دقایقی تکرار کنیم ♥️
✨✨✨🌺✨✨✨
🇮🇷🇵🇸
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهم ترین و باارزش ترین کار در این عالم
#گزینه_ای_به_نام_حوزه
🇮🇷🇵🇸
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهتر نیست بچه های با استعداد بروند مهندسی و پزشکی؟!
#گزینه_ای_به_نام_حوزه
🇮🇷🇵🇸
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهداراباذکرصلوات_یادکنید.
#تاآنان_هم_شمارانزدخدایادکنند.
برای ارواح پدران و مادران و آشنایانتان بخوانید #فاتحه_وصلوات
🇮🇷🇵🇸
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿۳﴾
🔸 و در کارها بر خدا توکّل کن، و تنها خدا برای مدد و نگهبانی کفایت است.
💭 سوره: احزاب
🇮🇷🇵🇸
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹آیت الله العظمی جوادی آملی
«سالروز شهادت شهيد مرتضی مطهری(قدس الله نفسه الزکية) است. او يک شهيد گرانبها و کميابی است. هنوز هم که هنوز است مثل #شهيد_مطهری نيامده است...»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑چرا موساد به دنبال فلج کردن اقتصاد ایران است؟
#امام_صادق_علیه_السلام
🩸کاش بر نسلِ خلیلالله، باران میشدی / کاش ای آتش! به زینب هم گلستان میشدی ...
{حکایت راهرفتن إمام صادق علیهالسلام در بین آتش}
در نقلها آمده است:
🥀 منصور دوانیقی ملعون به حسن بن زید که از طرف او، والى مکه و مدینه بود، پیغام داد خانه جعفر بن محمد عليهماالسلام را بسوزان!
🥀 او به خانه امام علیهالسلام آتش انداخت و به درب خانه و راهرو سرایت کرد، امام صادق علیهالسلام بیرون آمد و در میان آتش گام برداشته و راه میرفت و میفرمود:
📋 أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ
▪️منم پسر أعراق الثرى (لقب حضرت اسماعیل علیهالسلام). ؛ منم پسر ابراهیم خلیل اللَّه (که آتش نمرود بر او سرد و گلستان شد).
📚الکافی ج١ ص٣۶٧
✍ آه یا امام صادق ...
کاش این آتش در جای دیگری هم نیز گلستان میشد... در آن ساعتی که يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون گويد:
🥀 بانوى بلند قامتى را كنار خيمهاى ديدم...
📜 و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها،
▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله میکشید.
🥀 آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مىكرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مىزد، و گاهى وارد آن خيمه مىشد، و بيرون مىآمد. با سرعت نزد او رفتم و گفتم:
📜 يا هٰذِه ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟
▪️اى زن! مگر شعلههای آتش را نمىبينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمیكنى؟! چرا اینجا ایستادهای؟!
📜 فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أُفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ
▪️در اینهنگام، زینب کبری سلاماللّهعلیها به گریه افتاد و فرمود:
اىمرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مىكشد...
📚معالی السبطین، ج٢ ص٨
📝 میان آتش نمرود پیکرِ تو نسوخت
شبیهمادرمظلومهات پرِ تو نسوخت
اگرچهاز سر دوشتکشیدهشد؛امّا
هزار شُکر عبای مُطهّرِ تو نسوخت
تو با کهولت سِن،پابرهنه،در دل شب
بهحیرتمدلِخصمِستمگرِ تو نسوخت؟
اگرچه سوختدرِخانهیتو در آتش
هزارشُکردرآنبینهمسرِ تو نسوخت
پیطوافتو شعله به خانه وارد شد
شبیهکعبهولیپایتا سرِ تو نسوخت
اگرچه زهر تورا آب کرد همچون شمع
در آفتاب ولی جسم لاغر تو نسوخت
سهبار تیغ به رویت کشید آن نامرد
ولی ز کُندی خنجر که حنجرِ تو نسوخت
نرفت راس شریف تو بر سرِ نیزه
ازاینطریقدلِخونخواهرِ تو نسوخت
به دست دشمنتو بود تازیانه ولی
به ضرب آن کمر و کِتف دخترِ تو نسوخت
نریختبعدِتوآتشکسیبه فرق سرش
دگرعمامهیمُوسیبنجعفرِ تو نسوخت
هزار مرتبه باقیستجایشُکرش که
از اهلبیتتو یکتن برابرِ تو نسوخت
🇮🇷🇵🇸
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
#امام_صادق_علیه_السلام
🩸وقتیکه خانهام را آتش زدند، به یاد اهل و عیال جدّ غریبم، سیدالشهداء "صلواتاللهعلیه" افتادم...
در نَقلی آمده است:
🥀 فردای آن روزی که خانه امام صادق علیهالسلام را آتش زدند، چند نفر از شیعیان به محضر آن حضرت رفتند، دیدند، که إمام علیهالسلام محزون و گریان است.
🥀 عرض کردند: آقاجان! چرا گریه میکنید؟ آیا از این که دشمن چنین گستاخی به شما کرده، گریه میکنید؟
با اینکه نخستین بار نیست که به شما خاندان چنین میکنند! إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 لَمّا أَخَذتِ الّنارُ مٰا فِي الدِّهلِیز نَظَرتُ إلىٰ نِسائي وَ بَناتي يَتَراكَضنَ فِي صَحنِ الدّار مِنْ حُجرةٍ إلىٰ حُجرٍة وَ مِن مَكانٍ إلى مَكانٍ هٰذا وَ أٰنا مَعَهنّ في الدّار
▪️گریهام برای این است که وقتی زبانههای آتش در دالان خانه، زبانه میکشید، زنان و دخترانم را دیدم که در صحن خانه از حجرهای به حجره دیگر و از جانبی به جانب دیگر میدویدند، تا آتش به آنها آسیب نرساند، با اینکه من در خانه همراه آنها بودم.
📋 فَتَذكّرتُ رَوعَةَ عَيالِ جَدِّيَ الحُسينِ علیهالسلام يَومَ عاشُوراء لمّا هَجَمَ القومُ عَلَيهنَّ وَ مُناديهم يُنادي أحرِقُوا بُيوتَ الظّالِمين.
▪️با آن صحنه، به یاد وحشت و خوف اهل و عیال جدّم حسین علیهالسلام در غروب روز عاشورا افتادهام، آن هنگام که دشمن به آنها هجوم آورد، و منادیِدشمن فریاد میزد: خیمههای ظالمان را بسوزانید...
📚مأساةالحسین،علیهالسلام، ص۱۶۰
✍ بهخدا سخت ترین لحظهی عمرم این بود
که شبیه دل زینب جگرم خونین بود
دستِ بسته، دلِ شب، در پیِ اَستر، گریان
چون اسیریِ حرم، خاطرهای غمگین بود
یاد غمهای رقیه، جگرم را سوزاند
و همین روضه برای دل من تسکین بود
وسط شعلهی آتش، نفسم بند آمد
وای بر قاتل زهرا، به لبم نفرین بود
ناصبی بود و به مادر، بد و بیرا میگفت
بد دهن بود و فقط بر لب او توهین بود
ریسمان بسته چو مولام، کشیدند مرا
این جفا از خلفا، یک عمل ننگین بود
تن خود را سپرِ اهل حرم میکردم
در دفاعِ حرم فاطمه سهمم این بود
با وجودیکه اهانت به نهایت دیدم
باز هم تلخ ترینَش، به نظر شیرین بود
هیچکس زیر سم اسب تنم را نفِشرد
یاد گودال ولی سینهی من سنگین بود
نیزه و خنجر و شمشیر و سنانم نزدند
کِی چو جدم، تنم از خون سرم رنگین بود
اهل بیتم که گرفتار اراذل نشدند
عمه افسوس، اسیر سپهی بی دین بود
وای از دغدغهی «عمَّتِیَ المضروبه»
چشمِ شامی چقدَر سوی حرم بدبین بود
🇮🇷🇵🇸
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
#امام_صادق_علیه_السلام
#مصائب_گودال_قتلگاه
🩸 منصور دوانیقی، سه بار شمشیر کشید تا إمام صادق علیهالسلام را به شهادت برساند، امّا ...
در نقلها آمده است:
🥀 روزی منصور دوانیقی ملعون، امام صادق علیهالسلام را توسط شخص نانجیبی به نام «ربیع» به قصر خود کشاند و سه مرتبه شمشیر خود را بلند کرد تا إمام علیهالسلام را به شهادت برساند اما در هر مرتبه از کار خود منصرف میشد و شمشیر را غلاف کرد و در نهایت حضرت را رها کرده و إمام علیهالسلام از قصر او خارج شدند.
🥀 ربیع ملعون، معترضانه به منصور دوانیقی گفت: چرا کار او را نساختی؟!
منصور گفت: در هربار که شمشیر کشیدم، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با چهرهای غضبآلود در مقابل من متمثّل شد و من از ترس، شمشیر را غلاف کردم تا اینکه در بار سوم که شمشیر کشیدم،
📋 فَتَمَثَّلَ لِی رَسُولُ اللَّهِ بَاسِطَ ذِرَاعَیْهِ قَدْ تَشَمَّرَ وَ احْمَرَّ وَ عَبَسَ وَ قَطَّبَ حَتَّی کَادَ أَنْ یَضَعَ یَدَهُ عَلَیَّ
▪️رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بهمن نزدیک شد، پنجههای خود را گشوده بود و دامن بهکمر زده و چشمانش قرمز شده بود و نهایت خشم از صورتش آشکارا بود نزدیک بود مرا در پنجههای خود بفشارد.
📚مُهَج الدعوات،سیدبنطاووس،ص۱۹۲
✍ آه یا رسول الله...
کاش در جای دیگر، در مقابل یک نانجیبی دیگر، نیز متمثّل میشدید...
در آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشتهاند:
📜 ... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه،
▪️شمر ملعون وارد گودال قتلگاه شد و بر سینه مبارک سیدالشهداء علیهالسلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند،
📜 فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیهالسلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَما قَبَّلَهُ رَسولُ الله
▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیهالسلام کمی باز شد و با صدای بیرمقی به آن ملعون فرمودند:
وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمدهای! آنجایی را که نشستهای، دائماً رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میبوسید...
📚ینابیع المودّة، ج۳، ص۸۳
📚ناسخالتواریخ،سیدالشهداء علیهالسلام، ج۲ ص۳۸۶
✍ دوباره پای برهنه شبانه آوردت
شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت
عبا نداری و عمامه و رِدایت کو؟
چقدر خون شده پایت بگو عصایت کو؟
حرم تو هستی او پشت بر حرم داده
تو ایستادهای و نانجیب لٕم داده
به گرد خویش غلام و کنیز دارد باز
به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز
سه بار خواست بسوزی به ناروا که نشد
سه بار خواست بگوید به ناسزا که نشد
سه بار سمت تو آمد ولی برِ تو نشست
سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست
سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد
بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد
هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغمبر
بجای خویش نشست از نهیبِ پیغمبر
هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم
هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم
تو کوه بودی و او در مقابلِ تو شکست
اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست
شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله
به گریه مقبل تو گفت با رسول الله
بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد
تمام پیکرش از تیغ غرق خون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
مزاحم نفسش نیزه با عصا شده بود
هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود
لبش پُر از ترک و آب را بردند
به روی ناقهی عریان رُباب را بردند...
🇮🇷🇵🇸🇮🇷
🚩به کانال معرفتی واخلاقی " گمنام " بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷
#امام_صادق_علیه_السلام
🩸 چیزی جز پوست و استخوان از امام صادق علیهالسلام باقی نمانده بود ...
در نقلی آمده است:
🥀 در ساعات پایانی عمر شریف امام صادق علیهالسلام وارد بر آن حضرت شدم؛
📋 وَ قَدْ ذَبَلَ فَلَمْ یَبْقَ إِلَّا رَأْسُهُ.
▪️دیدم بدن مبارک حضرت، آنچنان آب رفته است که جز یک سَر ، از آن بدن چیزی باقی نمانده بود.
🥀 با دیدن این حالت، گریهام گرفت؛ حضرت به من رو کردند و فرمودند :برای چه گریه میکنی؟ عرضه داشتم:
📋 لَا أَبْکِی وَ أَنَا أَرَاکَ عَلَی هَذِهِ الْحَالِ
▪️چگونه گریه نکنم در حالی که شما را با این حال میبینم؟!(۱)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
➖ در روایتی دیگر حسن بن زیاد گوید:
🥀 در ساعات پایانی عمر شریف امام صادق علیهالسلام خدمت آن حضرت رسیدم،
📋 فَوَجدتُهُ عَلَی سَریرٍ مُستَلقیاً علیه، و ما بینَ جِلدِهِ و عَظُمِهِ شَیءٌ
▪️دیدم که آن حضرت بر روی تختی به پشت خوابیدهاند و چیزی بین پوست و استخوان آن حضرت دیگر باقی نمانده بود.(۲)
✍ آه یا إمام صادق...
دست خودمان نیست... چه کنیم که این حال و روز شما و این عبارتهایی که درباره وضعیت جسم شریفتان نَقل کردهاند، دل ما را پشت درِ خانهٔ مادرِ غمدیدهای کشیده است، که خودتان حال و روز آن مادر را اینگونه برای ما شرح دادهاید:
📜 وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ...
▪️آنچنان جسم شریف فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نحیف شده بود و گوشت و پوست بدنش آب گشته بود که جز یک شَبَه از فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، چیزی باقی نمانده بود.(۳)
➖ و یا در جای دیگر فرمودید:
📜 أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَی عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ
▪️فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بعد از شهادت پدر بزرگوارش، دائمًا سر خود را میبست؛ جسمش نحیف شده بود؛ قوت خود را از دست داده بود؛ چشمانش گریان بود؛ قلبش آتش گرفته بود و پیاپی از حال میرفت...(۴)
📚 منابع:
(۱)مشکاة الأنوار،طبرسی،ص۴۰
(۲)مدینة المعاجز،بحرانی، ج۶ ص۳۰
(۳)دعائم الاسلام، ج۱ ص۲۳۲
(۴)بحارالانوار،مجلسی، ج۴۳ ص۱۸۴
✍ صدا زدم سر سجاده ی دعا، زهرا
چرا که هست به ما حجت خدا زهرا
همینکه ناله زدم یاد روضه ها، زهرا
میان شعله، درِ خانه سوخت، یا زهرا
به روی آتشِ برخاسته میان حریم
قدم زدم که بدانند أنا ابنُ ابراهیم
گرفتهاند دَم سجدهام، مجالم را
به ناسزا چه بهم ریختند حالم را
کسی نکرد مراعات سن و سالم را
گرفتهاند به سُخره، قَدِ هِلالم را؟!
به من مجال ندادند قدر یک نفسی
میان نافله، سجاده را کشید کسی
تمام شهر به ما ظلم بی عدد کردند
به یکدگر سر این ظلم ها مدد کردند
چرا عبای مرا زیر پا لگد کردند؟!
چقدر با منِ شیخ الائمه بد کردند
رفیق های پُر از ادعا کجا بودند؟!
زمان واقعه، شاگردها کجا بودند؟!
شدم زمان تهاجم عذاب، مثل علی
زمانه بر سر من شد خراب، مثل علی
غمم به سینه شده بی حساب، مثل علی
دو دستِ بسته میان طناب، مثل علی
چقدر مثل علی ماتمم شد اما نه
فقط زدند مرا با لگد، زنم را نه
به پشت اسب، شبانه دوانده اند مرا
به روی خاک به کینه کشانده اند مرا
شبیه آینه بودم، شکانده اند مرا
به یاد داغ رقیه رسانده اند مرا
مرا میان گذرگاه، کو به کو بردند
چقدر داد کشیدند و آبرو بردند
اگرچه سوختم از غصه، خون جگر نشدم
به آتش غم فرزند، شعله ور نشدم
عذاب، با غم جان کندنِ پسر نشدم
کنار کاظم خود، مثل محتضر نشدم
به یاد داغ و عزای حسین نوحه کنید
تمام عمر برای حسین نوحه کنید
خودم اسیر شدم، خواهرم اسیر نشد
کسی به نیت نیزه زدن اجیر نشد
چنان حسین کسی زیر دشنه، پیر نشد
نصیب پیکر من تکه ای حصیر نشد
زدند بعد کشاکش برای پیرهنش
هزار و نهصد و پنجاه ضربه بر بدنش
🇮🇷🇵🇸
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574🇮🇷