سبک و شعر سائل
لقمه حلال #قسمت_دهم دانی انگلیسی بود که از,اعضای همون گروه اینترنتی دوو همگانی,پسر خیلی فعالی هست
لقمه حلال
#قسمت_یازدهم
دانی نوشته که هفته ی اینده ,یک دوو همگانی مجارستان برگزار میشه....آخ جون چه موقعیت خوبی,اگه مامان بذاره برم ،هم یک تنوعه وورزش دلخواهم را انجام میدم هم با اعضای گروهمون ,بیشتر وبهتر اشنا میشم,البته به صورت مجازی ازهمه شان عکس دارم واشنا شدم اما واقعی ببینیم ,یه چی دیگه است.
برای دانی نوشتم,من که هستم,برو با بقیه گروه هماهنگ کن.
بهترین وقتش همین الانه,که هم بابا هست وهم مامان که برم بگم واجازه خروج بگیرم.
البته بابا ,فکر نکنم نظری بدهد,چون از پارسال سر رفتن من به کیش ,بابا ومامان دعواشون شد,بابا اجازه نمیداد که برم اما مامان میگفت میخوام دخترم به خودش متکی باشه باکمال میل حاضربود با دوستام که هرنوع سنی توشون گیرمیامد برم,دیگه بابا احمد میدونست که سنگ رو یخ میشه,دخالتی تواین امور نمیکرد,اما تا چشم مامان را دور میدید من را ارشاد میکرد.
منم بابا راخیلی دوست دارم,تاجایی که هروقت بخوام با بابا برم بیرون ,مانتو بلند میپوشم وسعی میکنم پوشیده ترین لباسهام رابپوشم واز رنگ امیزی صورتم هم خودداری میکنم,نا اینکه از ترس بابا باشه,نه نه,برای اینکه بابا راخوشحال کنم ,اخه قربونش بشم اینقد ماهه که دلم نمیاد به خاطر من ناراحت بشه...
یه بسم الله گفتم وبا اطمینان اینکه ,بابا نظری نمیدهد ومامان اجازه میدهد ,رفتم پایین تا ....
ادامه دارد....