eitaa logo
گمنام
2.7هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
15.5هزار ویدیو
866 فایل
❣﷽❣ سلام علیکم 🍃«رَحِمَ اللّهُ عَبْدا" اَحْیا أمْرَنا...» 🚩🇮🇷🇵🇸 🍃«خداوند، رحمت کند آن بنده ای را که امر ما را زنده کند!». @GomnamArak ♥️ #گُمنام به عشق #شهدای گُمنام❤ درکانال #گُمنام عضو شوید ♥️🚩 https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸هشامِ ملعون، سه روز امام باقر علیه‌السلام را پُشت درهای قصر خود، معطّل نگه‌داشت... در روایتی آمده است: 🥀 یک سال هشام بن عبدالملک برای حج به مکه رفت. در همان سال إمام باقر و فرزندش إمام صادق علیهماالسلام نیز به مکه رفتند. إمام صادق علیه السلام در مکه سخنرانی نمود و فرمود: 🔖 «ستایش خدای را که محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را به حقیقت به مقام نبوت برانگیخت و ما را به وسیله او امتیاز بخشید. ما برگزیده خدا در میان مردم و نخبه بندگان و خلفاء او هستیم.سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و شقی کسی است که دشمن و مخالف ما باشد.» 🥀 مُسلمه برادر هشام این جریان را به او رسانید ولی هشام کاری نکرد تا به دمشق برگشت و ما به مدینه رفتیم. 🥀 هشام پیکی از شام فرستاد و به فرماندار مدینه دستور داد که پدرم و مرا به شام بفرستد! فرماندار ما را به شام فرستاد. إمام صادق علیه‌السلام فرمودند: 📋 فَلَمَّا وَرَدْنَا مَدِینَةَ دِمَشْقَ حَجَبَنَا ثَلَاثاً ▪️وقتی وارد شهر دمشق شدیم، تا سه روز اجازه ورود به قصرش را به ما نداد... 📚أمان الاخطار، ص۵۲ 📚دلائل الإمامة، ص۱۰۴ ✍ پُشت دروازه ساعات معطّل ماندم غصّه عمهٔ سادات، گذشت از یادم شکر، این‌بار سخن از سرِ بازار نبود شکر، ناموس علی طُعمهٔ انظار نبود شکر، این‌بار سَری بر سرِ نِی سنگ نخورد شکر ،بر معجر زن‌های حرم چنگ نخورد... ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✍ ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم به یمن گریه‌ی شب تا به صبح بیدارم به آب می‌نگرم روضه میشود تکرار به یاد العطش روزهای دشوارم هنوز لحظه‌ی گودال خاطرم مانده هنوز فکر حسینم ، هنوز میبارم هنوز قابل لمس است جای دست سنان به تازیانه‌ی خود داده بسکه آزارم تمام کودکی‌ام با رقیه یکجا سوخت هنوز هم که هنوز است من عزادارم اگر که زنده‌ام امروز ، جان خود را من به عمه جان کتک خورده‌ام بدهکارم نرفته از نظرم عمه‌ام زمین میخورد نرفته از نظرم گریه های بسیارم هجوم و غارت و پای برهنه و صحرا من این سیاهه‌ی غم را چگونه بشمارم تنم میانه‌ی بازار برده ها لرزید بلا کشیده‌ی شام سیاهْ بازارم 🇮🇷🇵🇸🇮🇷 🚩به کانال معرفتی واخلاقی " گمنام " بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
🩸بشارت امام باقر‌ علیه‌السلام به اهل روضه: « این روضه‌ها و گریه‌ها، شما را به هم‌نشینی با سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه می‌رساند! » در روایتی امام باقر علیه‌السلام فرمودند: 📋 واللّٰهِ إنَّ بُكاءَكُم عَلَيهِ، وَحَديثَكُم بِما جَرىٰ عَلَيهِ، وَزِيارَتَكُم قَبرَهُ، نُصرَةٌ لَكُم فِي الدُّنيا، فَابشِروا فَإنَّكُم مَعَهُ في جِوارِ رَسولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ 🔹به خدا سوگند این گریه‌کردن‌هایتان برای امام حسین علیه‌السلام؛ 🔹این بازگوکردنِ شما از آنچه که بر سر آن حضرت‌ آمد؛ (همین روضه‌خوانی‌ها) 🔹این زیارت کردن شما از قبر مطهر آن حضرت، 👈 تمامِ این امور، موجب یاری رساندن آن حضرت به شما در این دنیا است. بشارت باد به شما که در کنار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با «سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه» خواهید بود! 📚فضل زیارة الحسین علیه‌السلام، شجری، ص۴۸. ✍ می‌بارم همچو أبر که این دانه‌های اشک آخر به کوی یار، مرا می‌رسانَدَم ... 🇮🇷🇵🇸🇮🇷 🚩به کانال معرفتی واخلاقی " گمنام " بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
🩸ای پسرم! یک چراغ بر سر قبرم روشن کن! در نقلی آمده است: در ساعات پایانی عمر مبارک امام باقر علیه‌السلام بود که فرزند خود امام صادق علیه‌السّلام را در کنار نشاندند و فرمودند: 📋 بُنَيَّ! أسرِجْ ضِياءاً بِمَكانِ جَسَدي ▪️ای پسرم! بعد از اینکه مرا دفن نمودی، چراغی بر سر قبرم روشن کن! 📋 لأنَّ الرّوحَ تَعودُ إلىٰ مَكانِ الجَسَد فإذا رَأتهُ مُظلماً استَوحَشَت. ▪️چرا که روح (بعد از جدا شدن) باز به سراغ جسد می‌آید؛ و اگر آنجا را تاریک ببیند وحشت می‌کند. 📚الطریق،کاشی،ج۳ ص۴۰۸ ✍ از آنجا که در لوح الهی، قلم اینگونه نوشته بود که کسی نیست تا چراغی بر سر قبر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام بیفروزد، در مواضع گوناگون آن سر و صورت مبارک، نور عجیبی از خود ساطع می‌نمود ... 🔖 «هلال» گوید: 📜 فَخَرَجْتُ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ، فَوَقَفْتُ عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ علیه السلام لَيَجُودُ بِنَفْسِهِ، ▪️من در میان دو صف لشکر آمدم (که در گودال قتلگاه بر سر آن حضرت یورش برده بودند)؛ بر بالای سر سیدالشهداء علیه‌السلام ایستادم در حالی که آن مظلوم مشغول جان‌دادن بود. 📜 فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَطُّ قَتِيلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً، ▪️به خدا سوگند که هرگز ندیده بودم هیچ کشتهٔ به خون خویش آغشته‌ای را که در خوشرویی و نورانیت چهره، بهتر از حسین علیه‌السلام باشد! 📜 وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْئَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِهِ، فَاسْتَسْقَى فِي تِلْكَ الْحَالِ مَاءً ▪️نور صورت و جمال هیبت او مرا از تفکر در کیفیت قتل آن مظلوم بازداشت. او در همان حال لب‌های خشکش را به هم می‌زد و طلب آب می‌نمود.... 📚لهوف، ص۱۹۹ 🔖 یا در آنجا که «زن خولی» گوید: 📜 فواللهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَی نُورٍ یَسْطَعُ مِثْلِ الْعَمُودِ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْإِجَّانَةِ وَ رَأَیْتُ طَیْراً بِیضًا تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا ▪️من آمدم و کنار آن سر نشستم؛ به خدا قسم دائماً نوری را می‌دیدم که نظیر یک ستون از آسمان به سوی آن تشت ساطع بود و مرغان سفیدی را می‌دیدم که در اطراف آن تشت پر و بال می‌زدند... 📚وقعة الطف،ص ۲۰۲ 📚المناقب، ج۳، ص۲۱۷. 📚مثیر الاحزان،ص۶۶ 🇮🇷🇵🇸🇮🇷 🚩به کانال معرفتی واخلاقی " گمنام " بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
🩸در سه جامه، بدن مطهر امام باقر علیه‌السلام کفن‌ شد امّا ... 🔖 در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: 📋 کَتَبَ أَبِی علیه‌السلام فِی وَصِیَّتِهِ أَنْ أُکَفِّنَهُ فِی ثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ أَحَدُهَا رِدَاءٌ لَهُ حِبَرَةٌ کَانَ یُصَلِّی فِیهِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ ثَوْبٌ آخَرُ وَ قَمِیصٌ ... وَ عَمِّمْنِی بِعِمَامَةٍ ▪️پدرم امام باقر علیه‌السلام در وصیت خود نوشت که او را در سه جامه کفن کنم. رِدائی که در روزهای جمعه با آن نماز می‌خواند و یک جامه دیگر و یک پیراهن. همچنین به من فرمود: بر سرم عمامه‌ای هم ببند ... 📚الکافی، ج۳ ص۱۴۴ 🔖 در روایتی دیگر نیز حضرت فرمودند: 📋 ... فَأُسْرِجَ لَهُ فَرَکِبَ أَبِی وَ نَزَلَ مُتَوَرِّماً فَأَمَرَ بِأَکْفَانٍ لَهُ وَ کَانَ فِیهِ ثِیَابٌ أَبْیَضُ أُحْرِمُ فِیهِ ▪️زید بن حسن‌ (مأمور هشام بن عبدالملک)، مرکبی را زین کرد و پدرم سوار بر آن شد. وقتی که پدرم پایین آمد، پاهایش ورم کرده بود. لذا امر فرمود تا کفنی را برایش تهیه کنند. یک قسمت از کفنش لباس سفیدی بود که با آن اِحرام بسته بود. 📋 وَ قَالَ: اجْعَلُوهُ فِی أَکْفَانِی وَ عَاشَ ثَلَاثاً ثُمَّ مَضَی علیه‌السلام لِسَبِیلِهِ ▪️سپس فرمود: این پارچه سفید را هم بین کفن‌های من قرار دهید! بعد از این واقعه، پدرم سه روز بیشتر زنده نبود و سپس به شهادت رسید. 📚الخرائج و الجرائح، ص۲۳۰. ✍ آه ... یا امام باقر! ای کاش پدرتان امام سجاد علیه‌السلام هم، در سه کفن، نه، لااقل در یک کفن، بدن بی‌سر پدر خود را دفن می‌نمود... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: 🥀 وقتی که امام سجاد "علیه‌السلام" نگاهشان به جراحات بسیار و قطعه قطعه بودنِ اعضاء مقدس سیدالشهداء عَلَيْهِ‌السَّلَام افتاد، رو به طائفه بنی اسد کردند و فرمودند: «حصیری بیاورید تا بدن پدرم را در آن بگذارم!» 🥀 دو دست (از عالم غیب) پیدا شد و آن بدن را گرفت - و آن دو دست رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود - و آن اعضاء قطعه قطعه شده را بر روی آن بوریا جمع کرد؛ حتی انگشت مبارک آن حضرت را که بَجدَل ملعون قطع کرده بود، دفن نمودند. 📚کبریت الاحمر، بیرجندی ص۸۷۰ 📚سحاب رحمت،یزدی، ص ۶۵۳ 📝 تو را غرق محن کردند اما.. غریبت در وطن کردند اما... غریبانه تو جان دادی، ولیکن تو را غسل و کفن کردند اما... 🇮🇷🇵🇸🇮🇷 🚩به کانال معرفتی واخلاقی " گمنام " بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
🩸ملاقات إمام باقر علیه‌السلام با حضرت‌ سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه ... در روایتی إمام صادق علیه‌السلام فرمودند: 🔖 با پدرم به سوی یکی از مزارع او می‌رفتیم که در صحرا با یک مرد باوقاری مواجه شدیم، پدرم پیاده شد و به او سلام کرد؛ می‌شنیدم که پدرم می‌گفت: فدایتان شوم! بعد مدتی با هم سخن گفتند، سپس پدرم از او خداحافظی کرد. 📋 قَامَ اَلشَّیْخُ فَانْصَرَفَ وَ أَبِی یَنْظُرُ خَلْفَهُ حَتَّی غَابَ شَخْصُهُ عَنْهُ ▪️سپس آن مرد باوقار برخاست و رفت و پدرم از پشت سر نگاهش را به او دوخته بود تا اینکه او از چشم ما ناپدید شد. 🔖 پرسیدم: پدرجان! این مرد باعظمت چه کسی بود که شما با این‌همه احترام و عظمت از او سؤال می‌نمودید؟ پدرم فرمود: 📋 یَا بُنَیَّ هَذَا جَدُّکَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ ▪️ای فرزندم! آن مرد، جدّت امام حسین صلوات‌الله‌علیه بود. 📚الإيقاظ من الهجعة،شيخ حرّ عاملي، ج۱ ص۲۳۱ ✍️ ستم روزگار یادش هست غم لیل و نهار یادش هست دیده‌ی اشکبار یادش هست آنهمه قلب زار یادش هست روضه‌ی بی شمار یادش هست نیمه جان بین بستر افتاده باز تب کرده مضطر افتاده به لبش ذکر مادر افتاده یاد یک جای دیگر افتاده چادر پرغبار یادش هست زهر کرده اثر به اعضایش ناتوان دست و بی رمق پایش ترک افتاده است لبهایش العطش العطش شد آوایش لب زخمی یار یادش هست پیر بود و خمیده قامت بود خانه اش کل سال هیأت بود به تنش ردی از جسارت بود قاتلش روضه‌ی اسارت بود لحظه های فرار یادش هست سالها قلب بی قراری داشت گله ها از شتر سواری داشت با رقیه چه روزگاری داشت... با غمش آه و گریه زاری داشت آبله بود و خار یادش هست همه‌ی عمر خود پریشان بود یاد جدش همیشه گریان بود آی مردم حسین عطشان بود آبروی قبیله عریان بود یک تن و ده سوار یادش هست عمه هایش چقدر ترسیدند کوچه های شلوغ را دیدند مست ها آمدند رقصیدند به سر روی نیزه خندیدند زینب بی قرار یادش هست 🇮🇷🇵🇸🇮🇷 🚩به کانال معرفتی واخلاقی " گمنام " بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
🩸جدّ مرا اینگونه کشتند ... در روایتی إمام باقر علیه‌السلام فرمودند: 📋... لَقَدْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ وَ السِّنَانِ وَ بِالْحِجَارَةِ وَ بِالْخَشَبِ وَ بِالْعَصَا وَ لَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَیْلَ بَعْدَ ذَلِکَ. ▪️همانا جدّ مظلوم مرا به وسیله شمشیر و نیزه و سنگ و چوب و عصا کشتند و بعد، بدن مبارکش را پایمال سُمّ ستوران کردند. 📚 بحارالانوار ج۴۵ ص۹۱ ✍️ روضه می‌خوانم از زبان کسی که خودش داغ کربلا دیده در حوالیِ قتلگاه حسین خولی و شمر بی حیا دیده باقرالعلم اینچنین فرمود جدّ ما را به پنج حربه زدند لشگری با تمام بی رحمی به غریبی هزار ضربه زدند یک نفر با هجوم شمشیرش عده ای با هزار سر نیزه بر تنش زخم بی شماره نشست تیر بر تیر، نیزه در نیزه یوسف افتاد بین صدها گرگ پنجه هایی پلید چنگش زد آنکه بی تیر بود و بی نیزه از همان راه دور سنگش زد یوسف افتاد بی رمق در خاک پیش چشم اله و محبوبش بی حیایی رسید و با کینه زد به زخم حسین با چوبش دادِ زینب بلند شد اینجا: پسر مادر مرا نزنید تن صد چاک و بی دفاعش را دیگر اینگونه با عصا نزنید 🇮🇷🇵🇸🇮🇷 🚩به کانال معرفتی واخلاقی " گمنام " بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷