هدایت شده از رو به راه... 👣
#تصویرسازی
«برای مادران صبور غزه»
🪴 اثر هنرمند: «زهرا مرندی»
🔺هنرکــده
https://eitaa.com/rooberaah
🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳 اعتماد
«زندگی زیباست»
🍀 @sad_dar_sad_ziba
🍂🍂🍂
یکی از روزهای آخر عمر شاه در قاهره، خبرنگار بیبیسی از او پرسید:
«تجربهی تبعید چه گونه است؟»
گفت:
«امروز من آینده را پشت سرگذاشتهام، بیماری، وجودم را تحلیل میبرد و مثل پدرم در غربت خواهم مرد. ولی یک تفاوت وجود دارد که من توانستم ۶ سال بعد از مرگ او جنازهاش را به وطن برگردانم، ولی گمان نمیکنم دیگر جنازهی من هم به ایران برگردد.»
خبرنگار پرسید:
«آیا احساس پشیمانی دارید؟»
شاه جواب داد:
«شاید در تقسیم املاک بین محرومان تعلل کردم. شاید نباید این طور با روحانیت درمیافتادم و شاید نمیبایست مسیر غربی ترقی را چنین میپیمودم. باید تجارت مشروبات الکلی را قدغن میکردم. بعضی کابارهها و سینماها را تعطیل میکردم و با مواد مخدر مبارزه میکردم. حالا بعد از مرگم تنها سگ خانوادگیمان برایم خواهد گریست و دیگر هیچ!»
📒 بُنمایه (منبع):
کتاب «حاشیههای مهمتر از متن»
#آینه_ی_عبرت
تاریخ، بدون دستکاری 🎥
………………………………………
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
🌱 @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر» ⏪ بخش ۱۰۶: این کار برخی دانشمندان دربار مانند ابن اب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر»
⏪ بخش ۱۰۷:
یک روز عصر ابراهیم و ابن خالد با اسب به بالای تپه ی سرسبزی رفتند که نزدیک دروازه انطاکیه بود. از آن جا حلب با همه ی مناظر زیبایش پیدا بود. منظره ی باشکوه و خیره کنندهای بود. تازه باران ایستاده بود و هوا خنک و معطر بود. کنار هم نشستند و به شهر و باغهای اطراف رودخانه و مزارع و درختزارهای دور دست نگاه کردند. پرندگان پرواز میکردند و زنجرهها میخواندند. ابراهیم دست روی شانه ی ابن خالد گذاشت.
ــ میدانی تفاوت میان سفر اول و دوم من با امام در چه بود؟
ــ پس از سفر اول، دستگیر شدی و به سیاهچال افتادی و پس از سفر دوم، به گشایش و راحتی رسیدی!
ــ درود بر تو! به نظرم تفاوت مهمترش در این است که سفر اول را بسیاری، زاییده ی اوهام و افسانه سازیهای من میدانستند، اما سفر دوم از سیاهچال تا حلب، غیر قابل انکار و تردید است، چون دست کم زندانبانان و نگهبانان و سربازانی که آن جا خدمت میکردند، شاهدند که زندانی «ق ۱۶۳» به طور معجزه آسایی ناپدید شده است! کدام زندانی؟ همان که ادعا کرده بود امامش او را در لحظهای از دمشق به عراق و بعد به مدینه و مکه برده و بازگردانده بود!
ــ حق با توست! سفر دوم سبب شد که آنها سفر اول را نیز باور کنند!
پس از دقیقه ای سکوت، ابراهیم گفت:
«گاه با آمال به این جا میآییم و شهر را از این بالا میبینیم. انگار از روی ابرها به زمین نگاه میکنی! چه قدر دلگشاست! مرا به یاد بهشت میاندازد! این جا کجا و آن کنج دلگیر و بدبو و تاریک و تنگ و دخمه مانند سیاهچال کجا؟ باورم نمیشد از آن جا از آن چاه، نجات پیدا کنم و روزی دوباره مادر و همسر و دوستانم را ببینم و صاحب فرزند شوم! از مخیله ی من و تو نمیگذشت که روزی بر فراز تپهای سرسبز در حلب بنشینیم و در کمال سلامت و شادی به این چشم انداز رؤیایی نگاه کنیم! به یاد داری که دل از دنیا بریده به مرگ سپرده بودم؟ به راستی که پس از سختی و گرفتاری، آسانی و گشایش است! هیچ گاه نباید امیدمان را از دست بدهیم! خدای مهربان با ماست، زیرا حجت خدا پیشوای ماست! نعمتها و سرمایههای معنوی ما بیشمار است!»
باید این لحظهها را به خاطر بسپاریم! تا چشم باز میکنیم، از این دنیا رفتهایم و باز در بهشت کنار هم نشستهایم و داریم از این روزهای خاطره انگیز حرف میزنیم! آن جا به اندازه ی کافی فرصت خواهیم داشت که حقیقت شخصیت امام را درک کنیم و لذت ببریم وگرنه همه ی کرامات و معارفی که از ایشان در این دنیا سر میزند، قطرهای از دریای کمال و معرفت اوست! بالاترین کرامت امامان ما وجود کامل و الهی آن هاست!
هر دو به رنگین کمان رو به رو خیره شدند و لبخند زدند.
◀ پایان
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.ir/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 ایران
#ایرانَما
/ نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🍀🌺🍀
🏡 گرمترین خانه
خانه ای است که در آن مردِ خانه، محترم شمرده شود و زنِ خانه، محبوب باشد.
فقط همین ...
مرد، خواهان احترام است
و زن، عاشق محبت!
#باغچه / خانوادگی
مشاور
💐 [همه چیز برای زندگی زیبا]
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 اطمینان و سپس آرامش
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
「🍃「🌹」🍃」
سالها بود که می خوﺍستم اﺯ فردﺍ شروع کنم، اما همیشه فردﺍ یک رﻭﺯ ﺍز من جلوتر بوﺩ.
سالها گذشت تا فهمیدم باید اﺯ هم اکنون آغاز کنم.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳🍃 🐧 🍃🌲
💠 طراحی و نقاشی خدا!
🌿 #آفرینش
༻🍄 @sad_dar_sad_ziba 🍄༺