eitaa logo
🇮🇷سعیدکرمی(برساحل انتظار )🇵🇸
193 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
4.4هزار ویدیو
67 فایل
بصیرت دینی ، اخلاقی ، تربیتی مشاوره دینی خبرآمد خبری در راه است ... تحول در زندگی و آماده سازی زمینه ظهور ... پیشنهادات و انتقادات خود را با ما در میان گذارید . ارتباط با مدیر: @S17140 لینک جوین: https://eitaa.com/joinchat/1479802927Cb0f645d36d
مشاهده در ایتا
دانلود
•﷽• کسی که به خدا توکل داشته باشد به آمریکا سجده نخواهد کرد ؛ کسی می تواند از سیمهای خاردار دشمن عبور کند که در میان سیم خاردارهای نفس گیر نکرده باشد... سردار « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » ~~~~~~~~~~~~~~ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷•﷽• هنگامی که پرواز میکنم احساس میکنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک میشوم در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشدم تا بسوی خداوند برگردم اگر برای احیای اسلام نبود ، هرگز اسلحه بدست نمیگرفتم و به جبهه نمیرفتم پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است آرزو دارم که جنگ تمام شود به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.... « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » ~~~~~~~~~~~~~~ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
•﷽• یا سید الشهدا(ع) ... قسم به مادر پهلو شكسته‌ات ، منِ پاسدار را كه متعلق به تو هستم طوری وارد قیامت كن كه مایه شرمندگی شما نشوم . بارالها ... از تقصیرات من بگذر و مرا عفو كن و پاكیزه بپذیر ... مدافع حرم « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 معلم با لبخند به تک تک بچه ها نگاه میکرد و به حرف هایشان گوش میداد که یکدفعه به صندلی رو به رویش چشم دوخت. راضیه ساکتی!؟ ، تو میخوای چیکاره بشی!؟ راضیه که در حال بازی کردن با جلد کتابش بود ، سرش را بالا آورد ، نفس عمیقی کشید و به اطرافش نگاه کرد و بعد دوباره به کتابش چشم دوخت و گفت ، خانم , من... ، من دوست دارم یکی از یاران (عج) بشم... 📕 عاشقانه ای برای ۱۶ ساله ها « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ؛ ﺩﯾﺪﻡ ﺁﻓﺘﺎﺑﻪ ﻫﺎ ﺧﺎﻟﯿﻪ ، ﺗﺎ ﺭﻭﺩﺧﻮﻧﻪ ﻫﻮﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻮﺩ ، ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮ ﻫﻢ ﺁﺏ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ. ﺯﻭﺭﻡ ﻣﯽ ﯾﻮﻣﺪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻡ ﺑﺮﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﻓﺘﺎﺑﻪ ، ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ، ﯾﻪ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ، ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ: ﺩﺳﺘﺖ ﺩﺭﺩ ﻧﮑﻨﻪ ، ﻣﯿﺮﯼ ﺍﯾﻦ ﺁﻓﺘﺎﺑﻪ ﺭﻭ ﺁﺏ ﮐﻨﯽ؟ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺁﺏ ﺑﯿﺎﺭﻩ ، ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺖ ، ﺩﯾﺪﻡ ﺁﺏ ﮐﺜﯿﻒ ﺁﻭﺭﺩﻩ. ﮔﻔﺘﻢ ، ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺟﻮﻥ! ، ﺍﮔﻪ ﺻﺪ ﻣﺘﺮ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺁﺏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ، ﺗﻤﯿﺰﺗﺮ ﺑﻮﺩﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻓﺘﺎﺑﻪ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺁﺏ ﺗﻤﯿﺰ ﺁﻭﺭﺩ. ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ؛ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻤﺶ ، خیلی ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﻡ. ﺁﺧﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻮﺩ ؛ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻟﺸﮑﺮﻣﻮﻥ..... سردار 📕 ستارگان خاکی « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋•﷽• پدر و مادر عزیزم ، شما فرزندی داشتید که به رسم امانت چند روزی دست شما بود و به سوی صاحب اصلیش برگشت ، پس ناراحت نباشید ! وصیت عمل انسان است ، آنکه باید ببیند ، می بیند ، زندگی میدان معامله است ، انسان چیزی از دست میدهد و چیزی به دست می آورد ، باید همیشه ببینیم که چه داده ایم و چه گرفته ایم.... « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 •﷽• شهادت سرآغاز زندگی است ، یعنی چه چیز بهتر از شهید شدن در راه خدا ، شهادتی که انسان را به اوج قله تاریخ می برد و به درجه رفیع انسانیت می رساند . مگر این نیست که خدا شهدا را در قیامت ، با آن چنان شکوه و درخشندگی و عظمتی وارد می کند که اگر انبیاء بخواهند در مقابل آنها ، سواره بگذرند ، به عزت و احترام شهیدان پیاده می شوند.... « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
نبض زندگی‌ات را به‌دست بگیر مردی در کنار جاده، دکه‌ای درست کرد و در آن ساندویچ می‌فروخت. چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت. چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی‌خواند. او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ‌های خود را شرح داده بود. خودش هم کنار دکه‌اش می‌ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق می‌کرد و مردم هم می‌خریدند. کارش بالا گرفت، لذا ابزار کارش را زیادتر کرد و پسرش از مدرسه نزد او می‌آمد و به کمکش می‌پرداخت. کم‌کم وضع عوض شد. پسرش گفت: پدرجان! مگر به اخبار رادیو گوش نداده‌ای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند، کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود بیاد. باید خودت را برای این کسادی آماده کنی. پدر با خود فکر کرد هرچه باشد پسرش به مدرسه رفته و به اخبار رادیو گوش می‌دهد و روزنامه هم می‌خواند، پس حتماً آنچه می‌گوید صحیح است. بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه خود نمی‌ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی‌کرد. فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت. به فرزندش گفت: پسرجان حق با توست. کسادی عمومی شروع شده است. ✍ اندیشه‌های خود را شکل ببخشید، در غیر این صورت دیگران اندیشه‌های شما را شکل می‌دهند. خواسته‌های خود را عملی سازید وگرنه دیگران برای شما برنامه‌ریزی می‌کنند. « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج» 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 یک روز ابراهیم زنگ زد و گفت ، ماشینت رو امروز استفاده می کنی؟ گفتم نه همینطوری جلوی در خونه افتاده! ، آمد ماشین را گرفت و گفت تا عصر بر می گردم.. وقتی برگشت گفتم کجا بودی؟ گفت ، مسافر کشی! تعجب کردم ، بعد گفت ، بیا با هم بریم چند جا و برگردیم و گفت ، اگر توی خونه برنج و روغن یا چیزی دارید ، به همراه خودت بیار.. بعد رفتیم فروشگاه و مقداری برنج و روغن و ... خریدیم ، از پول هایی که به فروشنده می داد ، مشخص بود که واقعا رفته مسافر کشی ! بعد هر چه خریده بود را به پایین شهر بردیم و به خانواده هایی دادیم. بعد فهمیدم که اینها خانواده هایی هستند که همسرنشان در جبهه هستند و رزمنده هستند و برای زندگی با مشکل مواجه شده اند.. این ها از کارهای خالصانه ابراهیم بود که این روزها کمتر از آن خبری است.. 📕 سلام بر ابراهیم 1 « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋•﷽• برادارن وخواهران من ! ماهواره و فرهنگ کثیف غرب ، مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد!! از ما گفتن ، ما که رفتیم !! و من الله توفیق ... « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋