eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.3هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
9.1هزار ویدیو
92 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
🌟رفیق مثل رسول 🌟۱۲ شهید محمد حسن خلیلی 🌟 خطبه عقد ما رو حضرت امام رحمة الله علیه خوندند.اون روز رو خوب یادمه.اواخر فروردین ماه شصت و یک بود.ما از ۵ صبح از خونه بیرون اومده بودیم. اتفاقا روز قدس هم بود. چرا ۵ صبح؟ باخنده گفت:آقای توسلی مسئول دفتر حضرت امام گفته بودند ،این تاریخ که به شما وقت داده شده،با توجه به اینکه روز قدس هست،حضرت امام رحمة الله علیه دیدار با مسئولین دارند.بهتره بذارید برای روز دیگه. بابا هم گفته بود:ما برنامه ریزی کردیم،شما هرساعتی بگید،ما مشکلی نداریم. آقای توسلی هم گفته بودند:دیدارهای حضرت امام از ۸ صبح شروع میشه، باید زودتر بیاید. این طوری شد که ما ۵ صبح از خونه راه افتادیم.از ما خواستند برای دیدار با حضرت امام به حیاط پشت حسینیه بریم. 🌟رفیق مثل رسول 🌟۱۳ شهید محمد حسن خلیلی فقط به عروس،داماد و پدر عروس اجازه دیدار می‌دادند.پا که داخل حیاط گذاشتم، انگار عطر بهار همه جا پیچیده بود.حدود سه یا چهار پله از سطح حیاط تا بالکنی که حضرت امام وارد شدند،فاصله بود.ایشون با همون لباس سفید و عرق چین و عبای کم رنگی که روی دوش داشتند، وارد شدند. امام روی صندلی نشستند.تمام چهرشون نور بود.انگار بند دلم پاره شد.اصلا یادم رفت برای چی اومدیم.فقط به چهره امام نگاه میکردم. میترسیدم با به هم خوردن پلک هام این فرصت ناب را از دست بدم.با نگاهی پراز مهربانی از من پرسیدند:عروس خانم به من وکالت می دید؟حس کردم از خجالت صورتم سرخ شده،زود گفتم :بله. آقای توسلی هم وکیل بابا شدند.خطبه عقد را امام خیلی شمرده خوندند.وقتی تموم شد،با همون نگاه مهربانشون به ما گفتند:مبارک باشه.بعد هم سه مرتبه گفتند :باهم بسازید. لبخندی که روی چهره ی حضرت امام رحمة الله علیه نقش بسته بود، اولین و آخرین زیباترین هدیه برای شروع زندگی ما بود. با خودم عهد کردم همیشه این همراهی را حفظ کنم. 🌟رفیق مثل رسول 🌟۱۴ شهید محمد حسن خلیلی 🌟 مامان از جا بلند شد، رفت از داخل کمد یک آلبوم آورد.گفت:عکسهای اون روز اینجاست ،فقط حیف که اجازه ندادند با حضرت امام رحمة الله علیه عکس بگیریم. سفارش حضرت امام همیشه توی زندگی مابوده و هست.با تمام کم و زیاد بازی دنیا ماباهم ساختیم.همیشه خدا را شکر میکنم که با نفس ایشون زندگی ما شروع شد. صفحات اول عکس های دوران کودکی مامان، خاله ها،دایی ها،بابابزرگ،مامان بزرگ و طاهره خانم بود.به یکی از عکس هاکه مامان لب یک حوض نشسته بود،اشاره کردم.اینجا کجاست؟ مامان سرکی در آلبوم کشید ،گفت:بهترین جای دنیا،خونه پدرم. با دختر همسایه که اسمش شهربانو بود،بازی می‌کردم. مامان با خنده گفت:خیلی شیطون بودم،به راحتی خودم رو از روی داربست درخت مو بالا میکشیدم موقع تعریف کردن ،چشم های مامان برق میزدند.هیچ وقت تصور نمیکردم برای من از شیطنت هایش تعریف کند،چون در زندگی خیلی صبور و ساکت بود.
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
🌟رفیق مثل رسول 🌟۱۲ شهید محمد حسن خلیلی 🌟 خطبه عقد ما رو حضرت امام رحمة الله علیه خوندند.اون روز رو خ
🌟رفیق مثل رسول 🌟۱۵ شهید مدافع حرم خانم حضرت زینب س شهید محمد حسن خلیلی 🌟 یکی دو صفحه از آلبوم را ورق زدم تا به عکس مامان بزرگم رسیدم.مامان با یک آه از ته دل گفت:روزهای بچگی ما خیلی زود تموم شد.مادرم به خاطر بیماری سرطان فوت کرد.من و خواهرهام بعد از مراسم مادرم چشم بازکردیم، دیدیم مسئول زندگی شدیم. شش سال از فوت مادرم گذشت تا بالاخره پدرم راضی شد ازدواج کنند. طاهره خانم اصالتا شیرازی بود ،دختری هم سن وسال خاله ناهید.خیلی سریع باهم صمیمی شدیم.به ما میگفت:منو مامان صدا نزنید،ماهم طاهره خانم صداش میکردیم. از انقلاب تعریف کن.از مبارزات... سال پنجاه و هفت کم کم تب و تاب انقلاب شروع شد. مسجد ولیعصر نزدیک خانه بود،از آنجا میرفتیم راهپیمایی. شور و حال.وحدت.یک رنگی و اخلاص بارزترین خصوصیات مردم آن زمان بود. پیروزی انقلاب و بلافاصله شروع جنگ برگ های قشنگ دفتر خاطرات همه ی جوان های آن زمان بود. 🌟رفیق مثل رسول 🌟۱۶ شهید مدافع حرم محمد حسن خلیلی 🌟 مامان بین عکس های دوران مجردی بابا،عکسی از میدان فردوسی به من نشان داد.مجسمه ی شاه شکسته بود.به جای مجسمه شاه،پسر جوانی با کاپشن مشکی عکس امام رحمة الله علیه را بالای سرش گرفته بود‌.مامان با ذوق به آن جوان اشاره کرد،گفت:نگاه کن این باباست. چقدر جالب همانطور که داشتم با دقت به تک تک عکس ها نگاه میکردم،گفتم:بابا که اصالتا همدانی هستند. از چه سالی اومدند تهران؟ حدود سال پنجاه و یک از همدان به تهران اومدن. مامانم نگاهی به من کرد و گفت:پسرجان مثل اینکه قراره امشب بدون افطاری بمونیم. ترجیح دادم با آلبوم برم آشپزخانه،اما بهم گفت:بهتره که آلبوم و سرجاش بذارم. خب وقتی بابا میان تهران ،کجا کار میکرده؟ وقتی اومد خواستگاری من ،برام گفت که وقتی میان تهران،میره کارگاه بافندگی حاج حسین کنی تا زمان پیروزی انقلاب و ورودش به سپاه هم همونجا بوده. با مامان حرف میزدیم که بابا آمد داخل،سلام علیکی باهم کردیم. بابا گفت:چی شده دارید خاطرات مرور میکنید؟ هفته آینده باید انشاء با موضوع زندگی خودم بنویسم ،ببرم مدرسه. 🌟رفیق مثل رسول 🌟۱۷ شهید محمد حسن خلیلی 🌟 بابا مثل همیشه با صبوری گفت:از وقتی جنگ شروع شد.تمام مسئولیت های شما دوتا با مادرتون بوده،خیلی کم خونه بودم. مامان یک ظرف نبات جلو دست بابا گذاشت،گفت:علی آقا شما چندتا تیکه نبات برام خرد.منم مختصری از زندگی خودم و خودت براش تعریف کردم.به خصوص خاطره عقدمون پیش حضرت آقا رحمة الله علیه. بابا با قندشکن شاخه نبات را به دو قسمت تقسیم کرد و گفت:اونروز مثل همین نبات زعفرانی شیرین و زیبا بود. من تونستم ی دل سیر حضرت امام و ببینم و دستشون و ببوسم. ایشون بعداز خوندن خطبه به هردوی ما سفارش کردند با هم بسازید.این نصیحت بزرگ برکت زندگی ماست. بابا اونموقع جلسات کدوم یک از آقایون می‌رفتید؟ اون زمان همه ی بچه مذهبی ها پای ثابت سخنرانی های آقای کافی توی مهدیه بودند.منم این جلسات و میرفتم.کم‌کم که انقلاب اوج گرفت و توی فعالیت های مبارزاتی افتادم به مسجد الهادی برای شنیدن سخنرانی آقای غفاری و آقای فخرالدین حجازی هم میرفتم. بعداز انقلاب مجالس شیخ حسین انصاریان و آقا مجتبی تهران رو برای درس اخلاق میرفتم .از وقتی اومدیم کرج همین هیئت هفتگی هست.
تاقیامت‌سرِسربندتوبی‌بی‌جان‌دعواست معنی‌این‌سخنم‌را می‌فهمند!! :) کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
معرفی کتاب سرباز روز نهم کتاب سرباز روز نهم نوشته نعیمه منتظری (نویسنده کتاب)، داستان زندگی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده را روایت می‌کند.کتاب پیش رو حاصل زندگی مجاهدانه و خستگی ناپذیر شخصی است که می‌تواند در دوره حاضر، بی شک الگویی دست یافتنی باشد. او که از سال ۱۳۹۲ با ده‌ها ترفند پایش را به سوریه باز می‌کند، ظرف دو سال از چهره‌های مؤثر مدافعان حرم می‌شود؛ تا جایی که سردار شهید سلیمانی را به تمجید وامی‌دارد متن پشت جلد کتاب سرباز روز نهم کتاب سرباز روز نهم؛ روایتی از زندگی و زمانه شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده که پژوهش و مصاحبه آن برعهده محمدمهدی رحیمی، پریسا وزیرلو، فرزانه مردی و تدوین آن برعهده نوید نوروزی و پریسا وزیرلو بوده و بازنویسی کتاب توسط نعیمه منتظری صورت گرفته است از آن جهت که مصطفای شهید در همین جامعه زیسته و با همین مشکلات یا بیشترش جنگیده و بر بن‌بست‌هایش فائق آمده است، برای مخاطب شیرین و افق‌گشاست. در واقع، اساسا ما با روایت شهید و زمانه‌اش، هم نقد کرده‌ایم و هم راه نشان داده‌ایم؛ چه اینکه شهدا مسیر امنی هستند برای صلاح و اصلاح. کتاب حاضر لایه‌های پنهان معضلات و مشکلات را می‌گوید؛ چه اینکه زندگی مصطفی و زما‌نهاش ظرفیت این را دارد که بگوید کار فرهنگیِ وقفی، شدنی است و استوارتر از شبه‌کارهای نفتی و دولتی. زندگی‌اش این ظرفیت را دارد که معطل دستورالعمل‌های خشک و بی‌روح نماند که حیات دارد این نوع زندگی‌اش و حیات‌بخش است استفاده از صوت‌های متعدد شهید که در موقعیت‌های مختلف ثبت شده نیز از ویژگی‌های این کتاب به‌شمار می‌رود شهید مدافع حرم🕊🌹 @rafiq_shahidam96
وصیت شهید: منتظر ظهور آقا نماز اول وقت میخواند با نماز قضا کسی شهید نمی‌شود..📿 🕊 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🕊شهادت یک مرزبان در درگیری با طالبان 🔹در درگیری طالبان با نیروهای مرزبانی ایران در مرز نیمروز یکی از مأموران مرزبانی به شهادت رسید و دو مأمور دیگر مجروح شدند. کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکس شهدا رو ازتومدرسه برمیدارن شهید به خوابش میاد میگه چرا عکسای مارو برداشتید؟؟! کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
__کبوترم من، تو آسمون مشهدِ تو می پرم من آروم میشم تا که میام توی حرم من حرف می‌زنم باتو، با چشمای ترم من😭 بفرستید برای اونایی که دلشون برای زیات امام رضا علیه سلام تنگ‌ شده...💌 کرامت کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
❤️ قࢪائت دعاے فرج ... به‌نیّٺ برادࢪشهیدمان‌مےخوانیم 🌱 💐💚 @sadrzadeh1
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃 .کانال فرهنگی انقلابی شهید مصطفی صدر زاده @sadrzadeh1
نماز_شب🌸 امام صادق علیه السلام : نماز شب ،چهره را زیبا و اخلاق را نیکو و بوی بدن را پاک و خوش و روزی را فراوان و بد هکاری را ،ادا و هم وغم را بر طرف می سازد و دیده را جلا می بخشد. رساله لقاء الله ص185 امام صادق ع فرمود: خانه هایی که در آنها نماز شب خوانده شود، بر اهل آسمان چنان می درخشد که ستارگان بر اهل زمین می درخشد کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5791793128419625721.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار و هــر روز بخون... ❀❀❣ 🎙با صدای آقای ❣الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج❣
🌷بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌷 به نام خدای مصطفیــ... ❤🥀 {•.🌿} سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 روزت رو با سلام و توسل به شهیدان🌸 بیمه کن🌸 باور کن شهدا زنده ان و عجیب🌸 دستگیرن🌸 فقط کافیه بخوایی...🌸 هر صبح فاتحه ای بخون برای یه شهید، تا فاتحه ی روزت با گناه خونده نشه
•🌼• سلام امام زمانم💖 چہ‌ شَوَد‌ گَر‌ تو‌ بیائے‌ و‌ بَری‌ غَم‌ زِ دل‌ِ ما ڪه‌به‌ هر‌ خَستہ‌ دَوائے‌ و‌ به‌ هَر بَستہ‌ ڪِليدے. یـَآمَوْلآنـٰایـَاصـآحـِبَ‌الـزَّمـٰآنِ 🌿   کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
صبحتون شهدایی کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
شهید دیروز حمله تروریستی طالبان به ایران 🔹سرباز وظيفه محمد مهدی احمدی در حين حراست و پاسداری از مرزهای عزت و شرف ايران اسلامی در درگيری مسلحانه با نیروهای تحت امر گروهک طالبان در نقطه صفر مرزی ايران و افغانستان به فيض عظمای شهادت نائل آمد. گفتنی است شهيد محمدمهدی احمدی مجرد و ساكن استان خراسان شمالی بود. کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
اینم 👇👆 متن یه سرودبه همراه آهنگ برا تمرین بچه ها برای ولادت امام رضا(علیه السلام) ═══✼🍃🌹🍃✼══       🇮🇷کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯ ═══✼🍃🌹🍃✼══
Baba-Reza128.mp3
4.27M
باکلام ═══✼🍃🌹🍃✼══       🇮🇷کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯ ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه بودم اومدم حرم روی شونه‌های پدرم تو شلوغیا ضریحتو میدیدم توی ذهنمه خاطره‌ها اشک مردمو پنجره‌ها من کبوترت شدمو پر کشیدم کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاری که برای رضای خداست گفتنش برای چه کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
از مادر شهید حسن باقری پرسیدند: چی شد که پسری مثل حسن‌آقا تربیت کردی؟! جمله خیلی قشنگی گفتند: نگذاشتم امام زمان(عج) در زندگی‌مان گُم شود ‎‎‌‌‎‎ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 اینجا دیگه سر دوراهی هستی ''شهید مصطفی صدرزاده'' ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
💠خودکشی...💠 🔅شب جمعه بود که بر سر مزار یادبود شهید ابراهیم هادی رفتم. خانمی با لهجه عربی مشغول توزیع شیرینی بود و همینطور برای ابراهیم صلوات می گرفت. او میگفت از اهواز تا اینجا آمده ام. یکی از خانم ها باتعجب از او پرسید: علت آمدن شما چیست: این خانوم کنار مزار ابراهیم نشست و گفت: مدتی قبل گرفتاری های دنیا خیلی به من فشار آورد. همچنین گرفتاری مالی شدید نیز ایجاد شد. دیگه هیچ راه چاره ای نداشتم. آخر شب بود که به موضوع خودکشی فکر کردم. به دیدگاه خودم این آخرین راه درمان بود. تصمیم قطعی گرفتم که فردا خودکشی را عملی کنم. 🔸همان شب در عالم خواب جوانی را دیدم که با من صحبت کرد و گفت: خودکشی راه حل مشکلات شما نیست، بلکه مشکلات شما را صد برابر می کند. هم در برزخ گرفتار می شوی و هم پدر و مادر و فرزندت را گرفتار می کنی. عذاب روحی خودکشی به مراتب بالاتر از مشکلات شماست. مشکلات دنیای حل خواهد شد و... اینقدر صحبت کرد که وقتی بیدار شدم، مجاب شدم به خودکشی فکر نکنم. ✴️چند روز بعد گرفتاری مالی ما به طرز عجیبی برطرف شد، مدتی از این ماجرا گذشت و من به طور کل موضوع خودکشی را فراموش کردم، اما همیشه به این فکر می کردم که آن جوان که بود؟! یک روز که این در فضای مجازی به دنبال مطلبی میگشتم، یک باره با تصویر جوانی روبرو شدم که آن شب با من در مورد خودکشی حرف زد! روی عکس کلیک کردم، نوشته شده بود: شهید ابراهیم هادی ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
15.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چی کار کنیم دلمون امام زمانی بشه؟! چطوری با آقا رفیق بشیم؟!؟! اکه دلت مبخواد کاری برا آقا بکنی بفرست برا همه شیعیان شاید یکی دست دعا برداشت و ظهور حضرت نزدیک شد.... کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
‌ 📚 مهمان امام حسین (علیه السلام) شیخ رجبعلی خیاط می فرمود : در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای می دادم و اغلب کارهای دیگر. شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود. به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد. غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم، یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت. از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود، برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود. شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی. 📚کشکول کشمیری ، صفحه ۱۲۳ اینڪ آخرالزمان کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از مردم سوال میکنن برای ازدواج کدوم رو انتخاب میکنی؟! دختر با حجاب یا بد حجاب؟! جواب های مردم قابل تامله 🤔 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯ ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄