eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.3هزار دنبال‌کننده
21.6هزار عکس
12.2هزار ویدیو
152 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
📗📗 مجموعه صوتی " نیمه پنهان ماه" (روایتی از زندگی شهدا به زبان ) 📚مجموعه حاضر بر اساس چکیده ای از سری کتابهای چند جلدی نیمه پنهان ماه تولید شده است که به بیان زندگی نامه و خاطرات شهیدان شاخص دفاع مقدس از زبان همسرانشان می پردازد . 💠به این جهت قرار است از یکم اردیبهشت حوالی ساعت ۲۲ در کانال شهید مجید بقایی دوشنبه ها و پنج شنبه ها یکی از زندگینامه شهدا رو بارگزاری کنیم ⛔️لطفا این مجموعه صوتی رو از دست ندهید با تشکر از همگی🙏❤️ 🆔 @farmandemajid
📗📗 مجموعه صوتی " نیمه پنهان ماه" (روایتی از زندگی شهدا به زبان ) 📚مجموعه حاضر بر اساس چکیده ای از سری کتابهای چند جلدی نیمه پنهان ماه تولید شده است که به بیان زندگی نامه و خاطرات شهیدان شاخص دفاع مقدس از زبان همسرانشان می پردازد . 💠به این جهت قرار است از یکم اردیبهشت حوالی ساعت ۲۲ در کانال شهید مجید بقایی دوشنبه ها و پنج شنبه ها یکی از زندگینامه شهدا رو بارگزاری کنیم ⛔️لطفا این مجموعه صوتی رو از دست ندهید با تشکر از همگی🙏❤️ 🆔 @farmandemajid
📗📗 مجموعه صوتی " نیمه پنهان ماه" (روایتی از زندگی شهدا به زبان ) 📚مجموعه حاضر بر اساس چکیده ای از سری کتابهای چند جلدی نیمه پنهان ماه تولید شده است که به بیان زندگی نامه و خاطرات شهیدان شاخص دفاع مقدس از زبان همسرانشان می پردازد . 💠به این جهت قرار است از یکم اردیبهشت حوالی ساعت ۲۲ در کانال شهید مجید بقایی دوشنبه ها و پنج شنبه ها یکی از زندگینامه شهدا رو بارگزاری کنیم ⛔️لطفا این مجموعه صوتی رو از دست ندهید با تشکر از همگی🙏❤️ 🆔 @farmandemajid
1.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفیق‌توجایی‌درقلـ♥ـب‌من‌داری جایی‌که‌هیچکس‌دیگری‌نمیتواند درآن‌ساکن‌شود..(: ❤️ @sadrzadeh1
سلام همراهان گرامی🌺 فرارسیدن عید سعید غدیرخم بر شما عزیزان مبارک🌸 به همین مناسبت به لطف خدا وعنایت شهدا 🌹 قراره هرشب یک قسمت از کتاب صوتی روایتی پر فراز و نشیب از زندگی خانوم همایونی مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی در کانال شهید مجید بقایی بارگزاری بشه💫 شما رو دعوت میکنیم به گوش دادن این کتاب صوتی بسیار جذاب و تاثیرگزار🌷 ✅ از ۱۴۰۴/۳/۲۴ هرشب حوالی ساعت ۲۲ تقدیم نگاهتون میشه در کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d بخشی از کتاب قصه ننه علی «به طرفم حمله کرد. تعادلم را از دست دادم و از پله‌های طبقه‌ی اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج می‌رفت. حسین از پله‌ها پایین آمد؛ اشاره کردم برگردد. می‌دانست هروقت من و پدرش دعوا می‌کنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریه‌ی امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتماً ترسیده و می‌خواهد دل‌جویی کند. گوشه‌ی لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دست‌وپا می‌زدم، نفسم بالا نمی‌آمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بی‌انصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغ‌های خانه را خاموش کرد... . ✅ با ارسال این پست برای دوستانتون یه عیدی معنوی بهشون هدیه بدید☺️✨ 🆔 @farmandemajid
سلام همراهان گرامی🌺 فرارسیدن عید سعید غدیرخم بر شما عزیزان مبارک🌸 به همین مناسبت به لطف خدا وعنایت شهدا 🌹 قراره هرشب یک قسمت از کتاب صوتی روایتی پر فراز و نشیب از زندگی خانوم همایونی مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی در کانال شهید مجید بقایی بارگزاری بشه💫 شما رو دعوت میکنیم به گوش دادن این کتاب صوتی بسیار جذاب و تاثیرگزار🌷 ✅ از ۱۴۰۴/۳/۲۴ هرشب حوالی ساعت ۲۲ تقدیم نگاهتون میشه در کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d بخشی از کتاب قصه ننه علی «به طرفم حمله کرد. تعادلم را از دست دادم و از پله‌های طبقه‌ی اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج می‌رفت. حسین از پله‌ها پایین آمد؛ اشاره کردم برگردد. می‌دانست هروقت من و پدرش دعوا می‌کنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریه‌ی امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتماً ترسیده و می‌خواهد دل‌جویی کند. گوشه‌ی لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دست‌وپا می‌زدم، نفسم بالا نمی‌آمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بی‌انصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغ‌های خانه را خاموش کرد... . ✅ با ارسال این پست برای دوستانتون یه عیدی معنوی بهشون هدیه بدید☺️✨ 🆔 @farmandemajid
🖤 "برادرشهید" شهادتت مبارک... فرماندهان ما فرماندهانِ شهادت‌اند! پیشمرگانِ مردم... @sadrzadeh1
سلام همراهان گرامی🌺 فرارسیدن عید سعید غدیرخم بر شما عزیزان مبارک🌸 به همین مناسبت به لطف خدا وعنایت شهدا 🌹 قراره هرشب یک قسمت از کتاب صوتی روایتی پر فراز و نشیب از زندگی خانوم همایونی مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی در کانال شهید مجید بقایی بارگزاری بشه💫 شما رو دعوت میکنیم به گوش دادن این کتاب صوتی بسیار جذاب و تاثیرگزار🌷 ✅ از ۱۴۰۴/۳/۲۴ هرشب حوالی ساعت ۲۲ تقدیم نگاهتون میشه در کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d بخشی از کتاب قصه ننه علی «به طرفم حمله کرد. تعادلم را از دست دادم و از پله‌های طبقه‌ی اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج می‌رفت. حسین از پله‌ها پایین آمد؛ اشاره کردم برگردد. می‌دانست هروقت من و پدرش دعوا می‌کنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریه‌ی امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتماً ترسیده و می‌خواهد دل‌جویی کند. گوشه‌ی لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دست‌وپا می‌زدم، نفسم بالا نمی‌آمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بی‌انصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغ‌های خانه را خاموش کرد... . ✅ با ارسال این پست برای دوستانتون یه عیدی معنوی بهشون هدیه بدید☺️✨ 🆔 @farmandemajid
سلام همراهان گرامی🌺 فرارسیدن عید سعید غدیرخم بر شما عزیزان مبارک🌸 به همین مناسبت به لطف خدا وعنایت شهدا 🌹 قراره هرشب یک قسمت از کتاب صوتی روایتی پر فراز و نشیب از زندگی خانوم همایونی مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی در کانال شهید مجید بقایی بارگزاری بشه💫 شما رو دعوت میکنیم به گوش دادن این کتاب صوتی بسیار جذاب و تاثیرگزار🌷 ✅ از ۱۴۰۴/۳/۲۴ هرشب حوالی ساعت ۲۲ تقدیم نگاهتون میشه در کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d بخشی از کتاب قصه ننه علی «به طرفم حمله کرد. تعادلم را از دست دادم و از پله‌های طبقه‌ی اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج می‌رفت. حسین از پله‌ها پایین آمد؛ اشاره کردم برگردد. می‌دانست هروقت من و پدرش دعوا می‌کنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریه‌ی امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتماً ترسیده و می‌خواهد دل‌جویی کند. گوشه‌ی لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دست‌وپا می‌زدم، نفسم بالا نمی‌آمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بی‌انصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغ‌های خانه را خاموش کرد... . ✅ با ارسال این پست برای دوستانتون یه عیدی معنوی بهشون هدیه بدید☺️✨ 🆔 @farmandemajid
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دُعـٰابِخـوٰان‌‌‌بَراۍِعـٰاقِبَـت‌بِخِیـر؎مَـن تـویۍ‌ڪِہ‌خَتـمِ‌‌بِخـیٖر‌شُـدعـٰاقِبَتـَت‌رِفیــقッ 🌹🕊 @sadrzadeh1
🥀 «شهدای هنر ورسانه» ✨ در روز خبرنگار یادی کنیم از خبرنگار و مستندساز جبهه حق که نه فقط وقایع زمان خود، بله همه تاریخ اسلام را با دوربین و زبانش برایمان روایت کرده است! 👈 ارزش دفاع مقدس را ثبت کرد و یک سنگری برای حفظ ارمان های انقلاب به نام رسانه انقلابی ایجاد کرد https://eitaa.com/farmandemajid