eitaa logo
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
4.2هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
8.8هزار ویدیو
92 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا ابراهیم هادی؟.mp3
10.32M
🌷چرا شهید ابـراهیــم هـادی اینجوری دل میبره؟ چقــد شنیدنی ... حتمـا بشنویم ــــ به مناسبت ولادت شهید🎂🌙 کانال شهیدمصطفی صدرزاده ❤️ @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔درد دلانه دیگه آخر ماه رمضان که میشه اینجوری با خدا حرف میزنیم 👇 خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی التماس دعا کانال شهیدمصطفی صدرزاده ❤️ @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
دیشب گلزار شهدای کرمان😍 ... ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
🥀 بسم رب علی علیه السلام🥀 🌺 فردا روز جمعه است برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا. 🎁هدیه به امام ره
سلام الحمدالله با عنایت خداوند مهربان و لطف شما همراهان عزیز یک ختم قرآن هم با پایان رسید ‌. اجر همگی با امام زمان عج التماس دعا
🌹چیزی از تو نخواهم گفت سکوت می کنم تاریخ از تو خواهد گفت .. از تو از صبرت از حماسه ات و نگاه‌های خسته و امیدوار و چشم‌به‌راهت کانال شهیدمصطفی صدرزاده ❤️ @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین فیلم قبل از شهادت از شهید سعید مریدی رییس مبارزه با مواد مخدر رودان هرمزگان که ۲۲فروردین در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسید 🔹دغدغه سربازای سیدعلی کجا و آرزوی بعضی از ما کجا؟! مردم بکنار دغدغه بعضی از مسئولین که خودشون رو از مردم جدا میدانند کجا؟! ✋🏻✨ 🌹شادی روح تمام شهــدا، و امام شهدا و سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج 🍃♥️ ❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️ 🌷شهیــــــــــــــــــــدانہ🕊 کانال شهیدمصطفی صدرزاده ❤️ @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق شهیدم تولدت تو آسمونا مبارک 👆 هدیه های که کنار مزار یادبود شهید ابراهیم هادی پخش شد انشاءالله که مورد رضایت شهدا باشد 🤲 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
4_241645627555971120.mp3
4.04M
💠 تلاوت تحدیر (تندخوانی) جزء سی ام ⏲ «در ۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید» کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YEKNET.IR - tak - 2 safar 1441 - meysam motiee.mp3
6.65M
•| حسین معنی آزادیست .. |🎧❤°•. کانال شهیدمصطفی صدرزاده ❤️ @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
وقتی نگاهت به من دوخته شده مگر میتوان دست از پا خطا کرد؟؟؟ تو هم شهیدی هم‌شاهدی کمکم کن گناهی که رفاقت با تو و امام زمانم را خدشه دار میکند کنار بگذارم...... کانال شهیدمصطفی صدرزاده ❤️ @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین جمعه است بیا🌺 اشک غم از دل هردیده روان است بیا من نگویم ز نسیم و ز لب باد بپرس نام تو همچو اذان ورد زبان است بیا أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج کانال شهیدمصطفی صدرزاده ❤️ @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌱🌙 خدا نرو که دلم تنگ میشود مثل دل گرفته جمعه غروب ها کانال شهیدمصطفی صدرزاده ❤️ @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🎞 دوست‌شہید : بابڪ‌همیشہ‌تکہ‌کلامش‌بود "فداتـم"😅 همیشہ‌بہ‌من‌این‌حرف‌رو‌میزد! آخرین‌باری‌کہ‌دیدمش‌یک‌هفتہ قبݪ‌ازرفتنش‌بہ‌سوریہ‌بود!🌱 من‌خبرنداشتم‌قراره‌بره این‌حرفشو‌همیشه‌یادمہ‌،گفت "فداتـم!"🥺 ورفت ... فدایـےحضرٺ‌زینب(س)شد ♥️.. کانال شهیدمصطفی صدرزاده ❤️ @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🕊🌹 از همان بچگی فرق محرم و نامحرم را میدانست.. معلمِ دبستان حسین بعد از مراسم تشییع گفت: در دوران ابتدایی قرآن را بسیار زیبا تلاوت میکرد.. از بس زیبا خواند آمدم دستم را روی شانه اش بگذارم دیدم این بچه حیا میکند و عقب عقب میرود.. کانال شهیدمصطفی صدرزاده ❤️ @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
49.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عابدان کهنز چهره های آشنایی رو تو این مستند میبینید و درس خوبیه واسه هممون... مصطفی سجاد امیرحسین و...😔 😉 🎥قسمت دوم ... کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
سلام محتاجیم‌ به دعا من از ۱۱ اسفند که رفتم راهیان نور و دیدن از کانال کمیل با شهید ابراهیم هادی آشنا شدم از حتی تو سفر ۵ روز اتفاقاتی رو باتموم وجودم دیدم واحساس کردم که به جرات میتونم بگم شهدا واقعا زنده ان‌ ، دانشجوام وحتی دیشب داشتم یه مقاله از زندگی شهید هادی رو می‌نوشتم که با پیج رفیق‌ شهیدم ابراهیم هادی آشنا شدم . کتاب سلام بر ابراهیم رو توی سفر خریدم وهر چه میخونمش‌ بازم واسم تازگی وشور خاصی داره التماس دعااا 🤲🥺 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان او_را ...💗 قسمت هشتم 🚫حرفای مرجان رو هزاربار تو سرم مرور کردم.... یعنی چی؟؟؟ یعنی همه چی کشک؟؟😣 مرجان میگفت تا همین جاشم زیادی خودمو علاف دنیا کردم! میگفت باید سعی کنیم بهمون خوش بگذره وگرنه عاقبت هممون خودکشیه! هممون گرفتار یه معضلیم: پوچی! سرم داشت میترکید... احساس میکردم هیچی نیستم... احساس میکردم تا الان دنیا منو گذاشته بود وسط و نگام میکرد و بهم میخندید... خدا.... گاهی برام سوال میشد که چرا منو آفریده... اما حالا فهمیده بودم کاملا بی دلیل‼️ اه... بازم بدنم داغ شد... داد میزدم... سیگار میکشیدم، قرص آرامبخش.... اما هیچ کدوم آرومم نمیکرد. حتی جواب عرشیا رو هم نمیدادم. قرصا کم کم اثر میکرد،احساس گیجی میکردم. رفتم رو تخت و دیگه هیچی نفهمیدم💤 صبح با صدای گوشیم چشامو باز کردم. مرجان بود -چه عجب!جواب دادی! از تو بعیده تا این ساعت خواب باشی! -سلام 😒 از تو هم بعیده این ساعت بیدار باشی! -حدسم درست بود! حرفای دیروزم زیادی روت اثر گذاشته!نه؟ -اصلا حوصله ندارم مرجان😒 -ترنم زنگ زدم بهت بگم زیادی به خودت سخت نگیر! کمکت میکنم توهم مثل خودم کمتر عذاب بکشی😉 -مرسی... ولی بذار چند روزی تو حال خودم باشم... بعدش هرکاری خواستی بکن... -اینقدر سخت نگیر ترنم... همین کارارو کردی که الان این شکلی شدی دیگه 😒 -مگه چه شکلی شدم؟ -هیچی بابا...😅 زیاد به خودت فشار نیار. فعلا با عرشیا مشغول باش، کم کم درستت میکنم خودم😉 -باشه،بای👋 تا قطع کردم،عرشیا زنگ زد. -الو ترنم😠 -سلام -سلام و... کجایی؟چرا از دیروز جوابمو نمیدی؟؟ -حالم خوب نبود عرشیا... معذرت میخوام... -همین؟؟میدونی از دیروز چی کشیدم...؟ تو که میدونی چقدر دوستت دارم لعنتی... برای چی باهام اینجوری میکنی؟؟😡 -چته تو؟؟؟😡 میگم حالم خوب نبود... یادت رفته انگار که هروقت بخوام میتونم این رابطه رو تموم کنم😠 برای چی هار شدی؟؟؟ -ترنم؟؟؟ داری با من حرف میزنیا...😢 ببخشید خب.مگه چی گفتم...تو که میدونی چقدر روت حساسم و دوستت دارم... باور کن کم مونده بود کارم به بیمارستان بکشم، اگه آدرس خونتونو داشتم تا به حال هزار بار اومده بودم اونجا😢 -پس چه بهتر که نداری... همون اول بهت گفتم حالم خوب نبود،واسه چی باز ادامه میدی؟😠 -ببخشید خانومم... معذرت... چرا حالت خوب نیست؟ عرشیا فدات شه... -لازم نکرده... 😒 -ترنم😭 بخدا دوستت دارم😭 با من اینجوری نکن.... داشت گریه میکرد😳 از تعجب زبونم بند اومده بود... -داری گریه میکنی؟؟؟ -چرا نمیفهمی؟ عشق میدونی چیه؟ مگه از سنگه دلت؟؟؟😭 بار اولم بود که گریه یه مرد رو میدیدم... -عرشیا معذرت میخوام ازت... باورکن از لحاظ روحی شرایط مناسبی نداشتم... میخوای الان پاشم بیام پیشت؟؟ -میای؟؟ 😢 -آره، کجا بیام؟آدرس بفرست...
یچیز خوردم و راه افتادم سمت آدرسی که عرشیا فرستاده بود. زنگ خونه رو زدم و رفت تو. -سلام عزیزم...خوش اومدی 😍 -سلام😊 خونه خودته؟؟ -نه پس خونه همسایمونه😂 البته الان دیگه خونه شماست😉 -بامزه منظورم اینه که تنها زندگی میکنی؟؟ -نه، فعلا با خیال تو زندگی میکنم تا روزی که افتخار بدی و اجازه بدی با خودت زندگی کنم😉 -لوس☺️ وقتی باهاش حرف میزدم،یاد سعید میفتادم... با این تفاوت که حالا فکر میکردم هیچ لذتی از بودن باهیچ مردی حتی سعید نمیبرم... شاید حتی الان جای عرشیا هم سعید نشسته بود، همینقدر نسبت به صحبت کردن باهاش بی میل بودم😒 مرجان راست میگفت... هرچی بیشتر به حرفاش فکر میکردم،بیشتر باورش میکردم... سعی کردم فکرمو با عرشیا مشغول کنم تا این افکار بیشتر از این آزارم نده... ناهارو با عرشیا بودم و اصرارش رو برای شام قبول نکردم. یکم فاصله خونش با خونمون دور بود، نمیخواستم فکر کنم❌ میخواستم مغزم مشغول باشه، آهنگو پلی کردم و صداشو بردم بالا🔊 داشتم نزدیک چهارراه میشدم، کم مونده بود چراغ قرمز بشه، سرعتمو زیاد کردم که پشت چراغ نمونم،اما تا برسم قرمز شد😒 اونم نه یه دقیقه،دو دقیقه!! حدود هزار ثانیه😠 کلافه دستمو کوبیدم رو فرمون و سرمو گذاشتم رو دستم و چشامو بستم... چندثانیه گذشته بود که یکی زد به شیشه ماشین! سرمو بلند کردم و یه دختر 16-17ساله رو پشت شیشه دیدم، شیشه رو دادم پایین و گفتم -بله؟ با یه لهجه ی خاصی صحبت میکرد... -خانوم خواهش میکنم یه دسته از این گلا بخرید😢 از صبح دشت نکردم، فقط یه دسته... مات نگاش کردم... با اینکه قبلاً هم از این دست فروشا زیاد دیده بودم،اما انگار بار اولم بود که میدیدم!! -چند سالته؟ -هیفده سالمه خانوم.خواهش میکنم. بخر بذار دست پر برم خونه، وگرنه بابام تا صبح کتکم میزنه و دیگه نمیذاره کار کنم😢 -خب کار نکن! اون که خیلی بهتر از وضع الانته!!😏 -نه! آخه کار نکنم،بابام شوهرم میده به یه مرده که حتی از خودشم پیر تره😰😭 بخر خانوم... خواهش میکنم...😢 چقدر صورتش مظلوم بود...😞 -چنده؟؟ -دسته ای پنج تومن☹️ -چند دسته داری؟؟ -ده تا! -همشو بده...😞 دو تا تراول پنجاهی از کیفم درآوردم و دادم دستش... -خانوم این خیلیه،یکیش کافیه!😨 -یکیشو بده بابات،اون یکی هم برای خودت... -خانوم خدا خیرت بده.خیر از جوونیت ببینی...😊 اینو گفت و بدو بدو از ماشین دور شد... ❗️ همینجور که رفتنشو نگاه میکردم یه قطره اشک از چشمم افتاد😢 و رو صورتم سرسره بازی کرد و تو شالم فرو رفت... 🍁محدثه افشاری🍁 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━ ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌹با سلام و عرض ادب و احترام 🟢حلول ماه شوال و فرا رسیدن عید سعید فطر را خدمت همگی شما مؤمنین و رهروان شهدا تبریک و تهنیت عرض می نمایم. 🔸ان شاءالله در ظل توجهات ولیعصر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همگی عاقبت بخیر باشید. خادمین مجموعه فرهنگی مجازی شهید ابراهیم هادی ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیدآمد و عید آمد آن وقت سعید آمد🌼 برگیر و دهل میزن کان ماه پدید آمد🌷 عید رمضان آمد وماه رمضان رفت.. صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت....💗 با آرزوی قبولی طاعات و عبادات🌹 💗 عیدتون مبارک💗 ┄┅┅❅❁❅┅┅ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯