فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍دعای مهم و توصیه شده آیت الله بهجت رحمة الله علیه
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 جلیلی، احیاگر ارزشهای اسلامی
⚜ روایت آیت الله مصباح یزدی از دکتر جلیلی:« امید ما اینست که احیای ارزشهای اسلامی در کشور به دست ایشون انجام بشود»
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای ازدواج نجمالدین شریعتی
⭕️ به موقع ازدواج کردم، تو ۲۱ - ۲۲ سالگی...
بابام میگفت چی داری که بریم برات خواستگاری؟؟
یه جاهایی (از نظر مالی) کم میاوردم نگاه میکردم به آسمون به خدا میگفتم از خودت دفاع کن! من با اطمینان به وعدهی تو ازدواج کردم.
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸ملاقات إمام باقر علیهالسلام با حضرت سیدالشهداء صلواتاللهعلیه ...
در روایتی إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
🔖 با پدرم به سوی یکی از مزارع او میرفتیم که در صحرا با پیرمردی مواجه شدیم، پدرم پیاده شد و به او سلام کرد؛ میشنیدم که پدرم میگفت: فدایت شوم! بعد مدتی با هم سخن گفتند، سپس پدرم از او خداحافظی کرد.
📋 قَامَ اَلشَّیْخُ فَانْصَرَفَ وَ أَبِی یَنْظُرُ خَلْفَهُ حَتَّی غَابَ شَخْصُهُ عَنْهُ
▪️پیرمرد برخاست و رفت و پدرم از پشت سر نگاهش را به او دوخته بود تا اینکه آن پیرمرد از چشم ما ناپدید شد.
🔖 پرسیدم: پدرجان! این پیرمرد چه کسی بود که شما با اینهمه احترام و عظمت از او سؤال مینمودید؟ پدرم فرمود:
📋 یَا بُنَیَّ هَذَا جَدُّکَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِالسَّلاَمُ
▪️ای فرزندم! آن پیرمرد، جدّت امام حسین صلواتاللهعلیه بود.
📚الإيقاظ من الهجعة،شيخ حرّ عاملي، ج۱ ص۲۳۱
✍️ ستم روزگار یادش هست
غم لیل و نهار یادش هست
دیدهی اشکبار یادش هست
آنهمه قلب زار یادش هست
روضهی بی شمار یادش هست
نیمه جان بین بستر افتاده
باز تب کرده مضطر افتاده
به لبش ذکر مادر افتاده
یاد یک جای دیگر افتاده
چادر پرغبار یادش هست
زهر کرده اثر به اعضایش
ناتوان دست و بی رمق پایش
ترک افتاده است لبهایش
العطش العطش شد آوایش
لب زخمی یار یادش هست
پیر بود و خمیده قامت بود
خانه اش کل سال هیأت بود
به تنش ردی از جسارت بود
قاتلش روضهی اسارت بود
لحظه های فرار یادش هست
سالها قلب بی قراری داشت
گله ها از شتر سواری داشت
با رقیه چه روزگاری داشت...
با غمش آه و گریه زاری داشت
آبله بود و خار یادش هست
همهی عمر خود پریشان بود
یاد جدش همیشه گریان بود
آی مردم حسین عطشان بود
آبروی قبیله عریان بود
یک تن و ده سوار یادش هست
عمه هایش چقدر ترسیدند
کوچه های شلوغ را دیدند
مست ها آمدند رقصیدند
به سر روی نیزه خندیدند
زینب بی قرار یادش هست
🇮🇷🇵🇸🇮🇷
🚩به کانال معرفتی واخلاقی " گمنام " بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
#امام_باقر_علیه_السلام
#مصائب_گودال_قتلگاه
🩸جدّ مرا اینگونه کشتند ...
در روایتی إمام باقر علیهالسلام فرمودند:
📋... لَقَدْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ وَ السِّنَانِ وَ بِالْحِجَارَةِ وَ بِالْخَشَبِ وَ بِالْعَصَا وَ لَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَیْلَ بَعْدَ ذَلِکَ.
▪️همانا جدّ مظلوم مرا به وسیله شمشیر و نیزه و سنگ و چوب و عصا کشتند و بعد، بدن مبارکش را پایمال سُمّ ستوران کردند.
📚 بحارالانوار ج۴۵ ص۹۱
✍️ روضه میخوانم از زبان کسی
که خودش داغ کربلا دیده
در حوالیِ قتلگاه حسین
خولی و شمر بی حیا دیده
باقرالعلم اینچنین فرمود
جدّ ما را به پنج حربه زدند
لشگری با تمام بی رحمی
به غریبی هزار ضربه زدند
یک نفر با هجوم شمشیرش
عده ای با هزار سر نیزه
بر تنش زخم بی شماره نشست
تیر بر تیر، نیزه در نیزه
یوسف افتاد بین صدها گرگ
پنجه هایی پلید چنگش زد
آنکه بی تیر بود و بی نیزه
از همان راه دور سنگش زد
یوسف افتاد بی رمق در خاک
پیش چشم اله و محبوبش
بی حیایی رسید و با کینه
زد به زخم حسین با چوبش
دادِ زینب بلند شد اینجا:
پسر مادر مرا نزنید
تن صد چاک و بی دفاعش را
دیگر اینگونه با عصا نزنید
🇮🇷🇵🇸🇮🇷
🚩به کانال معرفتی واخلاقی " گمنام " بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
-
-
مرویست جنازهای آوردند که حضرت امام
محمد باقر علیه السلام بر او نماز کند.
چون حضرت حاضر شد، یکی از دوستان
به حضرت عرض کرد:
قربانت! آیا شما بر این جنازه نماز می
گزارید و حال آن که این شخص مدّت
العمر به ملاهی و مناهی و معاصی به
سر می برد؟
حضرت فرمود: "چون چنین است، نماز
نمی گزارم. بیایید [جنازه را] بردارید."
حضرت روانه منزل شد. کسی دیگر از
اصحاب آن حضرت پیش آمد. عرضکرد:
"یابن رسولالله! راست است این شخص
معصیتکار و لا ابالی بود؛ اما در اغلب
مجالس و محافل، من حاضر بودم.
میدیدم ذکر مصائب و نوائب جدّ غریبت
حسین که می شد، این مرد بی اختیار
بر غریب الغربا اشک می ریخت!
تا حضرت این کلام را شنید، برگشت و
فریاد کرد:"مبرید. بیاورید جنازه دوست
ما و محبّ ما را که عزادار جدّ من بوده."
پس حضرت ایستاد نماز کرد، و خود،
تشییع جنازه کرد، و پای جنازه را به دوش
گرفت، تا قبرستان همراهی کرد، و
نشست تلقین خواند. مرده را به خاک
سپرد. از جا برخاست. فرمود:
"به خدا قسم از سر قبر وی برنخاستم الّا
آن که دیدم ملائکه با طبق های نور وارد
قبر دوست ما شدند، بعد برخاستم..
📚 تذکرة الذاکرین، قزویني، ص۱۸
﷽
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً