 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
❇️ دو چیز شما را تعریف می‌کند: ~ بردباریتان، وقتی هیچ چیز ندارید ~ رفتارتان، وقتی همه چیز دارید ❇️ تنها دو روز در سال هست که نمی توانی هیچ کاری بکنی: ~ دیروز ~ فردا ❇️ آدمها دو جور زندگی می کنند: ~ غرورشان را زیر پا می‌گذارند و با انسانها زندگی می‌کنند ~ انسانها را زیر پا می‌گذارند و با غرورشان زندگی می‌کنند 🍃🍂 @sad_dar_sad_ziba 🍂🍃
🌿🌿🌿 به مختارالسلطنه گفتند: ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی به صورت ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید: چه جور ماستی می‌خواهی، ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه؟ وی شگفت‌زده از این دو گونه ماست پرسید. ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر می‌گیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه می‌فروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان می‌بینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته می‌فروشیم. تو از کدام می‌خواهی؟! مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگه‌های تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آب‌هایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد! چون دیگر فروشنده‌ها از این داستان آگاه شدند، همگی ماست‌ها را کیسه کردند! 📎 وقتى می گن «فلانى ماستش رو كيسه كرده» يعنى اين! 🌱 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌🌹 @sad_dar_sad_ziba 🌹༺‌‌‌ ༺‌‌‌🌱‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 فرصت پخته ترین و زیباترین بارداری ها را از بانوان ما گرفتند تا از نظر جمعیتی به این روز بیفتیم! 🔸 مسئولان از سازمان جهانی بهداشت جایزه گرفتند و مفتخر شدند به این که پدر مردم را درآوردند! 🎤 «دکتر محمداسماعیل اکبری» مشاور وزیر پیشین بهداشت، درمان و آموزش پزشکی 🌃 /اجتماعی 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
🌿 یاد باد آن روزگارانی که همه چیز این گونه ساده و باصفا بود! ...🌷... /یاد یاران ………………………………… @sad_dar_sad_ziba ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
16.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 سنگ‌ها آن گونه که می‌گویند سنگدل نیستند و در دل خود زیباترین گل‌ها را می پرورانند. 💢 تغییر نگاه به زندگی، باید از ذهن شروع شود. 🔹 یادمان باشد سنگها نه خرده حسابی با پاهای لنگ دارند، نه قرار و مداری با پاهای سالم! پس باورهای اشتباه را کنار بگذاریم. هر سقوطی پایان کار نیست. 💧 باران را ببین! سقوط باران، قشنگترین است. 💧 @sad_dar_sad_ziba‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ یک نمونه ی موفق از همراهی و همکاری برای و دشمنی آشکار بیگانگان با آن تا سر حد تعطیلی آن و بیکاری، تورم و کاهش ارزش پول ملی که پس از آن رخ داد! 💠 سال «تولید، دانش بنیان و اشتغال آفرین» /تولید ایرانی 🌾 🔩 💊 ……………………………… 🗞 صد در صد 🌱 @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ ⚙🛠 🔩ঊঈ═┅─
🌿🌿🌿 غم مخور معشوق اگر امروز و فردا می‌کند شیر دوراندیش با آهو مدارا می‌کند زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست آب را گرمای تابستان گوارا می‌کند جز نوازش شیوه‌ای دیگر نمی‌داند نسیم دکمه‌ی پیراهنش را غنچه خود وا می‌کند روی زرد و لرزشت را از که پنهان می‌کنی؟ نقطه‌ضعف برگ‌ها را باد پیدا می‌کند دلبرت هرقدر زیباتر، غمت هم بیش‌تر پشت عاشق را همین آزارها تا می‌کند از دل همچون زغالم سرمه می‌سازم که دوست در دل آیینه دریابد چه با ما می‌کند نه تبسم، نه اشاره، نه سؤالی، هیچ چیز عاشقی چون من فقط او را تماشا می‌کند «کاظم بهمنی» 🌺🌺🌺🌺🌺 فارسی ┏━🦋━━•••━━━━┓ 🕯 @sad_dar_sad_ziba 🦋 ┗━━━━•••━━🕯━┛
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش هشتم: اونا دنبال راه حل هستن چون مشکل اصلی کشورهای خودشونه و به ر
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش نهم: «روز اعتصاب - مستند آرته» صبح راه افتادم برم مرکز شهر چند تا کار اداری انجام بدم و خیلی زود برگردم دانشگاه. یه سر رفتم بانک. یه سری هم به اداره ی تأمین اجتماعی زدم. یه نظارتی هم به کار فرمانداری نمودم تا مطمئن بشم همه ی کارمندها سر کارشون هستن و کاراشون رو انجام می دن و پیگیر امور خلق الله هستن. چه قدر خیالم راحت شد وقتی همه قول دادن در غیاب من هم همون قدر کار کنن که در حضور من! کارم تموم شده بود. داشتم تصمیم می گرفتم که اراده کنم و برم دانشگاه. همون طور که می دونید ما خدا نیستیم و بین تصمیم و اراده مون فاصله است و گاه ممکنه یه فروشگاه خوشکل این فاصله رو تا نیم ساعت زیاد کنه. که متوجه شدم خیابونا بیش از حد معمول شلوغ هستن، توی ایستگاه اتوبوس پر از مرد و زن و ریز و درشت بود. همه به ته خیابون نگاه می کردن و منتظر اتوبوس بودن. اون روز، روز اعتصاب بود. فرانسوی ها، به گفته ی خودشون قهرمان اعتصاب در جهان هستن. اون قدر تعداد اعتصاب در سال زیاده که همه بهش عادت کرده ن. اعتصاب کارمندان راه آهن علیه دولت، اعتصاب پست علیه پست، اعتصاب مردم علیه سگ ها، اعتصاب سگ ها علیه استخوان، اعتصاب دولت علیه ملت، اعتصاب اعتصابگران علیه چیزی برای اعتصاب. خلاصه، اون روز هم روز اعتصاب راننده های اتوبوس بود؛ لابد علیه اتوبوس ها! ملت هم سرگردون توی کوچه و خیابون در به در دنبال یه لقمه اتوبوس، بدون فحش دادن و بد و بیراه گفتن. گفتم که؛ اون جا اعتصاب بخشی از زندگی عادی مردمه. به هر حال من داشتم از این ماجرا به شدت متضرر می شدم. اون روز، روز جلسه ی لابراتور بود. من باید به هر شکلی بود خودم رو تا ساعت ۱۱ می رسوندم دانشگاه. اما اتوبوس کجا بود؟ یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی روی همه اومد و صاف وایساد توی ایستگاه. راننده، اتوبوس رو خاموش کرد و سوت زنان از اتوبوس پیاده شد. رفتم جلو، سلام کردم. و گفتم: «عذر می خوام. امروز اتوبوس نیست؟» گفت: «نه. امروز اعتصابه.» دوست داشتم بدونم اعتصاب برای چیه؛ به خصوص که داشتم متضرر می شدم و ناخواسته در زنجیره ی نتایج اعتصاب دخیل شده بودم. گفتم: «ببخشید می شه بدونم برای چی راننده ها اعتصاب کرده ن؟» راننده ی اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: «این یه موضوع ملّیه. به خارجی ها ارتباطی نداره» - (آفرین ور پریده! از این حس ملی گراییت خیلی خوشم اومد بی تربیت!) خب، دیگه چی باید می گفتم؟ هیچی! اما واقعا این حس دوگانه ای که توی پرانتز نوشتم سراغم اومد، اگر چه جواب بی ادبانه ای بود، آفرین به این شخص که علیه دولتش هم که تحصن می کنه وقتی مقابل یه خارجی قرار می گیره بهش حق نمی ده که بخواد حتی وارد دعواهای ملی بشه. واقعاً از این کارش خیلی خوشم اومد. من اگر جای رئیسش بودم، حتما تشویقش می کردم. پای پیاده و خیلی دیر رسیدم دانشگاه. ارائه ی گزارش کارم موند برای دفعه ی بعد. ظاهراً یه خبرایی شده بود و من چون دیر رسیده بودم نمی دونستم. اما همه به شدت خوشحال بودن. سیمن همه ی اعضا رو به یه جشن دعوت کرده بود. صحبت از این بود که به محض دریافت ابلاغیه باید این موفقیت رو جشن گرفت. بعد هم گفت که هفته ی بعد برای اتفاق مهم همه تون رو خبر می کنم. من که چیزی سر در نیاوردم. از هر کس هم که می پرسیدم می گفت: «حالا که دیر اومدی وایسا تا هفته ی بعد شگفت زده بشی!» چهارشنبه عصر توی خوابگاه در حال گرم کردن شیر کاکائو بودم که ویدد اومد و بهم گفت که تلویزیون داره یه برنامه درباره ی ایران پخش می کنه. وای. این «وای» برای این بود که اون جا هیچ برنامه ای رو برای معرفی مثبت ایران که هیچ حتی برای معرفی اون چه هست پخش نمی کنن. یقین داشتم جلوه های جدیدی برای ضایع کردن وجهه ی ایران کشف کرده ن و خدا می دونست چه مزخرفاتی رو می خواستن از شبکه آرته نشون بدن. نمی فهمیدم چرا خیلی ها فکر می کردن اون شبکه هنریه؛ در حالی که کاملا خطوط سیاسی رو دنبال می کرد. توی اتاق تلویزیون بودم؛ شیر کاکائو در دست، شکلاتی برپا و دو چشمم دِگران می پاپید! خیلی از بچه ها بودن. بعضیاشون هم از روی کنجکاوی، برای این که بدونن کشور دوست جدیدشون چه شکلیه، اومده بودن. یه فیلم مستند بود. از محلات خیلی خیلی فقیرنشین فیلم برداری کرده بودن؛ از بچه هایی که وایساده بودن جلوی دوربین و زل زده بودن به لنز و گریه می کرده ن که شده بود نماد بدبختی مملکت. یه تعداد از مردم هم سفره ی دلشون رو برای فیلمساز خارجی وا کرده بودن و چندتا دختر و پسر با پوشش خیلی ناجور و روشن فکرانه توی یه خونه از نبود آزادی، و نه جمهوری اسلامی و حتی استقلال می نالیدن. ⏪ ادامـه دارد... ……………………………………… 🌱 💠 زندگی زیبا http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
عیب کسان منگر و احسان خویش دیده فروبر به گریبان خویش 💎 ……………………………………… 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 🍃
اگـر بـرای به دست آوردن پــول، مجبــوری دروغ بگویی و فریبکـاری کنی، تهیدسـت بمـان! اگـر بـرای به دست آوردن جــاه و مقــامی بـایـد چـاپلـوسی کنی و تملّــق بگــویی، از آن چشـم بپــوش! اگـر بـرای آن که مشهــور شـوی، مجبــور می شــوی مانند دیگــران خیــانـت کنی، در گمنــامی زنـدگــی کن! بگــذار دیگــران پیـش چشــم تـو بـا دروغ و فــریـب ثـروتمنــد شونـد، بـا تملّــق و چـاپلـوسی شغل های بـزرگـی را به دسـت آورنـد و بـا خیــانـت و نـادرستـی شهــرت پیــدا کننـد، تـو گمنــام و تهیــدسـت و قـــانـع بــاش! زیـرا اگـر چنیــن کنی تـو سـرمـایـه ای را که آنهـا از دسـت داده انـد، به دسـت آورده ای و آن است. 🌹 @sad_dar_sad_ziba 🌹 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 گپ و گفتی با تولیدکننده های برتر ، تولیداتی که می توانند ما را از فروش نفت بی نیاز کنند! 🔹 «دکتر سعید جلیلی» 💠 سال «تولید، دانش بنیان و اشتغال آفرین» /تولید ایرانی 🌾 🔩 💊 ……………………………… 🗞 صد در صد 🌱 @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ ⚙🛠 🔩ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 تنوع و توانایی های پیامرسان ها، شبکه های اجتماعی و دیگر محصولات مجازی که حتی بیشتر مردم خودمان هم از آن ها اطلاع ندارند! /جهان رسانه 📡 💻 📱 ╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ ‌ ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طبیعت چشم‌نوازِ /مازندران /نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️ به من مربوط نیست! سفر به امارات و عربستان رو عشقه! نان به نرخ روز خوری به نام ابراهیم حامدی (اِبی) 🤡 هنرمند یا عروسک خیمه شب بازی‌ 👌🏼 💢 @sad_dar_sad_ziba ❗️
🔥 دنیا به اهل خویش ترحم نمی‌کند آتش امان نمی‌دهد آتش‌پرست را «صائب تبریزی» تک بیتی 💠 @sad_dar_sad_ziba 🔹
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش نهم: «روز اعتصاب - مستند آرته» صبح راه افتادم برم مرکز شهر چند ت
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش دهم: مصاحبه گر کاملا حق به جانب و صاحب اختیار ازشون سؤال می کرد و اونا کاملاً مطیع و با حسرت جواب می دادن. ته جواباشون من یکی فقط یه جمله دریافت می کردم: «حالا با این حرفا که زدیم امکانش هست شما خدایان خوشبختی و سعادت کاری برای کشور ما انجام بدید؟ و حتی گور بابای کشور، نمی شود برویم از این ولایت من و تو؟!» چه قدر ناراحت کننده بود. نمی دونم توی دل بچه های مسلمونی که احساس خیلی خوبی به ایران داشتن و بارها گفته بودن ایران، به عنوان یه کشور مسلمون، با این همه پیشرفت، افتخار اونا محسوب می شه چی گذشت. فکر کردم حتماً شب دوباره سر صحبت باز می شه و از من درباره ی اون چه دیدن می پرسن. من چی باید می گفتم؟ با خودم گفتم: «عیبی نداره بهشون می گم که توی هر کشوری همه جور آدمی هست. افراد ناراضی هم هست. ایده آل این افراد وضعیت امروز مردم فرانسه است. مهم ترین اولویت زندگیشون اولویت زندگی غربیه. البته این رو هم نباید ندید گرفت که این فیلم برای تخریب ساخته شده نه برای نشون دادن واقعیت؛ وگرنه چرا کسی درباره ی درصد تعداد این قشر از اجتماع صحبت نمی کنه؟ اینا اکثریت مردم ما رو تشکیل نمی دن. ضمن این که هیچ کس مدعی نیست توی ایران مشکل وجود نداره. گرونی هست. سختی زندگی هست. هیچ وقت کشور من کشور دیگه ای رو نچاپیده که با پولش خودش رو آباد کنه و مردمش رو پولدار. همیشه کشور ما تحریم بوده و این خودش خیلی از مشکلات رو باعث می شه. اما همه ی این مشکلات به اون چه به دست آورده ایم می ارزه.» و از همین حرفایی که برای ما ایرانی ها عادی و تکراریه؛ اما برای اونا جدید و جذابه. وسط فیلم با یه خانواده ی عادی پر جمعیت هم مصاحبه کردن که هیچ نصیبی از امکانات مدرن و تجهیزات زندگی نبرده بودن و همچین جواب مصاحبه گر رو دادن که کیف کردم. آفرین! واقعا زنده باد! خیلی محکم تر از زنده باد. چیزی در حد «باید تو زنده بادی!» و دست آخر، فیلم مستند سخنرانی یه خانم وکیل ایرانی که مفتخر به دریافت یه جایزه از یه سازمان گُنده شده بود. چه قدر دردناک بود! خانم وکیل توی دانشگاه کلمبیا صحبت می کرد و همه دست می زدند؛ همه ای که از شنیدن حرفای دلشون از زبون خانم وکیل به وجد اومده بودند.و خانم وکیل هر بار با شنیدن صدای کف زدن حضار بیشتر مطابق خواست اونا سخن می گفت، شاید برای این که صدای کف زدن بلندتر بشه. خانم وکیل، در حالی که فریاد می زد گفت: «من از همه ی شما روزنامه نگارها و آزادی خواها می خواهم که به داد زنان و کودکان ایرانی برسید.» کاش در دروس رشته ی حقوق مؤکداً بنویسن که وکیل مدافع باید دفاعیه رو به قاضی عادل ارائه کنه، نه به قاتل. ⏪ ادامـه دارد... ……………………………………… 🌱 💠 زندگی زیبا http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
🔘 همین خوبه... 💎 ……………………………………… 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 🍃
تا هنگامی که برای هدفی 🎯 می‌جنگید چیزی از دست نمی‌دهید. بازنده‌ی واقعی کسی است که هدفی 🎯 ندارد. -•-••--❀• @sad_dar_sad_ziba •❀--••-•--
اى كـاش كه زيـنــت بـهــارش باشيم در شادى و غم، هميشه يارش باشيم اندازه ی یک روز، در ايـن ســال جـديـد آرامـش قـلــب بـى قـرارش باشیم 🌺«صلوات» 🌸 @sad_dar_sad_ziba 🌱
🍀🌸🍀 زن نادان همسرش را برده ی خود می کند و همسر یک برده می‌شود! زن دانا همسرش را پادشاه می کند و خودش ملکه ی او می‌شود! ─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─ /خانوادگی ─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─ ↙ دوستان خود را دعوت کنید! 💐[همه چیز برای زندگی زیبا] @sad_dar_sad_ziba 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
📚 برای نابود کردن یک نیازی نیست کتابها را بسوزانند؛ کافی است کاری کنید که مردم آنها را نخوانند. 🌃 /اجتماعی 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش دهم: مصاحبه گر کاملا حق به جانب و صاحب اختیار ازشون سؤال می کرد و
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش یازدهم «عدو شود سبب خیر!» چرا اون روز عصر اون جوری شد؟ چرا اون دختر اون جوری رفتار می کرد؟ اصلا نمی فهمیدمش. نائل رو می گم. گفته بودم که یه دختر الجزایری مسلمون بود. سنش از همه ی ما خیلی بیشتر بود. البته از خودش نمی شد پرسید چند سالشه. بعید می دونم بیشتر از بیست یا بیست و پنج می گفت! اما دوستش، ویدد، که اون هم ملت نائل بود و شبانه روزشون رو با هم می گذروندن، می گفت که سی و پنج سالشه. خانم نائل همونی بود که نوشتم خیلی نامناسب لباس می پوشید. مسلمون بود. روزه می گرفت. نماز رو اگه وقت داشت، می خوند. معتقد بود گوشت برای خوردنه، چه حلال چه حرام. به حجاب اعتقادی نداشت. معتقد بود پیامبر وقتی از خونه بیرون می رفتن خیلی زیبا بودن بنابراین برای پیروی از ایشون همیشه زیبا از اتاقش بیرون می اومد! معتقد بود زیبایی توی فرانسه همون چیزی معنی می شه که فرانسوی ها معتقدن؛ برای همین غالباً لباس هایی می پوشید که برای جلوگیری از اسراف که اون هم از توصیه های دینیه برای دوختنش خیلی خیلی کم پارچه مصرف کرده بودن (!) و به این ترتیب تونسته بود بین پیامبر و لاییسیته ارتباط برقرار کنه! اگر چه لنز آبی خریده بود و موهاش رو طلایی کرده بود و دو برابر فرانسوی ها به فرانسه عشق می ورزید، خیلی راحت می شد فهمید که فرانسوی نیست؛ چون اصالت چیزیه که توی هیچ کدوم از رفتارای التقاطی دیده نمی شه. از یاسمینا، یکی از دخترای مایوتی، شنیده بودم که نائل عقده یه نفر توی الجزایره و قراره وقتی برمی گرده مراسم ازدواج بر پا کنن. ناراحت می شدم وقتی جلوی همه از همسرش بد می گفت و اصرار داشت یا کسی نفهمه متأهله یا بفهمه که هیچ اصراری برای موندن با همسرش نداره. یه هفته ای بود که یه دوست پسر مراکشی پیدا کرده بود و اون آقا هم به جمع میز شام نائل اضافه شده بود. یه روز عصر، توی آشپزخونه داشتم فکر می کردم چه چیزی می شود برای شام درست کرد که سیب زمینی با مایونز هم نباشه؛ اما هیچ قصد آشپزی نداشتم. نائل داشت توی آشپزخونه برای خودش و مهموناش شام درست می کرد. دوست پسرش هم توی آشپزخونه بود. منصور، که پسر عموی یاسمینا هم بود، داشت یه گوشه به سبک مایوتی ها موز حلقه حلقه می کرد. ویدد، عمر، یاسمینا و خیلیای دیگه هم بودن. نائل، بزرگ اون جمع و عقل کل محسوب می شد و تقریبا همه ازش اطاعت می کردن. خیلی درشت هیکل بود؛ لازم و کافی برای ترسیدن! بیانی قوی هم داشت. کافی بود چند تا بی احترامی هم وسط بیاناتش بگنجونه تا ببینید که بهتره باهاش دهن به دهن نشید! خودش می گفت قبلا در الجزایر گوینده رادیو بوده. مسلمونا برای هر کاری، به خواست خود نائل باهاش مشورت می کردن و من این رو از غرایب آخر الزمان می دونم! البته وقتی هم کسی ازش کمک می خواست خیلی مهربون بهش کمک می کرد این صفت خیلی عالیه. امبروژا هنوز نیومده بود و من منتظرش بودم. نائل از همان دور، پای گاز، بلند رو به من گفت: «نیاز نیست غذا درست کنی، امروز مهمون ما! بیا سر میز ما بشین.» -دستت درد نکنه! خیلی ممنون. خیلی لطف داری. مطمئناً دست پخت شما خیلی خوبه. اما من باید منتظر امبروژا باشم. شما بفرمایید شروع کنید. نائل دو طرف لُباش رو داد پایین و وسطش رو داد بالا. با حالت تاسف سرش رو تکون داد و به عربی رو به دوست پسرش یه چیزایی گفت که نفهمیدم. منصور، بشقاب موزای حلقه شده رو برده بود پای گاز و داشت دونه دونه توی روغن سرخشون می کرد. امبروژا رسید؛ با سینی وسایل آشپزیش. چه قدر وقتی اون دختر رو می دیدم خوشحال می شدم؛ اون قدر که خوشحالی ما دو تا رو همه می فهمیدن! -سلام -سلام کجا بودی بابا؟ -خیلی چیزا باید برات تعریف کنم. -درباره چی؟ -خودم، خدا و یه دعای تازه که امروز یاد گرفتم! -خب بگو -نه اول یه چیزی بخوریم، حرفام زیاده! نشست رو به روی من و شروع کرد به خرد کردن پیاز، هر چی از بوی پیاز سرخ کرده خوشم می آد، از پوست کندش بدم می آد، اشکم در اومد. به امبر گفتم: «ببین هر وقت قسمت گریه دار حرفات تموم شد، قسمت خنده دارش رو تعریف کن!» غش غش خندید و گفت: «آه متاسفم دوست من! خیلی دردناکه می دونم اما خودت می بینی که روی هیچ میزی خالی نیست.» اون طرف تر یه جای خالی دیدم امبروژا هم دید سریع حرفش رو ادامه داد: «اگر باشه هم نمی رم. می دونی که تحمل دوری از تو رو ندارم!» از وسطای حرف امبر نائل سمت من اومد. امبروژا ساکت شد و نائل با لحنی کاملاً عاقلانه به من گفت: «مگه تو مسلمون نیستی؟» ⏪ ادامـه دارد... ……………………………………… 🌱 💠 زندگی زیبا http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
اگر ذهن رو بتونیم مهار ڪنیم رفتارمون هم رو می تونیم مهار ڪنیم مواظب‌ فڪرامون‌ باشیم. 💠 @sad_dar_sad_ziba 🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محدودیت ها می توانند فرصت باشند. 🌱 در محدودیت ها فعال می شود! 💠 @sad_dar_sad_ziba 🔹
گر کسب کمال می‌کنی، می‌گذرد ور فکرِ مجال می‌کنی، می‌گذرد   دنیا همه سر به سر خیال است، خیال هر نوع خیال می‌کنی، می‌گذرد «وحشی بافقی» 🍃🍂 @sad_dar_sad_ziba 🍂🍃