برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم: شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها) می کنم.
هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت: این چی بود گفتی؟ به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد..این برگهی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت.چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید: راستی آن حرفت را پس گرفتی؟
#شهیدمحمدرضاتورجیزاده
#تَمَـــــنَّا
ــــــــــــــــــــــــــــــ💜☁️ــــــــــــــــــــــــــــــ
مثل سرباز #امام_زمان باش
🌿 https://eitaa.com/safari_ir🌿
محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل عضو یڪ گردان،باهم پیمان برادری بسته بودند
محمد شده بود فرمانده
رحمان رو گذاشت بیسیم چیش
اما رحمان تو کربلاے ۵ پر کشید و رفت
محمد خیلے بیقرارے میکرد چند بار وقتے میخواست مداحے کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتے به بسم الله الرحمن میرسید دیگه نمیتونست ادامه بده...گریه امانش نمیداد
یہ شب محمد تو مناجاتاے سحرش با رحمان صحبت میکرد ڪہ:
رفیق من! بنا نبود نامردے کنے و تنہا بری:)
بعد از یہ مدت بالاخره نوبت محمد شد تا با پهلوے دریده به دیدار خدا بره
اینگونه بود ڪه محمد رضا تورجے زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشڪر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از شهادت دوستش سید رحمان هاشمے به خدا پیوست
الانم مزارشون ڪنار هم تو گلزار شهداے اصفهانه
عجب رفاقتی... :)
#شهیدسیدرحمانهاشمی
#شهیدمحمدرضاتورجیزاده
#امام_زمان
#فاطمیه
- صفحـــات رسمی حجت الاسلام روح الله صفری
سایت | ایتا | آپارات | ویراستی | اینستاگرام | تشریف/•-•\بیارید. 🇵🇸🌿