eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.3هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
9.6هزار ویدیو
93 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍ بسم رب الشهدا و الصدیقین 🔰تاسوعا به روايت شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى)، بخش هشتم؛ 🔻اوضاع به هم ريخته بود و بچه‌ها روحيه خود را از دست داده بودند. بر فشار دشمن هم هر لحظه افزوده مى‌شد. پيكر سيدابراهيم خيلى غريبانه زير آفتاب افتاده بود و نمى‌شد آن را به عقب برد. به فكر اين بودم كه چطور بچه‌ها را عقب بكشم. كار سنگين شده بود. اگر بچه‌ها عقب مى‌كشيدند، احتمال اينكه پيكر سيدابراهيم دست دشمن بيفتد زياد بود. من هم ديگر نمى‌توانستم خودم را جمع‌وجور كنم، براى همين شيخ آمد و به من گفت: "ابوعلى بلند شو. نگاه بچه‌ها الان به شماست. سيدابراهيم هم وصيت كرده بعد از او شما كار را به دست بگيريد." هر چقدر شيخ مى‌گفت، فايده نداشت و اصلاً در زانوهاى من توانى براى بلند شدن نبود. شيخ نهيبى زد و گفت: "اين طورى روحيه بچه‌ها را ضعيف تر مى‌كنى. خودت را جمع‌وجور كن. سيد هم راضى نيست كه شما اين طور باشى." به هر زحمتى بود، سيد را بلند كردم و به عقب بردم. 🔸سينه او را روى پشتم انداختم و پاهاى او روى زمين كشيده مى‌شد. ده‌بيست مترى آمدم. تنهاى تنها بودم. گريه مى‌كردم. شيخ هم پيش بچه‌ها بود و آنها را جمع‌وجور مى‌كرد. همه‌اش جوش اين را مى‌زدم كه سيدابراهيم دست دشمن نيفتد. سعى كردم او را از زاويه‌اى بياورم كه كمتر در ديد باشد. هفتادهشتاد مترى كه آوردم، خيلى خسته شدم. ديدم اگر او را روى زمين بگذارم، ديگر نمى‌توانم بلندش كنم؛ براى همين به ديوار تكيه دادم و نفس گرفتم و هر طور بود، او را به ساختمان لجستيك كه اولين خانه‌اى بود كه در القراصى تصرّف كرديم، رساندم. بچه‌ها آمدند و كمك كردند و همان جا مداحى و گريه كردند.
خدايا به تو پناه مي برم كه ظاهر من در برابر ديده ها نيكو، و درونم در آنچه كه از تو پنهان مي دارم، زشت باشد، و بخواهم با اعمال و رفتاري كه تو از آن آگاهي، توجه مردم را به خود جلب نمايم، و چهره ظاهرم را زيبا نشان داده با اعمال نادرستي كه درونم را زشت كرده به سوي تو آيم، تا به بندگانت نزديك، و از خشنودي تو دور گردم. 📚 حکمت 276
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🕊 🕊 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم 🌷🍃 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 هرروز یک صفحه صفحه24 به نیت کسب حلال جوانان 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
📝 برادارن‌وخواهران‌من‌! ماهواره‌وفرهنگ‌کثیف‌غرب‌مقصدی‌جزآتش‌دوزخ‌ندارد🖐🏻💯🔥 ازمـاگفتن... ‌ماکـه‌رفتیم🙃♥️
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @shahid__mostafa_sadrzadeh1 🌸 بِسمِ رَبِ شُـهَــدا وَ صِدیقین (🌻و خداوند کسانی را دوست دارد که صف زده در راه او جهاد می کنند) 👌🏻 "و از ثابت قدمی"گویی بنایی پولادین و استوارند.)💫 /صف ۴🍃 🔊باید یاد بگیریم 👌🏻 حیدری بجنگیم 🕊️علوی به جنگیم 🌷مثل آقامون🙏 امیرالمومنین👌🏻 🌷 کسی نباید جرئت کنه جلوی ما وایسه بجنگه💪 🌷 بگن آقا تیپ🧔🏻 تیپ سیدالشهداء اومد! 👌🏻 🌷 بچه های گردان فاطمیون اومدن💪 🌷 جلوی اینا نمیشه جنگید👌🏻 زودتر خالی کنند💫 🌷باید اینجور روحیه ایجاد بشه🤲🏻 🧔🏻شهید مصطفی صدری زاده بهترین الگو برای جوانان👌🏻 @shahid__mostafa_sadrzadeh1 @rafiq_shahidam96 🗓️ 1400/7/21 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://www.instagram.com/p/CU9s9Y-IXD0/?utm_medium=share_sheet
🌱 هدیه به امام زمان عج♥️ به نیابت از شهیدبابڪ‌نورے‌هریس و داداش مصطفے✨ متولد۲۱مهر۱۳۷۱ در رشت ‌شهادت: ۱۳۹۶/۰۸/۲۷ در سوریه‌ بوکمال🕊 ‌مزارشهید:گلزارشهداے‌رشت بابک با یک بار توضیح دادن به طور کامل متوجه مطلب میشد، هوش و ذکاوتش به اندازه ای بود که در انتهای دوره آموزشی به عنوان سرگروه تیم اول تخصص خودشان انتخاب شد🖐🏻 عاشق امام رضا ؏ بود و هر سال آبان‌ماه خانوادگی به پابوس حضرت علی‌بن موسی‌الرضا ؏ می‌رفتند🌸 ولی سال آخر بابک سوریه بود و نتوانست به مشهد برود؛ درست در شب شهادت امام رضا(ع) آسمانی شد🍃 بابک نمازش هیچگاه قضا نمی‌شد! همیشه صبحِ زود از خواب بلند می‌شد، یکروز هم که تا ۱۰ صبح خواب مانده بود سراسیمه از خواب بلند شد و گفت: "من نباید عمرم را هدر دهم و این همه را صرف خواب کنم!" بابک همیشه در حال درس خواندن بود و حتی فوق‌لیسانس قبول شد و ثبت نام هم کرد اما گفت: "رفتن به سوریه و دفاع از حریم آل الله واجبتر از رفتن به دانشگاه است؛ وقتی از آنجا آمدم ادامه تحصیل خواهم داد"📚 دوست شهید: بابک همیشه تکه کلامش "فداتم" بود... همیشه به من این حرف رو میزد :)♥️ آخرین باری که دیدمش یک هفته قبل از رفتنش به سوریه بود! من خبر نداشتم قراره بره این حرفشو همیشه یادمه، گفت: "فداتم!" و رفت و فدایی حضرت زینب س شد💔✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا