eitaa logo
🌹صدرا🌹
515 دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
26.1هزار ویدیو
275 فایل
-مهربانم، عالم از توست غریبانه چرا میگردی؟❤️😔 اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب( س) به کانال صدرا خوش آمدید. با مدیریت @sadrasadat74 پیشنهادات و انتقادات خود را منتقل کنید. ✅ کپی از مطالب کانال،مشروط برذکرصلوات برای شهدا،بلا اشکال و آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴لحظه سخت جان دادن🌴 روزی نزد آمد، موسی پرسید: برای زیارتم آمده ای یا برای روحم؟ عزرائیل: برای روحت. موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم. عزرائیل: در کار نیست. ‼️ (ع) به افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند. به عزرائیل فرمود: «به موسی (ع) مهلت بده!» عزرائیل مهلت داد. موسی (ع) نزد آمد و گفت: «سفری در پیش دارم!» مادر گفت: «چه سفری؟» موسی (ع) گفت: «سفر » مادر گریه کرد. موسی (ع) نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، دست به دامن موسی زد و گریه کرد، دل موسی (ع) از گریه کودکش سوخت و گریه کرد به موسی (ع) وحی کرد: «ای موسی! دل از آنجا بکن من از آن‌ها نگهداری می‌کنم و آن‌ها را در آغوش می‌پرورانم» دل موسی (ع) گرفت. 🍁به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو می‌گیری؟ عزرائیل: از موسی: آیا از دهانی که بی واسطه با خدا گفته است جانم را می‌گیری؟ عزرائیل: از موسی: آیا از دستی که الواح را گرفته است؟ عزرائیل : از موسی: آیا از پایی که با آن به کوه برای مناجات با خدا رفته‌ام؟ نارنجی خوشبو به موسی داد، موسی آن را کرد و جان سپرد. به موسی (ع) گفتند: «یا أهوَنَ الأنبیاء مَوتاً کیفَ وَجَدتَ المَوتَ؛ ای کسی که در میان از همه مردی، مرگ را چگونه یافتی؟ موسی (ع) گفت: «کَشَاة تُسلَخُ و هِیَ حَیَّه؛ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.» منبع : مناهج الشارعین (علامه میرداماد)، ص 590 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
03 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05)(1).MP3
14.35M
🔈 📣 جلسه سوم * ادامه داستان.... * واقعه دوم * با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم. * درد را با تمام وجود حس کردم * جان هایی که قبض می شد را می دیدم *چرا فرشته مرگ را پیر می دیدم. * دیوار ها را نمی دیدم ومسلط به محیط بیمارستان بودم * نحوه متفاوت قبض روح افراد * به حالت خلسه رفتم * به هرچه توجه می کردم، کُنه آن را می دیدم * احساس احاطه به همه چیز را داشتم * معجزه بازگشت روح به تن را در هرشب جدی بگیریم * معنای باز بودن چشم * احساس ترس هنگام بازگشت دوباره به دنیا * تا دلتنگ مادرم شدم ، خود را در خانه ام دیدم * احساس می کردم بالای سرم بی کران است و به پایین تسط دارم * حمدی که راننده برایم می خواند، را برایم ذخیره کردند. * بادعا وقرآن مادرم، آرامش می گرفتم. * ذره ذره مسیر را طی کردم تا به خانه پدرم رسیدم. * در جا به جایی بلوک ها به پدرم کمک کردم. * تصرف در عالم ماده، از مقامات شهدا * دو نوع پرواز روح برای من * بر من ثابت شد که وقایعی که می دیدم ،حتمی است. * باقابلیت های بدن مثالی ام آشنا می شدم. * حالتی شبیه اصحاب کهف را تجربه می کردم. * واقعه سوم... * اینقدر حقایق واقعی بود که هر بار گفتن آن، برایم سخت می شد. * قهقهه ی شیطان را شنیدم * در اتوبان دیدم که تا سقف ماشین زیر منجلاب است. * راننده های ماشین کاملا بی خیال نسبت به کثافات. ⏰ مدت زمان : ۳۵:۱۵ 📆1401/03/07 ❗️ برای دریافت مجموع جلسات مستند صوتی شنود از طریق لینک زیر اقدام نمایید. https://aminikhaah.ir/?p=6561