4.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مثل چمران زندگی کنید،
تا
همچون چمران بمیرید!
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/یاد یاران
…………………………………
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
بـايد نشاط و سرزندگی خود را در هر شرایطی نگه دارید،
حتی در همه ی روزهاے خوب و بد.
خدا را چه ديده اے؟
شايد بدها و بدی ها از ميدان به دَر شدند
و ما تا پایان راه، آرام و سرزنده ماندیم.
بيایید مدیون و بدهكارِ لحظه هايمان نباشيم!
@sad_dar_sad_ziba
🍃🍂
🍂🍃
3.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇫🇷 ناآرامی ها و اعتراضات فرانسه همچنان ادامه دارد.
📲 دستور مسدود کردن شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها و محدودیت دسترسی به اینترنت داده شده است.
🔸 حملات پلیس به معترضان، حتی زنان و دختران معترض همچنان رو به افزایش است.
┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁
╭─┅═💠🌏💠═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═💠🌎💠═┅─
🖥 رسانه ی دولتی بیبیسی، متعلق به دربار پادشاه انگلیس، که در ایام اغتشاشات ایران روزی چند هزار خبر و تحلیل و ... در بزرگنمایی و انتشار اخبار دروغ از اوضاع ناآرام ایران داشت، اینک در اعتراضات مردمی فرانسه در محکومیت قتل نوجوان ۱۷ ساله، به این اتفاقات و اعتراضات مهم، چندان نمی پردازد.
❗️ گویا اتفاقات مهم تری را در صدر اخبار خود دارد!
#نیشخند 🤭
ツ➣ @sad_dar_sad_ziba
▒
🌿🌸🌿
گاهی دليل شکست هایمان
اين است كه:
وجود خودمان را ناديده میگیریم
و براى رضایت و شادی ديگران زندگى میکنیم.
غافل از آن که تا خودمان آرام و شاد نباشیم، نمی توانیم دیگران را شاد کنیم.
😑 خفته را خفته کی کند بیدار؟!
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت ⏪ بخش ۶۵: _ آماده باشید! منتظر تأیید من نبود. راهی جز تبعیت نمی دید
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مثـل بیـروت بود»
⏪ بخش ۶۶:
جوان سه چادر رنگی به سمت عقیل گرفت.
_ این ها کافیه؟!
عقیل با عجله چادرها باز کرد و لبه ی انتهای هر کدام را به شکلی خاص به دیگری گره زد. حتماً دیوانه شده بود. لابد می خواست با این ها من را از آن مهلکه فراری دهد.
در این بین با همکارانش تماس گرفت، موقعیت مکانی را شرح داد و درخواست ماشین کرد. جوان با هیجانی خاص به عملکرد عقیل نگاه می کرد. صدای ماشین زیر پنجره شنیده شد. عقیل، نگاهی به بیرون انداخت.
_ بلند شید.
چرا نمی فهمید من از ارتفاع وحشت دارم؟ گستاخی به کلام دادم.
_ من نمی پرم.
نگاه کلافه اش را روی صورتم سر داد.
_ ببین دختر خانم، من حوصله ی بچه داری ندارم. اعصاب درست و حسابی هم ندارم، رفقام هم بهم می گن موجی، پس یا عین بچه ی آدم می گذاری این رو ببندم دور کمرت و بری پایین یا همین جا ولت می کنم و میرم! همین الآن هم اگه پام برسه به اداره، توی بهترین حالت توبیخ می شم. اگه همین جا هم ولت کنم و برم نهایتاً تعلیق از کار و دادگاهی می شم اما اگه دست اون وحشی ها به تو برسه، باید فاتحه ی زندگیت رو بخونی. می بینی این وسط کسی که سر کل زندگیش قمار می کنه تویی، نه من. پس زودتر تصمیمت رو بگیر.
ولی من قماربازی بلد نبودم. چشم از برزخ صورتش گرفتم. چادر به دور کمرم پیچیدم. بی تعلل دست به کار شد. گرهی عجیب به پیچ و تاب چادر انداخت. با قلبی که به تندی می زد، بر لبه ی پنجره ایستادم. سرم گیج رفت اما راهی نبود. عقیل ادامه ی چادر را مثل پیچک به دور دستش بست. یک پایش را روی قاب زیرین پنجره ستون کرد و سعی کرد به من اطمینان ببخشد.
_ نترسید! اتفاقی نمی افته.
چشم بستم تا آتش دلهره را سرکوب کنم. عقیل طناب پارچه ای را نم نم آزاد می کرد. با هر تکان به فرود روی زمین نزدیک تر می شد. هیچ وقت آرزوی پروانگی نداشتم. من از سوختن بال و سقوطی شبیه به خواب هایم می ترسیدم.
پایم که به کف پیاده رو رسید نفسی آسوده کشیدم. چادر را از کمر باز کردم. مرد میانسال مؤدبانه سلام گفت و خواست سوار ماشین شوم. دستم که به دستگیره ی در عقب رسید. صدایی شبیه به زمین خوردن بلند شد. هراسان سر چرخاندم. عقیل بود. پنجره را با پرشی بلند به مقصد زمین ترک کرد. تحیرم را قورت دادم و سوار شدم. به سرعت در جایش ایستاد. نگاهی به اطراف انداخت و روی صندلی جلو نشست.
صدای شعارهای به ظاهر اعتراضی از خیابان انتهای کوچه شنیده می شد. ماشین که حرکت کرد، سر بر پشتی صندلی چسباندم. درد زانو چنگ بر دلم می زد. لذت نیمچه امنیتی را که بر حالم نشسته بود با الماس کوه نور هم عوض نمی کردم. دوست داشتم زودتر به خانه برگردم؛ بوی سیب زمینی سرخ شده از آشپزخانه، راه بگیرد در مشامم، آواز خواندن های گوش خراش طاها در فضا بپیچد، پدر پای تلویزیون خوابش ببرد و مادر لیوان چای را با توت بخورد. هیچ چیز در دنیا شیرین تر از آرامش نیست.
⏪ ادامه دارد...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
🌺
او همانند موسیقی بی کلام بود؛
حرفی نمی زد، اما تأثیرش را می گذاشت.
🌿🎵🌿
🌿 @sad_dar_sad_ziba
میخانه2_144178960533928275.mp3
زمان:
حجم:
9.54M
🌿
🎶 سکوت
🎙 آهنگ بی کلام
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
کمتر از ذرّه نِه ای، پَست مشو مهر بورز/
تا به سرچشمه ی خورشید رسی چرخ زنان
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
🌿🌸🌿
🔘 یک نکته مهم در زندگی آن است که:
بدانیم ما خود مسئولیت امور زندگیمان را برعهده داریم و می بایست پای هر تصمیمی که می گیریم تا پایان بایستم.
زندگی ما، زندگی ماست!
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🍀🌺🍀
آن کسانی که با مهریهها و جهیزیهها و مخارج سنگین، کار را بر خود و به ویژه دیگران مشکل میکنند، حسابشان پیش خدا خیلی سخت است.
در دنیا و آخرت باید تاوان و جواب پس بدهند!
─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─
#باغچه / خانوادگی
آقای مشاور
💐 [همه چیز برای زندگی زیبا]
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🔹💠🔹🔹
این برنامه مربوط به کجای دنیاست؟
چه مردم شادی دارن!
🎊🎁🎈🎉
🌃 #آرمانشهر
/ اجتماعی
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─