8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌐 یک #دانش، یک #فناوری
با این همه کاربرد در زندگی
#فانوس
/روشن بینی و روشنگری 🌙 🌕
………………………………………
🗞 #مجله_ی_مجازی «صد در صد»
╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕
باید جلوی بالا رفتن سن #ازدواج گرفته شود.
هر کس باید به وظیفه ی خود عمل کند!
#آرمانشهر 🌃
/اجتماعی
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
🌿🌿🌿
مرا به خَلسه میبرد حضور ناگهانیت/
سلام و حالپرسی و شروع خوش زبانیت
فقط نه کوچه باغ ما، فقط نه این که این محل/
احاطه کرده شهر را شعاع مهربانیت
دوباره عهد میکنی که نشکنی دل مرا/
چه وعدهها که میدهی به رغم ناتوانیت
جواب کن به جز مرا، صدا بزن شبی مرا/
و جای تازه باز کن میان زندگانیت
بیا فقط خبر بده مرا قبول کردهای
سپس سر مرا بِبَر به جای مژدگانیت
«کاظم بهمنی»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🌿🌿🌿
وقتی جوان بودم، قایقسواری را خیلی دوست داشتم. یک قایق کوچک هم داشتم که با آن در دریاچه، قایقسواری میکردم و ساعتهای زیادی را آن جا به تنهایی میگذراندم.
🌚 در یک شب زیبا و آرام، بدون آن که به چیز خاصی فکر کنم، درون قایق نشستم و چشمهایم را بستم. در همین زمان، قایق دیگری به قایق من برخورد کرد.
عصبانی شدم و خواستم با شخصی که با کوبیدن به قایقم، آرامش مرا به هم زده بود دعوا کنم؛ ولی دیدم قایق خالی است!
کسی در آن قایق نبود که با او دعوا کنم و عصبانیتم را به او نشان دهم.
حالا چه گونه میتوانستم خشمم را تخلیه کنم؟
هیچ کاری نمیشد کرد!
دوباره نشستم و چشمهایم را بستم. در سکوت شب کمی فکر کردم.
🛶 قایق خالی برای من درسی شد.
✅ از آنموقع اگر کسی باعث عصبانیت من شود، پیش خود میگویم:
«این قایق هم خالی است!»
🌱 #داستانک
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
༻🌹 @sad_dar_sad_ziba 🌹༺
༺🌱༻
16.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شاهکار_معماری
معماری ایرانی_اسلامی
#ایرانَما
/نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش ۲۱: ...من شما رو دعوت می کنم به ایران هر کدوم از مساجد رو که خواس
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📒 «خاطرات سفیر»
⏪بخش۲۲:
صداش می لرزید ادامه داد:
«من هم بهش گفتم که من هم خیلی دوستش دارم اما خدا رو خیلی بیشتر از اون دوست دارم. به همین دلیل دیگه حاضر نیستم به ازدواج با او فکر کنم.»
رو کرد به من. خدا توی چشماش چشمه جاری کرده بود. با بغض گفت:
«این یعنی من به خاطر خدا به عزیزترین دوستم گفتم نه. پس، من برای خدا زندگی می کنم این همون چیزیه که تو اون روز به ویدد گفتی؛ نه؟ این که آدم هایی هستن که همه ی زندگیشون برای خداست و نه فقط ساعات دعا کردنشون من هم جزو اونام مگه نه؟»
گریه می کرد. حس کردم فشار زیادی روی قلبشه. خودش ادامه داد:
«من برای خدا زندگی می کنم. حالا هم می خوام بدونم واقعا خدا چه چیزایی گفته. من نگرانم! پریشب تا دیر وقت با بچه ها درباره مسیحیت و اسلام صحبت کردم. ریاض گفت که مسیحیت تحریف شده. این راسته؟ اون بهم گفت که بیام پیش تو به و این سؤال ها رو از تو بپرسم. حالا تو به من بگو اگه اونایی رو که من تا حالا خوندم خدا نگفته، پس خدا چی گفته؟!»
بغلم کرد. اشکاش روی مقنعه م می ریخت کنار اتوبان نشستیم؛ کاری غیر معمول و غریب. یه نفر این گوشه ی اتوبان داشت برای خدا گریه می کرد؛ کاری غیر معمول تر و غریب تر.
چه حالی شدم! بغلش کردم. باهاش نشستم. باهاش به از دست دادن یک عزیز فکر کردم. باهاش به خدا متوسل شدم. باهاش گریه کردم. باید برای خدا از عزیزترین متعلقات بگذری تا خدا برات دعوتنامه ی اختصاصی بفرسته.
گفتم:
«اشکای فرشته ها روی صورت تو چه کار می کنه دختر مسلمون؟!»
سرش رو بلند کرد نگاهم کرد گفتم:
«اسلام یعنی تسلیم بودن در برابر خدا. تو خودت گفتی که تسلیم خدایی!»
از پشت چشمه های چشماش خندید. گفتم:
«من به دوستی با تو افتخار می کنم. خدا به همه کمک می کنه. اما تو، به خاطر خدا، از عزیزترین فرد زندگیت گذشتی. مطمئن باش اون برای این کار تو پاداش خیلی ویژهای در نظر گرفته. اون به تو خیلی ویژه کمک می کنه. من یقین دارم تو اون چیزی رو که دنبالش هستی پیدا می کنی.»
درباره ی مسیحیت حرف زدیم، درباره ی دینداری صحبت کردیم، درباره ی زندگی با افراد معتقد، درباره ی آیه ۲۱۶ سوره بقره:
«عَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ»
و چه قدر از شنیدن این آیه لذت برد!
قرار شد برای یکی از کشیش هایی که بهش اعتماد داره پیام بگذاره و درباره ی تحریف انجیل بپرسه. کم کم داشتم می فهمیدم چرا اون دختر باید سر بحثای ما سر میرسید و باید همیشه توی گفتگوهای ما می بود.
توی خوابگاه اتفاق خیلی قشنگی افتاده بود و اون این که جلسات بحث منظمی تشکیل شده بود و برای من خیلی جالب بود که بچهها اون قدر جدّی بحث ها رو دنبال میکردن. خیلی احساس رضایت می کردم. خیلی خوشحال بودم. از خدا می خواستم همه مون کارگرای خوبی برای خدا باشیم. اون تنها کسیه که دستمزد خدمتکاراش رو خیلی بیشتر از اون چه حقشونه بهشون می ده.
⏪ ادامـه دارد...
………………………………………
🌳 #بوستان_داستان
🌱 #حس_خوب
💠 زندگی زیبا
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍋 راهکار جلوگیری از تشنگی زیاد در روزه داری ماه رمضان
🎤 «استاد خیراندیش»
🌸 @sad_dar_sad_ziba
🌱
ز نامردان علاج درد خود جستن بدان مانَد/
که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقربها
«صائب تبریزی»
🌳 @sad_dar_sad_ziba
🍃
نیازی نیست انسانها را امتحان کنید، کمی صبر کنید خودشان امتحانشان را پس میدهند!
🍃🍂 @sad_dar_sad_ziba
🍂🍃
🔹🔸🔹
علت تفاوت رفتار خدا با جوامع ایمانی و غیرایمانی چیست؟
🔹#گناه، روزی را کم میکند. خدا به ما یاد داده است که استغفار کنید تا باران برای شما بفرستیم:
اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا
ممکن است این سؤال برای شما پیش آید که چه طور آنها که نه اهل نماز و نه اهل عبادت هستند، باران مفصل و مرتب دارند، اما ما که اهل نمازیم و به خدا اعتقاد داریم، با یک گناه یا چند گناه گرفتار کمبارانی میشویم؟
علتش آن است که بین شما و خداوند متعال #رابطه_ی_تربیتی برقرار است. شما در حوزه ی تربیتی خدایید، و کسانی که در حوزه ی تربیتی خداوند قرار دارند، #تنبیه و #تشویق دارند. رفتار خدا با کسانی که از حوزه ی تربیتی خارج شده و به خود واگذار شدهاند، بهگونهای دیگر است.
بچهای که مدرسه میرود با بچهای که کوچهنشین است ندارد، فرق میکند. کسی از بچه ی ولگرد نمیپرسد که مشق و تکلیف تو چه طور شد؛ اما بچه ی پدردار، وقتی تکالیفش را انجام ندهد، پدر پولتوجیبیاش را کم یا قطع میکند. شما ولگردهای عالَم و بهخودرهاشدگان نیستید! شما در نعمتِ تربیت دین و قرآن هستید و هر کار شما زیر نظر خدا و اهلبیت است. امام زمان (ع) اعمال و رفتار ما را هفتهای دو بار مرور میکنند.
شما چنین وضعی دارید. وقتیکه #زکات میدهید، خداوند بر باران شما میافزاید، و سیل و آفت را برمیگرداند.
«آیت الله حائری شیرازی»
#نردبان
/دینی، اخلاقی
………………………………………
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃