🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش سیزدهم: ...اگر یکی از اطرافیان سرما می خورد، چند روز سعی می کرد
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📒 «خاطرات سفیر»
⏪بخش چهاردهم:
...ضمن این که شما هم خودتون رو اسیر یه مشت باید و نباید کردید؛ نباید نمک زیاد خورد اگر چه غذای بی نمک خوشمزه نیست، نباید شیرینی و شکلات خورد اگر چه علاقه ی خیلی زیادی بهش دارید، نباید قهوه خورد چون ممکنه مشکل قلبی پیدا کنید. این همه باید و نباید واسه خودتون تعریف کردید واسه این که نمی میرید. حالا بگذریم از این که با این وضع شما هم از نهایت لذتی که ازش صحبت می کنید بهره ای ندارید. شما یه سری محدودیت و بیم و امید برای خودتون تعریف کردید از ترس این که بمیرید؛ ما هم یه سری محدودیت و بیم و امید داریم از ترس این که وقتی مُردیم نتونیم جواب کرده هامون رو پس بدیم. حالا فرض کنیم جفتمون نمیریم. هر دو به هر حال توی این دنیا یه سری محدودیت داشتیم. شاید هم بمیریم و هیچ حساب و کتابی بعدش نباشه. باز هم من و شما، هر دو خودمون رو از بخشی از لذّت ها محروم کردیم. اما اگه بمیریم و ببینیم که ای داد بیداد حالا باید جواب کارمون رو پس بدیم، اون وقته که من برنده م. ضمن این که در دو حالت اول و دوم هم به کسی که وجود خدا رو قبول داره بیشتر می شه اطمینان کرد تا کسی که چنین عقیده ای نداره»
- تو می خوای بگی به من نمی شه اطمینان کرد؟
ملیکا با لبخندی از سر تعجب و ناباوری به من نگاه می کرد و همون طور که نگاهش به من بود گفت:
«نه آقای غوآیه معلومه که منظورش این نیست.»
گفتم:
«چرا دقیقا منظورم همین بود به همین دلیل هم از این به بعد هیچ کدوم از وسایلم رو نمی تونم پیش آقای غوآیه بذارم. برای این که اگه یه زمانی کسی توی اتاق نباشه، ایشون هیچ کسی رو ناظر اعمالش نمی بینه و ممکنه وسایلم رو برداره.»
دانشجویی که قبل از من فقط برای یه امضا توی اتاق ملیکا بود ته خودکار رو توی دهنش کرده بود و انگار که داره فیلم کمدی می بینه نیشش تا بناگوش باز بود. به هیچ قیمتی هم حاضر نبود اتاق رو ترک کنه. آنتونی هم فقط نگاه می کرد و هیچ نظری نمی داد اما چیزی که واضح بود این بود که هیچ کدوم از اهالی اتاق تا اون لحظه توی چنین وضعیتی قرار نگرفته بودن و اون حرف ها جز برای غوآیه که عصبی به نظر می اومد، برای همه خیلی جذاب بود. غوآیه گفت:
«من هیچ وقت این کارو نمی کنم چرا باید وسایلت رو بردارم؟»
گفتم:
«این فقط یه مثال بود برای این که بهتون بگم مهم اینه که اگه به هر دلیلی شما مایل به انجام دادن کار خلافی باشید همین قدر که انسانی شاهد شما نباشه کافیه برای این که دیگه نشه بهتون اعتماد کرد.»
غوآیه شونه هاش رو بالا انداخت و گفت:
«من به همچنین چیزی معتقد نیستم.»
- پس به چی معتقدید؟
آنتونی گفت:
«آقای غوآیه لاییک ان» غوآیه گفت:
«نه خیر من به لاییسم اعتقادی ندارم من به هیچی اعتقاد ندارم. مثل شما هم نیازی ندارم به چیزی اعتقاد داشته باشم.»
شما هم اتفاقاً اعتقاداتی دارید
با عصبانیت گفت:
«نه خیر به هیچی اعتقاد ندارم.»
گفتم:
« پس دو ساعته دارید از چی دفاع می کنید؟»
- حداقل عبارتی رو که گفتید قبول دارید؟ این که به چی اعتقاد ندارید؟
- آره، این رو من گفتم.
- همین بی اعتقادی اعتقاد شماست.
می بینید توی چه تناقض بزرگی به سر می برید؟
دانشجویی که خودکار به دهن اون طرف وایساده بود گفت:
«ایشون به غوآیه غیسم معتقدن.»
آقای غوآیه دیگه کلافه به نظر می اومد. بدون هیچ جوابی از اتاق بیرون رفت.
ساعت ۱۲ شده بود باید می رفتم. ملیکا با خنده رو به آنتونی گفت:
«فکر کنم این ایرانی کوچولوی لابراتور اومده که این جا رو به هم بریزه! اولین باریه که این جور بحثا مطرح می شه. این جور بحثا ممنوعه این جا.»
ازش عذر خواهی کردم و گفتم که من اصلا همچین قصدی نداشتم و آقای غوآیه بحث رو شروع کرد.
راه افتادم که از اتاق برم بیرون. دانشجویی که دیگه از سر خود کارش چیزی نمونده بود گفت:
«خانم ایرانی»
-بله
-خیلی جالب بود ممنون
-؟
سیمن توی رستوران خبرش رو با آب و تاب و میون کف زَدنای مکرر استادا و دانشجوهای دکترا اعلام کرد:
«ما آخرین امتحان رو با موفقیت گذروندیم. ژوری تصمیم نهایی ش رو اعلام کرد:
خانم ها!
آقایون!
کیفیت و سطح علمی ما تایید شد! لابراتور ما از امروز به مجموعه ی اِکل های انسم پیوست و ما لابراتوار جدیدمون رو با نام «ارائه و نو آوری» به ثبت رسوندیم. به همه ی شما استادان و دانشجویان جدید از صمیم قلب این پیروزی رو تبریک می گم. برای تشکر از باعثینش...
الحمدالله
شکر لله
چه قدر بزرگی عزیز دل!
⏪ ادامـه دارد...
………………………………………
🌱 #حس_خوب
💠 زندگی زیبا
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
15.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ چه کسی باور می کند میان «سیزده، صفر یک» تا «چهارده، صفر یک» این همه فاصله باشد؟
🗓 #حافظه_ی_تاریخی
#نیمه_ی_پر_لیوان
/ما می توانیم
@sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼🍃🌹🍃✼══┅┄
🍃🌸🍃____🍃🌸🍃
سختی ها
انسان را سرسخت میکنند
🔨 میخ هایی در دیوار،
محکم تر می مانند كه
ضربات سخت تری را تحمل کرده باشند!
#همدلانه: ☕
☁️🌨☁️
🌨💚🌨
☁️🌨☁️
☕ @sad_dar_sad_ziba ☕
🔰
گرچه رفتار چند روز پیش، در جریان بازی ایران و لبنان با بانوان زشت و ناپسند بود و جای توجیه ندارد اما جای بسی تأسف است که فراموش کرده ایم اوج حیای زن در روایات را.
وقتی از حضرت زهرا (س) پرسیده شد:
بهترین چیز برای زن چیست فرمودند:
«بهترین چیز برای زن این است که نه او نامحرمی را ببیند و نه نامحرمی او را ببیند.»
درست است که این مسئله تا این اندازه ممکن نیست. اما نشانه ی حساسیت حیا برای زن و حضور در اجتماع در حد ضرورت هاست. حداقل بهتر است تنها در مواقع لازم زن در معرض عموم باشد.
پیامبری که یک تنه در مقابل عرب جاهلی در زنده به گور کردن زنان ایستاد و فرمود زن در مقابل خدماتش برای شوهر و فرزند، می تواند حقوق مادی دریافت کند، چرا حاضر نشد برای ثانیه ای در مواقع جنگ، حضرت زهرا (س) را فرماندار شهر قرار دهد؟
چرا به ایشان و زنان صالحه آن زمان مسئولیت نداد؟
فکر نمی کنیم کرامت زن به ورزشگاه رفتن نیست؟
تأسف می خورم از عالمانی که این موارد را حق زن می دانند.
از کدام روایت چنین چیزی برداشت کرده اید؟
کرامت زن به خانه داری، همسرداری، بچه داری و عبادت خدای متعال است، نه به ورزشگاه رفتن و دوچرخه سواری.
با رعایت این کرامت برای بانوان است که آینده ی جامعه ی اسلامی و نسل های آینده امیدوارکننده تر خواهد بود و ناهنجاری های خانوادگی و اجتماعی کم تر.
از وقتی زنان در تربیت فرزند احساس حقارت می کنند چه مفاسدی جامعه را به پرتگاه کشانده است؟!
مگر یک معلم در طول سی سال خدمت کارش چیست غیر از تعلیم و تربیت؟
آیا هدف از ارسال انبیا جز این بود؟
مادرها مگر غیر این کار را می کنند؟
چرا جامعه به ظاهر اسلامی این رفتارها را ارزشمند تلقی نمی کند تا زنان ما دنبال رو یک مشت چهره ای شناخته شده ی ابله (سلبریتی) نروند و ارزش هایشان به دوچرخه سواری و ورزشگاه و خلاصه نشود؟
این تصور احمقانه ای است که احساس کنیم جامعه اگر خراب شد باز خانه ی ما امن می ماند!
زنان ما باید بیاموزند و باور کنند، مسئولیت همسرداری، فرزندپروری و خانه داری دارند و این بالاترین و ارزشمندترین مسئولیتی است که خداوند به آنها عطا کرده است و می توانند به آن مفتخر باشند.
امیدوارم عالمان، متأثر از فضای فمنیستی جامعه سخن نگویند و فهم عوامانه را بر روایات تحمیل نکنند.
✍🏼 «سجاد ایزدی»
🔹 http://splus.ir/arj_e_ensan
●▬▬▬✨✨▬▬● .
🐟
جليقه ی نجات را
اگر تَن ماهــی كنيد
میشه جليقه مرگش!
📝 برای همه، نُسخه ی يكسان نپيچيد،
آدمها همه مثل هم نيستند!
💠 @sad_dar_sad_ziba
🔹
38.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشم انداز های زیبایی از سرزمین خوش یُمن
🌳 #یَمن
🌸 @sad_dar_sad_ziba
🌱
🍃🌸🍃____🍃🌸🍃
ﺍﺯ #ﺧﺪﻣﺖ_ﺑﻪ_ﺧﻠﻖ ، ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﺸﻮ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺑﯽ هایت ﺭﺍ ﻧﺪﺍﻧﺴﺖ، ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻣﺸﻮ!
🎶 ﮔﻨﺠﺸﮏﻫﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ هم از آنها ﺗﺸﮑﺮ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ
ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺁﻭﺍﺯﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ.
#همدلانه ☕
☁️🌨☁️
🌨💚🌨
☁️🌨☁️
☕ @sad_dar_sad_ziba ☕
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔑
کلید رونق تولید:
صادرات
کلید صادرات:
وزارت امور خارجه
🔹 رسالت وزارت امور خارجه در مذاکرات هسته ای خلاصه نمی شود.
#کشاورزی
#صیفی_جات
🎤 «دکتر سعید جلیلی»
💠 سال «تولید، دانش بنیان و اشتغال آفرین»
#کلید 🔑
/راه این جاست 👉
………………………………………
🌾 @sad_dar_sad_ziba
🍃
کسی که میخواهد کاری را انجام دهد
راهش را پیدا میکند
و کسی که نمی خواهد، بهانه اش را.
#بیداری ⏰
💠 @sad_dar_sad_ziba
🔹
👽
زین همه فریب و فاصله دلم کلافه شد
«آدمی» هزار و یک نقاب داشت
«ماسک» هم به آن اضافه شد
🍃🍂 @sad_dar_sad_ziba
🍂🍃
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش چهاردهم: ...ضمن این که شما هم خودتون رو اسیر یه مشت باید و نباید
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📒 «خاطرات سفیر»
⏪بخش ۱۵:
«جایی برای زندگی»
یه شب طبق معمول اون روزها دوباره بحث باز شد. عمر می گفت:
«آمریکا گفته تا ماه جون به ایران حمله می کنه. نظرت چیه؟! شوخی هم نداره. به عراق هم گفت حمله می کنه و حمله کرد. حالا نوبت شماست. تو چی می گی؟»
تو رو خدا چه سوالایی از آدم می پرسن! مثلا یعنی انتظار داشت چی بگم؟ بگم نه، من می رم راضیش می کنم حمله نکنه؟!
گفتم:
«بی خود گفته!»
- چی چی رو بی خود گفته؟ می آد پدرتون رو در می آره. می خواید بشینید نگاه کنید؟
- من نگفتم، به فرض، اگه یه روزی کشوری به ما حمله کنه ما می شینیم نگاه می کنیم. گفتم بی خود گفته! چون مدت هاست دلش می خواد به ما حمله کنه. اگه می تونست، تا حالا حمله کرده بود. ایران نه عراقه نه افغانستان.
- حالا فرض کنیم آمریکا و چندتا کشور همه با هم یهو حمله کنن(!).
- مگه نکرده ن؟ شما فکر می کنید عراق وقتی به ایران حمله کرد تنها بود؟ تجهیزاتش مال خودش بود؟ پس بُمبای شیمیایی آلمانی توی ارتشش چه کار می کرد؟ همین آمریکا و فرانسه و آلمان و خیلیای دیگه نبودن که تجهیزش می کردن و توی همون موقع ما تحریم بودیم؟
سیلوَن، پسر فرانسوی که دانشجوی دکترای تاریخ هم هست داشت به حرفای ما گوش می داد، گفت:
متأسفانه دولت فرانسه سیاسَتای احمقانه ای رو دنبال می کرد. بعد خجالتش موند برای مردم فرانسه.»
وسطای حرف سیلون، امبروژا هم رسید. نشست سر میز و با خوشحالی گفت:
«اوه چه خوب رسیدم! درباره ی چی حرف می زدید؟»
عمر گفت:
«درباره ی این که رئیس جمهورتون گفته می خواد به ایران حمله کنه و این کار رو می کنه.»
انگار یه کاسه آب یخ ریختن روی امبروژا.
خوشحالیش را قورت داد و گفت:
«اون رئیس جمهور من نیست.»
رو به عمر گفتم:
«نه حمله نمی کنه. برای اون همین قدر که تهدید کنه و بعضیا جدی بگیرنش و سرش بحث کنن و بترسن کافیه.»
عمر گفت:
«مثل این که متوجه نیستی! آمریکا بزرگ ترین قدرت دنیاست. اگه اشاره کنه، همه بدبخت می شن؛ حتی شما.
خود بوش گفته اگه ایران سر مسئله ی هسته ای تسلیم نشه، بدبختش می کنیم.»
گفتم:
«خوشبختی و بدبختی رو آمریکا واسه ما تعریف نمی کنه که حالا با حرف اون ما بدبخت شیم. رئیس جمهور آمریکا هم عادت کرده حرف بی خود بزنه.»
عمر از امبروژا پرسید:
«تو چی می گی؟ بوش گفته تا ماهِ جون حتماً به ایران حمله می کنه.»
امبروژا گفت:
«خب در واقع مامان جورج هیچ وقت بهش یاد نداده که دروغ گویی کار زشتیه!»
از جوابش خیلی کیف کردم و توی دلم قاه قاه خندیدم. ملیت های مختلف جمع شده بودن دور میز و درباره ی موضوع شیرین حمله به ایران صحبت می کردن.
عمر دوباره گفت:
«به هر حال به نظر من نباید جلوی آمریکا وایسید. تأثیر خوبی نداره(!). همه می گن ایران با صلح مخالفه؛ چیزی که الآن همه بهش نیاز دارن.»
گفتم:
«همه می گن؟ همه یعنی کی؟ این همه ای که می گی به حقارت می گن صلح. ما به عدالت می گیم صلح. تازه متصدی اجرای این صلحی که می گی کیه؟ آمریکا؟! هاهاها...»
اومدم بگم:
«مثل اینه که شمر رو بکنن مسئول تقسیم آب»
نگفتم! به جاش گفتم:
«مثل اینه که برادران دالتون رو بکنن مسئول اجرای قانون. خیلی مضحکه! نه برادر اگه جلوی زورگو نایستادن علامت صلح بودن بود، تا حالا الجزایر و مراکش شده بودن مظهر صلح؛ الجزایری که خاکش رو داد، منابعش رو داد، اومدن هر چی داشت رو بردن، توی زمین های خودشون برای فرانسه کار کردن و همه حق و حقوقشون رو دادن به فرانسه که خودش رو آباد کنه، با دستای خودشون فرانسه رو ساختن، کلفتی فرانسه رو هم کردن هیچی ازش نموند به امید این که روزی فرانسه عددی حسابشون کنه و بشن دوست فرانسه. هنوز که هنوزه دارن نوکری می کنن؛ اما هر جای فرانسه مشکلی پیش می آد می گن تقصیر عرب هاست. هر جا ترقه ای صدا می کنه می گن این اعراب تروریست.»
⏪ ادامـه دارد...
………………………………………
🌱 #حس_خوب
💠 زندگی زیبا
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄