فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گل برافشانید که احمد آمد
🔹گلآرایی حرم مطهر امام رضا(ع) در سالروز میلاد پیامبر اعظم(مبارکباد)
🌺جهان، محضر دو خاتم است محمد (ص) و مهدی (عج)
✅قرآن کریم درباره خاتم الانبیاء حضرت_محمد ص میفرماید:«فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَی هَـؤُلاء شَهِیدًا (نساء/41)؛پس [حالشان] چگونه است وقتی از هر امتی شاهد و گواهی بگیریم و تو را بر آنان شاهد بیاوریم؟
✅و خاتم الاوصیاء حضرت_مهدی عج نیز میفرمایند:«فإنا نحيط علما بأنبائكم و لا يعزب عنا شيء من أخباركم؛همانا از همه امور مربوط به شما مطلع هستیم و چیزی از اخبار شما از ما پنهان نمی ماند»(الإحتجاج، ج2، ص: 497)
👈 آری! جهان و اهلش، محضر دو خاتم است حضرت محمد ص خاتم الانبیاء و حضرت مهدی عج خاتم الاوصیاء.
#استاد _ملایی
#میلاد_پیامبر_اکرم (ص)
#میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)
#امام_زمانعج
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1479802927Cb0f645d36d
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/LTPzcBZ62MILcxnlfWlVVK
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📖 مطالعه هدفمند می تواند زندگی تان را تغییر دهد
منابع زیادی در محیط وب هستند که می توان از طریق آن ها اطلاعات زیادی به دست آورد اما در میان این منابع چیزهای زیادی هم هستند مثل رسانه ها و شبکه های اجتماعی که به نوعی حواسمان را پرت می کنند و بیشتر به سراغ سرگرمی ها می رویم تا مطالب ادبی و آموزنده.
اما وقتی کتاب می خوانیم تمام توجه مان به نوشته های کتاب است. این کتاب چه داستان باشد، چه بیوگرافی و یا کتاب علمی.
موتورهای جستجو دوستان خوبی برای ما هستند و در خیلی مسائل با گوگل مشورت میکنیم. اما این ابزارها برای این ساخته شده اند تا مشکلات و مسائل رایج را حل کنند. اما در رابطه با مسائلی مثل تصمیمات زندگی و مشکلات شخصی موتورهای جستجو نمی توانند هیچ کمکی برای حل مشکل به ما بکنند. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که از تجربیات کسانی که مشکل مشابه شما داشتند بگویند.
در کتاب می توانید مشکل را همراه با شخصیت اصلی بررسی کنید. درست مثل این است که تمام این اتفاقات را در زندگی واقعی تجربه می کنید. اگر در آینده دچار مشکلات مشابهی شوید می توانید آن را رفع کنید چون به نوعی آن را در ذهن تان تجربه کرده اید.
مطالعه تنها وسیله ای است که می توانید با آن بدون این که جایی بروید سفر کنید. تنها وسیله ای که می توانید زندگی یک شخص دیگری را تجربه کنید. به شما این فرصت را می دهد که سفر ذهنی داشته باشید و مکان ها و انسان هایی که توصیف می شوند را تصور کنید. می توانید مشکلات مردمی که از فرهنگ های متفاوتی هستند را تجربه کنید و درک آن ها از زندگی را بفهمید. تمام دردها و لذت های آن ها را تجربه می کنید چون بخشی از این سفر هستید. درست مثل احساسی که هنگام تماشای یک فیلم دارید.
#مطالعه_هدفمند #کتابخوانی
#تغییر
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1479802927Cb0f645d36d
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/LTPzcBZ62MILcxnlfWlVVK
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
✍رسول خدا(ص) فرمودند
کسیکه نعمتش زیاد شد ذکر الحمدلله را بسیار بگوید و کسیکه اندوهش زیاد شد بسیار ذکر استغفار بگوید (استغفرالله ربی و اتوب الیه) و کسیکه فقر بر او فشار آورد ذکر «لاحول و لاقوه الابالله العلی العظیم» را بسیار بگوید که این ذکر فقر را از او برطرف میکنید
📚منبع:اصول کافی
همچنین از امام صادق(ع) در بحارالانوار جلد۸۶ صفحه۱۶۱ نقل شده است که هرکس هرروز صد مرتبه بگوید : لاحول و لاقوه الابالله العلی العظیم. فقر به او نخواهد رسید.
#حدیث_روز
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1479802927Cb0f645d36d
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/LTPzcBZ62MILcxnlfWlVVK
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
آب سرد و آب گرم
💫 امام رضا«ع»:
داروی مره( صفرا) نوشیدن آب سرد و داروی بلغم، نوشیدن آب گرم است.
📚طب الائمه الصادقین علیهم
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1479802927Cb0f645d36d
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/LTPzcBZ62MILcxnlfWlVVK
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔴رهبر انقلاب: وحدت مسلمانان تاکتیکی نیست بلکه یک امر اصولی است
✅بعضی خیال کنند حالا به خاطر شرایط خاصی ما باید باهمدیگر متحد باشیم، نه یک امر اصولی است. همافزایی مسلمانها لازم است؛ اگر مسلمانها متحد باشند همافزایی میکنند، همهشان قوی میشوند. اتحاد مسلمانان یک فریضهی قطعی قرآنی است.
#وحدت_شیعه_وسنی
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1479802927Cb0f645d36d
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/LTPzcBZ62MILcxnlfWlVVK
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
*قشنگه بخونید*🎀🎀🎀
*📗بریدهای_از_یک_کتاب 📗*
*وقتی بچه بودیم، مادرم یک عادت قشنگ داشت:*
*وقتی توی آشپزخانه غذا می پخت برای خودش یواشکی یک پرتقال چهارقاچ می کرد و می خورد. من و خواهرم هم بعضی وقت ها مچش را می گرفتیم و می گفتیم: ها! ببین! باز داره تنهایی پرتقال می خوره. و می خندیدیم. مادرم هم می خندید. خنده هایش واقعی بود اما یک حس گناه همراهش بود. مثل بچه هایی که درست وسط شلوغی هایشان گیر می افتند، چاره ای جز خندیدن نداشت.*
*مادرم زن خانه بود .*
زن خانواده بود.
زن شوهرش بود. تقریبا همیشه *توی آشپزخانه بود. وقت هایی هم که می آمد پیش ما یک ظرف میوه دستش بود. حتی گاهگاهی هم که برای کنترل مادرانه بچه هایش سری به ما می زد. دست خالی نمی آمد: یک مغز کاهوی دو نیم شده توی دست هایش بود. یک تکه برای من، یک تکه برای خواهرم*.
وقتی پدرم از سر کار می آمد،* می دوید جلوی در. دست هایش را که لابد از شستن ظرف ها خیس بودند، با دستمالی پاک می کرد و لبخندهای قشنگش را نثار شوهر خسته می کرد.
در اوقات فراغتش هم برایمان شال و کلاه و پلیور می بافت و من خواهرم مثل دو تا بچه گربه کنارش می نشستیم و با گلوله های کاموا بازی می کردیم.
مادرم نور آفتاب پهن شده توی خانه را دوست داشت. همیشه جایی می نشست که آفتابگیر باشد. موهای خرمایی اش و پنجه پاهای بیرون زده از دامنش زیر آفتاب می درخشیدند و دستهایش میل های بافتنی را تند و تند با ریتمی ثابت تکان می داد.
مادرم نمونه کامل یک مادر بود مادرم زن نبود، دختر نبود، دوست نبود. او فقط در یک کلمه می گنجید: مادر.
یادم می آید همین اواخر وقتی پدرش مرد، تهران بودم. زود خودم را رساندم. رفته بود پیش مادربزرگم. وقتی وارد خانه پدربزرگم شدم محکم بغلم کرد و شروع کرد به گریه کردن. من در تمام مراسم پدربزرگم فقط همان یک لحظه گریه کردم. نه به خاطر پدربزرگ. به خاطر مادرم که مرگ پدرش برای اولین بار بعد از تمام این سال ها، از نقش مادری بیرونش آورده بود و پناه گرفته بود توی بغل پسرش و داشت گریه می کرد. و من به جز همین در آغوش گرفتن کوتاه چیزی به مادرم نداده بودم. چیزی برای خود خودش.
مادرم، هیچ وقت هیچ چیز را برای خودش نمی خواست. تا مجبور نمی شد لباس نمی خرید. اهل مهمانی رفتن و رفیق بازی نبود. حتی کادوهایی که به عناوین مختلف می گرفت همه وسایل خانه بودند. در تمام این سال ها تنها لحظه هایی که مال خود خودش بودند، همان وقت هایی بود که یواشکی توی آشپزخانه برای خودش پرتقال چهارقاچ می کرد.
سهم مادرم از تمام زندگی همین پرتقال های نارنجی چهارقاچ شده ی خوش عطر یواشکی
مادرم عادت داشت کارهای روزانهش را #یادداشت کند
و من از سر شیطنت، سعی میکردم دستی در لیست ببرم و یا چیزی را به آن اضافه کنم
فقط برای اینکه در تنهاییاش او را بخندانم.
مثلا اگر در لیست تلفنهایش نوشته بود زنگ به دایی جان، جلویش مینوشتم: ناپلئون
میشد زنگ به دایی جان ناپلئون..!
هر بار بعد از خواندنش که همدیگر را میدیدیم میگفت: اینا چی بود نوشته بودی؟ و کلی با هم میخندیدیم
یک روز شدیدا مریض بودم
به رسم مادر، کاغذی روی در یخچال چسباندم:
مُسكّن برای دردم.
*کنارش مادر نوشته بود:*
*دردت به جانم!*
عجب دردی بود جان مادر را گرفت و دیگر نخندیدم...
*به همین سادگی😔*
#مادرانه
#مادر_از_دست_داده_ها
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1479802927Cb0f645d36d
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/LTPzcBZ62MILcxnlfWlVVK
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم اینجوری نون بازوشا میخوره😒