.
#داستانی_رضوی
🔹يسع بن حمزه می گويد :
من در مجلسى با حضرت امام رضا علیهالسـلام مشغول صحبت بودم و عده ای زيادى هم براى پرسش از مسائل حلال و حــرام جمع شده بودند .
در آن میـــان مردى بلند قامت و گندمگون داخــل شد و سلام كرد و گفت :
من دوستى از دوســـتداران شما و اجــــداد شما هستم و از حج برگشته ام ؛ اما پول و خــرجی راه من گم شده است ، اگر ممكن است كمكی کنید تا من به شـهر خودم برسم و اين لطف شمــــا نعمتى است بر مــن از جانب خداى متعال ، وقتی به شهـــرم رسيدم آن را از جانب شما صـــدقه مى دهم ، چون من احتياجى به صدقه ندارم .
حضرت فرمودند : بنشين . خدا تو را رحمت كند .
حضرت رو كردند به مردم و با آنهـــــا سخن گفتند تا وقتى كه متفرق شدند و فقط آن مرد ، من ، سـليمان جعفرى و خيثمه باقى مانديم .
حضرت فرمود : اجازه مى دهيد من به داخل منزل بروم ؟
بلند شدند و داخل رفتند و بعد از لحـظاتى آمدند پشت در و دست مبارك خود را از بالاى در خارج كردند و فرمودند : كجاست آن مرد خراسانى ؟
آن مرد گفت : بله ، اينجا هستم .
حضرت فرمود : اين دويست دينـــار را بگير و كار خود را انجام بده و آن را مــــایهء تبــرک برای خود قرار بده ، و از طـرف من هم لازم نيست صدقه دهى .
بيرون برو كه من تو را نبينم و تو مرا نبينى !
آن مرد خارج شد .
وقتى حضـــرت آمدند ، ســـليمان گفت : فدايت شوم شما كه لطف زيادى به اين مرد فرموديد ، چرا روى نازنين خود را از او پوشانديد ؟
حضرت فرمود : تا مبادا ذلت درخواست کردن را در چهره اش ببينم . «فقال : مخافة أن أرى ذلّ السؤال في وجهه لقضائي حاجته».
آيا نشينده اى كه رسول خدا (صلیالله علیه و آله) فرمود :
هر كس حســـــنه و كار نيك خود را بپوشاند برابر است با هفتاد حــج ، و هر كس كار زشت خود را آشكار كند خوار مى شود ، و هر
كس زشــــتى خود را بپوشــــــاند امـــید است بخشيده شود .
🗂 حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار (علیهم السلام) ، جزء ۴ ، صفحه ۳۷۵ .