جاده به ما آموخت
مقصد بهانهای کوچک است
برای باهم بودن هایمان در مسیر!.
زندگی چُنان پیچ و خم های همین
جادههای طولانیست ... قصه این
است که تا چه اندازه همراهی کنیم
همراهِمان را ..
#گمنام
- تَمَـــــنَّا ❀⸣ |تشریف/•-•\بیارید
- در کشور خودتان هم غریبید ...
چو مظلومی که در سرزمینی بیگانه
اسیر شده باشد :)
#گمنام| #مسجد_الاقصی| #فلسطین
- تَمَـــــنَّا ❀⸣ |تشریف/•-•\بیارید
#فلق
قاشق چای خوری را چند بار ته ظرف کشیدم تا از عسل پر شود و چایام را شیرین کنم. همزمان که چای را هم میزدم به همسرم پیام دادم که عسل بگیرد.
صبحانه که تمام شد، گوشی را برداشتم تا ادامهی تدبر سورهی فلق را بخوانم. «فلق به معنای شکافتن همراه با آشکاری چیزی است و از مصادیق آن سپیدهدم و شکافتن دانه و جوانه زدن آن است. »
سراغ فریزر رفتم تا برای نهار گوشت بردارم. با کشوی خالی که مواجه شدم، یادم آمد که گوشت هم تمام شده. بیخیال قورمهسبزی شدم و مرغ را بیرون آوردم. تا کمی یخ آن باز شود، دوباره سراغ سوره رفتم. «فلق نشانه است. نشانهای از راه درست. در تاریکیها باید به دنبال فلقی باشیم که راه را به ما نشان دهد.»
همسرم که آمد، حواسش جای دیگری بود. همانطور که نگاهم نمیکرد، گفت:« بالابر شیشهی ماشین خراب شده؛ مجبور شدم عوضش کنم؛ خیلی گرون شد.»
حواسم از حرفهایش پرت شد. گویی کسی افسار خرجهایمان را گرفته و در این چند روز رها کرده بود تا از هر طرف به ما هجوم بیاورند.
دوباره به سوره پناه بردم. از رب سوره خواستم که فلقی نشانم دهد.
یادم آمد که وقتی خرجمان از دخلمان بیشتر شده بود، به کمک کردن و صدقه دادن پناه برده بودم و رزق و روزی بود که از همه جا میرسید. از فلقی که پیدا کرده بودم خوشحال شدم.
سراغ گوشی رفتم تا به کارتی که مخصوص کمک بود، کمی پول بریزم. عملیات ناموفق را که دیدم، یادم آمد که از تاریخ انقضای کارتم گذشته است. پس هفتهی قبل هم به همین خاطر نتوانستم پول واریز کنم.
با خودم گفتم فردا به بانک میروم و کارت جدید میگیرم.
یک هفته از آن روز میگذرد. هر روز به دلیلی نتوانستم به بانک بروم. یک روز دخترم را واکسن زدیم.یک روز یادم رفت. یک روز همسرم نبود.
با خودم فکر میکنم که این نشدن ها حکمتی دارد. به بن بست که میرسم، دوباره سراغ سورهی فلق میروم. اما این بار کتاب را باز نمیکنم و ذهنم مستقیم میرود به حرفی که یکی از بچهها امروز در مباحثهی سورهی فلق گفته بود:« باید به رب فلق پناه ببریم نه به فلق. رب اینجا موضوعیت دارد» حرف جدیدی بود. یعنی میتوانست جواب سوالم باشد.
چرا که نه؟
مگر غیر از این بود که من گشایش کارم را تنها در صدقه و انفاق دیده بودم و فراموش کرده بودم که خداوندی که این اسباب را برای زیاد شدن رزقم قرار داده است، وسائل دیگری هم برای این کار دارد. یا حتی بدون واسطه هم به هرکس که بخواهد، روزی میدهد. چرا از خداوند نخواسته بودم حتی بدون صدقه هم مشکلم را حل کند.
باید دوباره سوره را بخوانم.
باید به رب فلق پناه ببرم.
🖊#گمنام
☘|@safari_ir