👓 چندتا نکته از زندگی شهید حاج آقا #اصلانی بگم براتون، ایشون پدر دوست بنده بودند و از نزدیک میشناسم ایشون رو:
1⃣ ایشون برادر دو شهید، رزمنده دفاع مقدس بودند؛ سالها مجاهدت در محرومیت زدایی داشتند و مبلّغ موفقی بودند؛
تازه از راهیان نور اومده بودند ولی باز شب و روز پیگیر مشکلات مردم بودند!
2⃣ ایشون هیبت خاصی داشتند ولی همیشه لبخند به لب بودند؛ معمولا انقدر کار میکردند که بشدت خسته میشدند، ولی وقتی میومدند خونه استراحت مختصر و شروع به عبادت و مطالعه و برنامه ریزی تو اتاقشون میکردند!
3⃣ ایشون یه مبلغ ساده نبود؛
تکفیری ها (اعم از سنی متعصب و وهابی!) از دستشون خیلی عصبانی بودن تا اونجا که چندین بار تهدید های شدیدی کردن (تهدید به مرگ خانواده، و آتیش زدن خونه و مسجد محل و...) اقداماتی هم انجام دادن که با لطف خدا و هوشیاری ایشون مسائل جمع شد؛
❗️ خیلی گمنام برای حذف عقائد تکفیری و سلفی از حاشیه مشهد مقدس تلاش میکردن
چه آزار ها و بدن درد و بی خوابیایی که نکشیدند...
4⃣ همه کار ها و تلاش هایی که نقل میکنن فقط ظاهر ماجراست؛
چقدر از نظر عقیدتی و امنیتی تلاش کردن...
باب معضلات حاشیه شهر مشهد خیلی گستردهست و ایشون از نقش های اصلی حلش بودند، هرکاری میکردن اسمی ازشون نباشه حتی تو کارهای خیر به مردم منطقه که دامنهش گسترده بود، خیلی تلاش کردن برای مردم محل، خیلی... اما غالبا هیچ کس نمیفهمید کار ایشونه!
چه معاملهای با خدا کردند که اینطور شهید شدند،الله اعلم!