این را قبلاً نوشته بودمش.
دوباره ارسالش کردم.
بخونیدش قشنگه!
ماه رمضان به آدم کمک میکند تا کمی خودش باشد؛ خودِ خودش.
چون در این ماه، ارتکاب گناه کمتر است!
گناه باعث میشود که آدم سرجایش نباشد و بشود وصلهی ناجور.
ما در زندگی، گاهی خودمان نیستیم.
ما گاهی وصلهی ناجوریم حتی برای زندگی خودمان.
مثل یک پیراهن مشکی در مجلس شادی!
و یا یک پیراهن رنگروشن در مجلس غم!
ما گاهی وصلهی ناجوریم حتی در مسیر بندگی؛
مثل آدمی که همزمان با توبهاش، گناه میکند!
یا نه، مثل مدعی تواضع، که تکبر میورزد.
ما گاهی وصلهی ناجوریم؛
مثل اشکی که نه از سر شوق و نه از روی حزن، بلکه باهدف فریب جاری میشود.
ما گاهی وصلهی ناجوریم؛
مثل شکری که به جای نمک به اشتباه در غذا ریخته باشند.
مثل عینکی که روی چشم سالم است؛
یا نه مثل واژهای که هیچ جایی میان کلمات ندارد!
یا حاشیهای که به زور میخواهد خودش را به متن بچسباند.
گناه، آدم را وصلهی ناجور میکند.
آدم با گناه جایی که نباید برود، میرود؛
چیزی که نباید ببیند، میبیند؛
حرفی که نباید بشنود، میشنود.
ما وصلهی ناجوریم؛
مثل معصیتکاری که با اصرار، خودش را در صف متقین قرار میدهد؛
یا مثل ضِرار، که خودش را مسجد جا میزند.
ما وصلهی ناجوریم؛
مثل محاسنی بلند در صورت مردی که اهل تیغ زدن مردم است؛
یا نه مثل تسبیحی کوچک، در دست دانهدرشتها؛
شاید مثل دکمهای باشیم روی یقهی بستهای که قرار بود مانع خوردن حرام شود، اما نشد.
ما وصلهی ناجوریم؛
و این ماه چه مهربان است که ما وصلههای ناجور را به خود راه داده است.
🖋زهرا ابراهیمی
#روز_نوشت
#ماه_مبارک
#وصله_ناجور
https://eitaa.com/roznevesht
ماه رمضان به آدم کمک میکند تا کمی خودش باشد؛ خودِ خودش.
چون در این ماه، ارتکاب گناه کمتر است!
گناه باعث میشود که آدم سرجایش نباشد و بشود وصلهی ناجور.
ما در زندگی، گاهی خودمان نیستیم.
ما گاهی وصلهی ناجوریم حتی برای زندگی خودمان.
مثل یک پیراهن مشکی در مجلس شادی!
و یا یک پیراهن رنگروشن در مجلس غم!
ما گاهی وصلهی ناجوریم حتی در مسیر بندگی؛
مثل آدمی که همزمان با توبهاش، گناه میکند!
یا نه، مثل مدعی تواضع، که تکبر میورزد.
ما گاهی وصلهی ناجوریم؛
مثل اشکی که نه از سر شوق و نه از روی حزن، بلکه باهدف فریب جاری میشود.
ما گاهی وصلهی ناجوریم؛
مثل شِکری که به جای نمک به اشتباه در غذا ریخته باشند.
مثل عینکی که روی چشم سالم است؛
یا نه مثل واژهای که هیچ جایی میان کلمات ندارد!
یا حاشیهای که به زور میخواهد خودش را به متن بچسباند.
گناه، آدم را وصلهی ناجور میکند.
آدم با گناه جایی که نباید برود، میرود؛
چیزی که نباید ببیند، میبیند؛
حرفی که نباید بشنود، میشنود.
ما وصلهی ناجوریم؛
مثل معصیتکاری که با اصرار، خودش را در صف متقین قرار میدهد؛
یا مثل ضِرار، که خودش را مسجد جا میزند.
ما وصلهی ناجوریم؛
مثل محاسنی بلند در صورت مردی که اهل تیغ زدن مردم است؛
یا نه مثل تسبیحی کوچک، در دست دانهدرشتها؛
شاید مثل دکمهای باشیم روی یقهی بستهای که قرار بود مانع خوردن حرام شود، اما نشد.
ما وصلهی ناجوریم؛
و این ماه چه مهربان است که ما وصلههای ناجور را به خود راه داده است.
🖋زهرا ابراهیمی
#ماه_مبارک
#وصله_ناجور
https://eitaa.com/roznevesht