هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میرن دبی میرقصن آزادن میرن ترکیه.. ما مسلمانیم ایمان داریم جا زیارت تومقدسه میبندند 😔جا رقصیدن باز میکنند ایران غیرتش قبول میکند ترکیه چقدر میرن دبی چقدر میرن..... و راه زیارت از روی دوستداران اهل بیت بستند... 😭😭 🥀🥀🥀🥀😭 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#ختم_صلوات_امروز 🌱
هدیه به امام صادق ؏♥️
به نیابت از شهیدعبدالصالح زارع و داداش مصطفے✨
متولد ۲۶فروردین۱۳۶۴
اسفندماه سال۱۳۹۴ ازدواج کرد که تنها حاصل این ازدواج، محمد حسین بوده که در فروردین ماه 1394 به دنیا آمده است🙃
در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۱۶ مصادف با غروب جمعه، در روستای رتیان در شمال حلب در کشور سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمده
و در گلزار شهدای شهر مقدس قم به خاک سپرده شده است🌿
از مدافعین بابلسری است که بسیجیان و اهالی راهیان نور، غالباً خادمی او را در فکه به یاد دارند😍💔
حالا از او محمد حسین به یادگارمانده که زمان شهادت پدرش تنها ۷ماه داشت!
همسر شهید : از قبل از ازدواج، محرمها را به فکه میرفت🙃🥀این روند بعد از ازدواج هم ادامه داشت و تا شهادتش ترک نشد✨
از چند روز قبل از تاسوعا و عاشورا با دوستانش به فکه میرفتند تا مقدمات پذیرایی از مهمانان شهدا را آماده کنند🕊
وقتی به خانه پدرم میآمدیم، در عین سادگی و بیآلایشی بسیار شوخطبع بود💕
لحظاتی که صالح میآمد، فضای ساکت خانه کاملاً شکسته میشد. همه دوستش داشتند🌱
برای مادرم مثل پسر بود نه داماد! یک حس علاقه توأم با احترام...
کمککار همه بود، مثلاً به طور ویژه به پدربزرگ و مادربزرگش کمک میکرد و آنها حتی بیشتر از فرزندان خودشان او را دوست داشتند.
شهرهای «نبل» و «الزهرا» در استان حلب که محل زندگی شصت هزار تن از شیعیان اثنی عشری سوریه است،
بیش از سه سال پیش توسط گروه های تکفیری محاصره شده بود که طی ماههای اخیر با مجاهدت رزمندگان سپاه اسلام، محاصره آن شکسته شد🌬
اسلام، محاصره آن شکسته شد🌬
گویا «نبل» و «الزهرا» بهانهای بودند تا نام «آقا صالح» را در بین شهدای مدافع حرم عقیله بنیهاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها ثبت کنند📝
برگه ی ماموریتش را امضا نکرد...
تا نگویند مدافعان حرم برای پول میروند🙃✨
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کتاب_مرتضی_ومصطفی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
#داستانکشب
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.
شخصی نشست و ساعت ها تلاش پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد. ناگهان پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد.
پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثه اش ضعیف و بال هایش چروکیده بودند.
آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد.
او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و از اندام او محافظت کند، اما چنین نشد.
در واقع پروانه ناچار شد همه عمر روی زمین بخزد و هرگز نتوانست پرواز کند.
آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تلاش برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد.
⏪گاهی اوقات در زندگی فقط به تلاش نیاز داریم. اگر خداوند مقرر می کرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم، به اندازه کافی قوی نمی شدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم.
#نجوایمهدوی
⚘قیامتی است آمدنت
که عمری است با خیالش
هزار بار آمدنت را تجربه کردم
کاش یادم بماند،
دیدارت،
دلِ سپید می خواهد
کاش یادم بماند،
برای آمدنت توشه بردارم⚘
#شببخیرمولایمن
#اللهمعجللولیکالفرج
#شبتونمهدوی
💚سلام امام زمانم💚
پشت کوچه پس کوچه های انتظار
همان جا
که فاصله ها
کمی بیشتر است،
با شما،
*به امید نگاه مهربانی
از سر لطف هستم...🥀
برای آمدن و رسیدن!
*
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْدا غَيْرَ مَكْذُوبٍ
🌹🍃🌹🍃
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#دلتنگے_شهدایے 🌿✨
من از این پنجره ها سخت به تنگ آمدە ام...
ردّ پایے ز تو در ڪوچه ے ما نیست که نیست!💔🥀
#شهید_مصطفے_صدرزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطورجزء۳۱۳نفرباشیم⁉️
سخنران: استادرائفی پور🎞]●•
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کتاب_مرتضی_ومصطفی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
•
#منتظراݩہ⛅️
.
شیرینیگناهروخوبچشیدیم
ولیشیرینیلبخندمهدےرو
نچشیدیم🥀
کارمبہجایینرسهامامزمان
بگنخستمکرد(:😔
.
استاد دانشمند📝
•
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
#تلنــگــــــــــــــر 🔔🔔
💢شـنـیـده ام که این روزها حال و هوای جهاد دلتـ❤️ را زیـر و رو کـرده.از دلتـنـگـی هایت بر روی صـفـحـه ی کاغذ📝 دیده بودم...❗️
💢از نوشته های شهید_مشلب
دختران حواستان باشد 👌
#حجاب حجاب حجاب
حواستان به فضای_مجازی باشد...
💢دخترانی را میبینیم که عکسهایشان را با نامحرمان به اشتراک میگذراند
من منظورم با همه نیست❌
من هم از فیسبوک استفاده میکنم
⚡️اما تاکنون همچین اتفاقاتی رخ نداده😊....
💢 دلنوشته_هایت را خـوانـده ام ⚡️امـا
آنـلاین📱 ک میـشوی هـشـدارها♨️ را جدی بگیر؛عکس پروفایلش را ک دیدی!!! انگشتانت را برای تایپ ب تـبـعیـد ببر...✔️
💢مبادا پروفایل نامحرم را مجـوز ورود بدانی📛 هر چند اگر عکسش چادرخاکی کوچه های مدینه باشد...
💢 بـرادر،آرزوی شـهـادتت رابا نامحرم قسمت نکن❌ .آری ... درد ودل کردن تو را امیدوار میکند✌️ .⚡️اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک سوریه و شام...به سواحل آنتالیا میکشاند..
💢رفته رفته آرزوی شهادتت به رابطه ی پنهانی تبدیل میشود😔. اندک اندک جای عکس دوستان شهید، عکس نامحــرم جایگزین میشود🚫
💢طرز فکرت عوض میشود😔
تا جایی ک میگویی: جهاد برای خودشان ما در داخل دفاع👊 خواهیم کرد ،اگر دفاعی درکار باشد...
💢بـرادر هوشـیار باش🚨؛دلـسـرد شدنت را احساس میکنی..⁉️
🚫فـــــقــــــط یـــــادت بــــــاشـــــــد🚫
جلو جلو عواقب چت 📱کردنت را ب تو یادآوری کـردم ؛روز مـحـشـر نگویی که ندانسته وارد پـرتـگاه شدم
💢من آنروز به آگاهیت شهادت میدهم یادت باشد☝️ شیرینی شهادت که کمرنگ شود غلظت شهوت بالا میرود
💢راسـتـی اول مـاجـرا را بـیـاد داری⁉️
اولین پی ام ات سـلام_خـواهـر بود...
از بعدی ها دیگر نـمیـگـویـم🙊 😔
♨️فــقــط یــک ســوال
هنوز هم نامحــرم را خواهرصدا میزنی⁉️😔
التـمـاس_کـمـے_تـفـکـر😭
🍃🌹🍃🌹🍃
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم* *هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
🖤🖤🖤🖤
*🖤ترک گناه با هادی دلها*🖤
https://chat.whatsapp.com/JcAuwX0butj5EANmYMJjEC
🖤🖤🖤🖤
*@rafiq_shahidam96*
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
⤵️⤵️⤵️⤵️
*🌻[پیج اینستاگرام شهید ابراهیم هادی*
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌹233🌹:
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
هرروز یک صفحه
صفحه3
#قران
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#یاسید_الشهدا❤️
#یا_حسین (ع)🏴
#مُحرم
#هٰآدےٓدِلْھاٰ
#رئیسی
#روز_خبرنگار
#واکسن
#پروفایل_مُحرم
#پروفایل_شهدایی
#امام_حسین
#شهیدابراهیمهادے
#محرم
❤️❤️❤️❤️
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
🌹233🌹: 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 هرروز یک صفحه صفحه3 #قران 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مج
🌹ترجمه _صفحه3🌹
6) اى پیامبر، این کافران برایشان یکسان است، چه هشدارشان دهى یا هشدارشان ندهى، ایمان نمى آورند.
7) خدا بر دل ها و گوش هایشان مهر نهاده است، زیرا بر دیدگانشان پرده اى بوده است پس نه خود مى توانند حق را درک کنند و نه با هدایت دیگران به راه مى آیند، و براى آنان عذابى بزرگ خواهد بود.
8) و از مردم کسانى اند که مى گویند: به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده ایم، در حالى که مؤمن نیستند.
9) با خدا و کسانى که ایمان آورده اند سخت نیرنگ مى بازند، ولى جز خود را فریب نمى دهند، و این را درنمى یابند.
10) در دل هایشان بیمارى شک و تردید نهفته بود، از این روى به نفاق خو گرفتند، و خدا به کیفر آن بر بیماریشان افزود. و براى آنان به سبب این که دروغ مى گفتند، عذابى دردناک خواهد بود.
11) و چون به آنان گفته شود: در زمین فساد نکنید، گویند: جز این نیست که ما اصلاحگریم.
12) بدانید که آنان فسادگرند، ولى خود درنمى یابند.
13) و چون به آنان گفته شود: شما نیز همان گونه که مردم ایمان آورده اند ایمان بیاورید، گویند: آیا چنان که بى خردان ایمان آورده اند ایمان بیاوریم ؟ بدانید که آنان خود بى خردند، ولى نمى دانند.
14) و چون با کسانى که ایمان آورده اند برخورد کنند، گویند: ایمان آورده ایم، و چون نزد سرانِ شرور خود روند و با آنان خلوت کنند، گویند: ما با شماییم، جز این نیست که ما مؤمنان را به مسخره گرفته ایم.
15) خداست که آنان را به مسخره مى گیرد و آنان را مدد مى دهد که همواره در طغیانشان سرگردان بمانند.
16) اینان کسانى اند که گمراهى را به بهاى هدایت خریده اند، از این رو داد و ستدشان سودى نکرده و رهیافته نبوده اند.
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#یاسید_الشهدا❤️
#یا_حسین (ع)🏴
#مُحرم
#هٰآدےٓدِلْھاٰ
#رئیسی
#روز_خبرنگار
#واکسن
#پروفایل_مُحرم
#پروفایل_شهدایی
#امام_حسین
#شهیدابراهیمهادے
#محرم
❤️❤️❤️❤️
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
🌤#روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم
امروز ۳۰ شهریور ۱۴۰۰ مصادف با سالروز ولادت:
🦋شهید علیرضا صفرپور جاجرمی
🌼شهید اسماعیل زاهدپور
🦋شهید بهرام مهرداد
🌼شهید الیاس چگینی
🦋شهید بهزاد سیفی
🌼شهید حسین محرابی
🦋شهید عبدالله قربانی
🌼شهید حجت اسدی
🦋شهید ابوذر فرح بخش
🌼شهید میرزامحمود تقی پور
🦋شهید محمد اسدی
🌼شهید مرتضی حسین پور
🦋شهید علی آقایی
🌟شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کتاب_مرتضی_ومصطفی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
○°💔
*📹 🌺شهید عباس_دانشگر*
👈چشمی میتواند امام زمان ( عج) را ببیند که در همه حال مراقبش باشی ...
👈چشمی فردای قیامت شادمان است که برای سید جوانان بهشت امام حسن و حسین علیه السلام اشک ریخته باشد ...
👈چشمی میتواند خدا را ملاقات کند و شهادت را نصیب انسان کند که گناه نکرده باشد ...
مراقب_چشمانمان_باشیم
هرچیزی ارزش دیدن ندارد
#حجاب_خونبهای_شهیدان
*#بحرمة_الحسین_اللهم_عجل_لولیک_الفرج*
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
✅ #باید_شهیدانه_زیست
#شهادت یک واژه و راهِ تمام نشدنی است ...
و آنقدر دست یافتنی است که هرکس می تواند،
آرزویش را داشته باشد
و امیدش را هم به دل، که حتما به آن دست خواهد یافت ...
و اما...هر آرزویی ... بهایی دارد ...
بعضی ها با پول به آرزوهایشان می رسند
و ما با #جان ...
و جان دادن، #لایق_شدن میخواهد
خالص و مخلص شدن میخواهد ...
سختی و درد کشیدن می خواهد!
و همه ی اینها ...
خلاصه می شود در شهیدانه زندگی کردن...
شهیدانه زندگی کنیم شهید می شویم...
🌸 شهدا این گونه زیستند...
🌸 و اینگونه #شهید شدند...
شادی روح شهداصلوات
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 *هفته ی دفاع مقدس گرامی باد..... شادی روح ملکوتی شهیدان هشت سال دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم مخصوصا سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش فاتحه مع الصلوات*🌹
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
مصداق شهید مصطفی صدرزاده
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
🔷🔶🔷🔶🔷🔶
"...خدا به زودی گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند؛در برابر مومنان فروتن اند،و در برابر کافران سرسخت و قدرتمندند، همواره در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی ترسند..."
مائده/۵۴
و بی شک مصطفی جان،برادرم تو در میان همان گروهی!
همان ها که مهدی فاطمه عج را یاری خواهند کرد!
🗓️1400/6/30
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@rafiq_shahidam96
🌹🕊️🌹
#شهید_مصطفی_صدرزاده #شهیدمدافع_حرم #شهیدصدرزاده #مدافعان_حرم #مدافع_حرم #حرم_حضرت_رقیه #حرم_حضرت_زینب #سید_ابراهیم #مصطفی_صدرزاده #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #رقیه #سوریه #شهید_حسین_معز_غلامی #شهید_بیضائی #شهید_عباس_دانشگر #شهیدصدرزاده_سیدابراهیم #شهید_محمدرضا_دهقان #شهید_محمدحسین_محمدخانی #عمار_حلب #امام_زمان_عج #جمکران #قم #سشنبه_های_مهدوی #چهارشنبه_های_امام_رضایی #
#مهدویت #منتظران_ظهور #نهج_البلاغه #محرم #اربعین
https://www.instagram.com/p/CUFtqqxK47r/?utm_medium=share_sheet
سلام رفقای شهدایی 🌹
ان شاءلله از امشب قسمتهای بعدی #کتاب_مرتضی_ومصطفی ساعت ۱۰:۳۰ ارسال خواهد شد...
التماس دعا 🤲
#کتاب_مرتضی_ومصطفی
" قسمت۴ "
|فصل اول : شما کہ ایرانی هستی|
{ پایان فصل اول }
...💔...
خوشحال 😊و مطمئن به قول معروف گذرنامه را زدم توی صورت آن بنده خدا و گفتم:« بفرما! هی می گی مدرک ،مدرک ،این هم مدرک ،دیگه چی میخوای😜.» خیلی خونسرد جواب داد :« برو بابا ! از اینها که به هر کی پول بدی ،برات جور می کنه🤨!» مثل یخ وا رفتم😳. بهش گفتم:«مرد حسابی !اخه تو عرض یه ساعت ،چطور میشه مدرک جور کرد؟ تو هی بهانه مدرک اوردی ،منم رفتم مدرکم رو اوردم، بازم بهانه می گیری😒؟» همان جواب های قبلی را تکرار کرد.😠
دوباره رفتم پیش یک نفر دیگر .از او هم جوابی نگرفتم. رفتم پیش نفر سومی، او پاس ام داد به نفرات دیگر☹️. ان روز پیش هر کس می رفتم ،سنگ قلابم می کرد .احساسم این بود که هدف انها تلف کردن وقت است. میخواستند اتوبوس ها حرکت کنند و من با رفتن انها بی خیال قضیه شوم و بروم ردّ کارم😟.
حسابی حالم گرفته شد .همان جا دلم شکست 💔.بغض کرده بودم😢.نمی دانستم چه باید بکنم .شروع کردم با خدا حرف زدن که:« خدایا!من این همه زحمت کشیدم ،به این در و ان در زدم ،مدرک اوردم.» چون خادم بارگاه آقا علی ابن موسی الرضا «ع» هم بودم، رو کردم به طرف حرم اقا. دیگر بغضم فرو ریخت و گریه ام گرفت😭، آن هم چه گریه ای. به اقا گفتم :« یا امام رضا! حاشا به کرمت!من چند سال نوکری در خونت رو می کنم، حاشا به کرمت اگر جواب من را ندی!» اشکم همین طور می امد.😭😩
در همین حین، ماشین🚗 سمند سفیدی از راه رسید .از همهمه ای که راه افتاد، فهمیدم باید کاره ای باشد ،درست هم بود. آن بنده خدا که نامش را نمی برم _از مسولین نیروی قدس بود. می گفتند :« مسولیت تمام این مجموعه ها با این آقاست. هر چند وقت یکبار می اید و یک سَری میزند .» آنهایی که انجا بودند گفتند:«اگر کسی هم بخواد کاری بکنه ،همین بنده خدا میتونه.» معطل نکردم و رفتم سراغش🙏 .سلام کردم. او وقتی حال من را دید ، پرسید:« چی شده؟» گفتم:« حاج آقا من مدرکم را هم دارم. اینها باز میگن شما ایرانی هستید.» گفت:«خب لابد ایرانی ای که میگن ایرانی ای😉!»
گفتم:« نه حاج آقا! من افغانی ام ،بابام افغانیه، مادرم ایرانیه.» پرسید :« بچه کجایی؟» گفتم :«بچه مشهدم، مشهد به دنیا اومدم .مشهد هم بزرگ شدم. بابام افغانی بوده، همون اوایل زندگیشون با مادرم به اختلاف خوردند، از هم جدا شدند. بعد من با مادرم توی مشهد بزرگ شدم .رنگ افغانستان رو هم تا حالا ندیدم.😜» بعد سوالاتی از پدرم کرد .
در این چند ساعتی که آنجا با افغانستانی ها بودم ،یک نفر اشنا پیدا کردم .او از بچه های پایگاه بسیج و از نیروهای خودم بود .اصلیّت افغانستانی داشت اما با مدرک قلابی وارد بسیج شده بود😊 .
چون خیلی بسیج را دوست داشت و به قول معروف بچه با اخلاصی هم بود ❤️،کپی شناسنامه یک ایرانی را گرفته ، اسم خودش را جای اسم او زده و با این ترفند عضو بسیج شده بود😄 .
چون مدت زیادی در بسیج بود ،در پایگاه مسولیت هم داشت🌸 . او آنجا من را شناخت و گفت :«وا.....عطایی تو هم اومدی با ما بیای 🤭؟»
گفتم :« هیس! جان من تابلو نکن.🤦♂» او که دوزاری دستش بود ،من را کشید کنار و گفت:« ببین! اگه اینجا ازت پرسیدند بچه کجایی ،بگو من بچه هرات هستم و محله ی دولت » کامل من را توجیه کرد☺️.
وقتی آن بنده خدا از من پرسید :« بابات بچه کجا بوده؟» گفتم:«بچه افغانستان.» پرسید:« کجای افغانستان؟» گفتم:« بچه ی هرات» دوباره پرسید :« کجای هرات؟» گفتم :« دولت خونه .» دیگر چیزی نگفت 😝. با کمی تعلل پرسید:« گفت این گذرنامه رو کی گرفته؟» گفتم:« اینو بابام گرفته.» گفت :« کی!» گفتم :« سیزده سال پیش.»
نگاهی به تاریخ گذرنامه کرد و گفت:« چرا عکست مثل الانته؟! این اگه مال سیزده سال پیش باشه ،باید قیافت فرق بکنه، این عکس مال الانه.» بیراه نمی گفت .چهره ام زیاد فرقی نکرده بود .من از ۲۵سالگی تا حالا که۴۰ سالم هست. نه چهره ام ، نه هیکلم و نه وزن و قدم هیچ تغییری نکرده است🤭.
گفتم: عکس مال قدیمه. اما قیافه هیچ عوض نشده ۴۰ سالمم هست. پرسید: چرا تا حالا گذرنامه را عوض نکردی🤨؟ گفتم: گذرنامه گرفتم، ولی چون پام رو از ایران بیرون نگذاشتم عوضش هم نکردم🤓. فرم ثبت نام را نگاه کرد و گفت: این عکس کیه: گفتم عکس خانمم. گفت: بچه هم داری؟ گفتم: ها، دو تا هم بچه دارم. بعد از اینکه چند بار به صورتم و تصویر گذرنامه نگاه کرد، گفت: برو سوار ماشین شو. این را که گفت: دیگر دلم قرص شد و با خود گفتم: این کار من را امام رضا حوالی کرده و دیگر مشکلی برام پیش نمیاد.
رفتم سوار اتوبوس شدم. برای اینکه تابلو نشوم، رفتم ته اتوبوس، آخرین صندلی و در کنجش نشستم. میترسیدم باز دوباره گیر بدهند. در همین حین، یک نفر آمد داخل اتوبوس و گفت: آقایی که حاجی سفارش رو کرده ،کجاست😰؟ بند دلم پاره شد😐 و گفتم دوباره گیر بازار شروع شد.🤦♂ از جا بلند شدم و خودی نشان دادم. اشاره کرد و گفت: بیا جلو! با خودم گفتم حتما می خواد پیاده ام کنه😔. استرس زیادی داشتم. جلو که رفتم یک نفر را بلند کرد و گفت: تو برو بشین عقب!
بعد من را کنار خودش نشاند. نفس راحتی کشیدم.😩
کمی با آنها عیاق شده بودم و حتی کار پذیرایی از بچهها را هم من انجام میدادم. البته تابلو بازی هم در میآوردم.😆
در بین راه او یک برگه به من داد و گفت: این برگه رو بگیر، ۴۴ تا اسم و فامیل سوری بنویس، بده به من. اسم های واقعی نفرات رو ننویس. مثلا بزن حسن حسینی، محمد تقی نژاد.
حواست باشه راننده متوجه نشه، بلند شو برو دو تا صندلی عقب تر این لیست را پر کن. نفهمیدم این کار برای چیست، برای بیمه بودن یا چیز دیگر، متوجه نشدم.
بلند شدم رفتم دو تا صندلی عقب تر، هر اسم و فامیلی به ذهنم رسید، نوشتم .اگر هم یادم نمیآمد، اسم دوستانم را مینوشتم.😄 در عرض سه چهار دقیقه ۴۴ تا اسم و فامیل نوشتم و برگه را پر کردم و تحویل دادم. با تعجب نگاهی به برگه انداخت و گفت : تکمیل کردی؟! گفتم: بله. گفت: اسم بچهها رو که ننوشتی؟ گفتم: نه، من همه رو از خودم نوشتم. از چهره اش معلوم بود خوشش آمده است.🙃
...💔...
⚪️ ادامہ دارد ...
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کتاب_مرتضی_ومصطفی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
#کتاب_مرتضی_ومصطفی
" قسمت۵ "
|فصل دوم : باید برگردی|
{ پایان فصل دوم }
...💔...
به تهران که رسیدیم به پادگان شهید پازوکی انتقال داده شدیم.
ما دوره ۳۰ بودیم. چون قبلا کار نظامی انجام داده بودم💪 به عنوان ارشد گردان انتخاب شدم😁. کارهای من حساب و کتاب داشت 😌. به موقع گردان را به خط می کردم و نظم خوبی بر گردان حاکم شده بود. مسئولین مرکز آموزش از من خوششان آمده بود و هوایم را داشتند.💛😊
حفاظت به شدت دنبال شناسایی ایرانی ها بود😰. در آن دوره، ۱۵ نفر ایرانی شناسایی شدند و آنها را برگرداند. طی این ۲۰ روز، خود من را هشت مرتبه کشیدند بیرون.😐 آن هم تقصیر خودم بود. تابلو بازی هایی در آوردند که نباید در می آوردم 😅.چند بار هم برادران افغانستانی زحمت کشیدند و آمارم را دادند. 😒 من حرفی به کسی نمی زدم، آنها از رفتار و حرکات من متوجه میشدند ایرانی هستم.
برای مسئولین ثابت شده بود که من ایرانی هستم. هر بار می گفتند: آقا، برو وسایلت رو جمع کن، شما باید برگردی.😔 اما نمیدانم لحظه آخر چه اتفاقی میافتاد، که بیخیالم می شدند و دوباره به نیروها می پیوستم.😉🌸
روز آخر که قرار بود سوار اتوبوس🚌 شویم و به فرودگاه🛫 برویم، یکی از مسئولین آمد و پلاک ها را پخش کرد. از اینکه پلاک گرفتم حسابی خوشحال بودم🙃
آنها تعهد کتبی 📝 از من گرفتند که اگر مشخص شود ایرانی هستم، با من برخورد قضایی خواهد شد😰 و زندانی میشوم.🤦♂. پای برگه را امضا زدم؛ اما باز این آخر کار نبود.🙍♂
همه کارها درست پیش میرفت که یکی از مسئولین من را صدا زد و گفت: آقا تو ایرانی هستی، باید از همین جا برگردی!ـ پلاکتو بده🤨!
من چون از همون اول همه چیز را به امام رضا💚 سپرده بودم، دلم قرص بود. ولی باز جوش میزد.😞
گفتم: نه، والله بلا من افغانی ام. گذرنامه داخل جیبم بود، آن را نشان دادم و گفتم: این هم گذرنامه! گذرنامه را گرفت و گفت: باید استعلام بکنیم، امروز هم دیگه نمیشه. گفت: برای فردا...
حالا قرار بود همان شب هواپیما پرواز کند. گفتم: نه آقا برای چی فردا؟!؟ همین الان استعلام کن! گفت: الان که غروبه😕، دیگه کسی نیست ! گفتم: برای شما شب و روز نداره همین الان استعلام بگیرید🙏 شما اگه بخواید به هر جا ارتباط بگیرید، زنگ میزنید میگین آقا این را استعلام کنید.😉
گفت اگر استعلام بکنیم و ایرانی باشی برات گرون تموم میشه ها! گفتم: هر کاری خواستی بکن، اصلا زندانی چیه ، اعدامم بکن😁 وقتی من افغانی هستم، دیگه باکی ندارم. محکم و قرص روی حرفام ایستادم و گفتم افغانی هستم.✌️ این را بچه های افغانستانی به من یاد داده بودند😀 انها گفتند: که اگر نعوذبالله ، خداوندهم امد پایین، بگو من افغانستانی هستم. 😏
با پافشاری که انجام دادم، در نهایت موفق شدم و آنها کوتاه آمدند و رضایت دادند که من هم به فرودگاه✈️ بروم. سوار اتوبوس🚌 شدیم رفتیم و فرودگاه و از آنجا با پرواز تهران دمشق ، به سوریه رفتیم😆.
معمولا هر وقت به عراق می رفتم یا با موبایل📱 یا از طریق نت، یک روز در میان به خانه🏠 زنگمی زدم و با خانمم صحبت میکردم📞. وقتی به پادگان آموزشی در تهران رفتیم ، نه موبایلی داشتیم📱 و تلفنی☎️ .
در تمام این مدت بیست و چهار پنج روز در قرنطینه کامل بودیم. هیچ ارتباطی با بیرون نداشتیم😔. از محوطه حیاط پادگان باید بیرون میرفتیم. به خاطر شرایط خاصی هم که داشتم نمیتوانستم به کسی بگویم به خانه ام تلفن بزند، چرا که ایرانی بودنم لو می رفت.😒 چون سابقه نداشت این همه مدت به خانه تلفن نزنم، خانمم🧕 حسابی نگران و دلواپس شده بود.🤭 وارد دمشق که شدیم، اولین کارم تلفن زدن به خانه بود.