eitaa logo
سـٰادات‌مـهدوے | golestan,iran
460 دنبال‌کننده
549 عکس
505 ویدیو
5 فایل
یکی‌دوتاکپی‌ازمطالب‌کانال‌مشکلی‌نیست ولی‌همه‌ی‌پست‌ها بی انصافیست . . . ناشناسمون🌱 https://daigo.ir/secret/7577117127  ⊰᯽⊱┈─╌❊╌─┈⊰᯽⊰       ‌آیدی‌مدیرجهت‌تبادل: @Mazar_penhan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک بار حاج قاسم و دخترش زینب همراه هم رفته بودند حرم حضرت زینب (س) برای زیارت. درگیری‌ها زیاد شد و به اوج رسید. حاجی گفت: «همه محافظ‌هایی که همراه من هستن، وایسن از حرم دفاع کنن.» هر چه به ایشان گفتند که خطرناک است، گوش نداد و ایستاد به نماز. هر بار که می‌آمدند و درخواست می‌کردند: «حاجی بیا بریم…!» او با آرامش می‌گفت: «دارم نماز می خونم، نمیام. هیچ اتفاقی نمی افته لوسترهای حرم به شدت تکان می‌خوردند؛ اما حاجی با صلابت و آرامش خاصی ایستاده بود به نماز. تنها چیزی که حاجی از آن می‌ترسید و خیلی مراقب بود، اعمالش در مقابل خدا بود. او تنها از خدا می‌ترسید. "🕊🌹"
دوره‌ی تکاوری ، بین شیراز و پل خان به سمت مرودشت ، دانش‌جوها را برده بودم راه‌پیمایی استقامت . از آسمان آتش می‌بارید. خیلی‌ها خسته شده بودند. نگاهم افتاد به صیاد ، عرق از بدنش بخار می‌شد و می‌رفت هوا، یک لحظه حس کردم دارد آب می‌شود آتش می‌گیرد و ذوب می‌شود! شنیده بودم که قدرت بدنی بالایی دارد ، با خودم گفتم اینم که داره می‌بره! رفتم نزدیکش و گفتم: اگه برات مقدور نیست می‌تونی آروم‌تر ادامه بدی. هنوز صیاد چیزی نگفته بود که یکی از دانش‌جویان خودش را رساند به ما. استاد ببخشید! ایشون روزه‌‌ِ هستن شونزده -هفده روز ؛ روزه است؟ - مگه ماه رمضونه صیاد روزه می‌گیره؟! ایستادم، جا ماندم. صیاد رفت ، ازم فاصله گرفت... 📕 یادگاران ج۱۱ ص۱۰ « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »