📚 رمان "خاطرات یک لباس شخصی"
🔹مستند داستانی در فضای اغتشاشات 88 🔥
برشی از کتاب؛
،، رفتیم توی ستارخان، خیلی اوضاع خراب بود. کف خیابون تمام سنگ و آجر بود به طوری که فقط موتور میتونست تردد کنه. از اول ستارخان راه افتادیم به سمت ادارهی گذرنامه. هر جا جمعیتی سبز به دست میدیدیم بدون توجه به تعداد و وضعیتشون مستقیم میرفتم تو شکمشون. یقهی سردسته و رئیسشون رو میگرفتم میگفتم: «نه با خودت کار دارم نه با دوربری هات فقط بگو دوتا بسیجی با این مشخصات رو تو گرفتی؟ نا کار کردی یا نه؟» اکثراً از ترس یا از صداقت، میگفتن: «نه ندیدیم.» ،،
⬅ 10% تخفیف خرید از سایت sadidisu.ir
#نشر_سدید
#کتاب_خاطرات_یک_لباس_شخصی
#اغتشاش #اغتشاشات_88 #هفته_بسیج
#نشر_بسیج_دانشجویی_دانشگاه_امام_صادق_علیهالسلام
🌐 @sadidisu_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #موشن_گرافیک
📚 کتاب #خاطرات_یک_لباس_شخصی
💠 مستندی داستانی در فضای #اغتشاشات سال 88
⬅ 10% تخفیف خرید از سایت sadidisu.ir
#نشر_سدید
#کتاب_خاطرات_یک_لباس_شخصی
#اغتشاش #اغتشاشات_88 #هفته_بسیج
#نشر_بسیج_دانشجویی_دانشگاه_امام_صادق_علیهالسلام
🌐 @sadidisu_ir