#حضرت_زینب_مدح
هركسي در وادي زينب قدم برداشته ست
جاي شكّي نيست كه رخصت ز حيدر داشته ست
در شُكوه ، آئينه ي گردان خديجه بوده است
فاطمه در خانه ي خود هرچه دختر داشته ست
تالي اُمّ نبي را خوانده ايم اُمّ ولي
مرتضي در خانه دختر نه كه مادر داشته ست
مَحض گَشتن دور او بوده ست ، جبريل امين
---گر به قدر وسعت افلاك شهپر داشته ست
كلّ خواهرهاي عالم را "برادر دوست" كرد
آن همه مِهري كه زينب با برادر داشته ست
ظاهراً ارباب ما مدفون به ارض كربلاست
باطناً شش گوشه اي در قلب خواهر داشته ست
از صداي حيدري اش كه صداي ذات هوست
"أُسٍْكُتُوا" بازار شهر كوفه را برداشته ست
فتح شام از فتح خيبر هيچ چيزي كم نداشت
يك تفاوت داشته ، قلعه فقط در داشته ست
خطبه هايش را اگر چه چون پدر ايراد كرد
سطرْ سطرش بي گُمان بوي پيمبر داشته ست
بانويي كه پيش مرگ گيسويش عبّاس شد
بر سرش در باد و طوفان نيز معجر داشته ست
پيري اش ، قد كمانش ، حاكي از اين مطلب است
شاه را ديده كه حنجر زير خنجر داشته ست
#محمد_قاسمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#حضرت_زینب_شهادت
ببین زمانه چه آورده است بر سر من
نشسته گرد اسارت به روی پیکر من
نپرس موی سفیدم نشانه ی چه غمی ست
نپرس از دل خون و نگاه مضطر من
حسین و اکبر و عباس و قاسم و... شده بود
تمام دشت پر از لاله های پر پر من
تمام جان و دلم سوخت بعد رفتن تو
چرا که سایه ات افتاده بود از سر من
به روی تل ، دم گودال ، پیش طشت طلا
همیشه قبل تر از من رسید مادر من
نبود طاقت شرمندگی بیشتری
هزار شکر نگفتی کجاست دختر من
اگرچه بعد تو یکسال ونیم رفت ، هنوز
سری به نیزه بلند است در برابر من
#مجتبی_خرسندی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#حضرت_زینب_شهادت
نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من
که می آمد صدای ناله های پنج تن از من
از آنجایی که وابسته است جان من به جان تو
جدا کردند سر از تو جدا کردند تن از من
میان معرکه هم زخم هم جان باختن از تو
میان خیمه ها هم سوختن هم ساختن از من
تو زیر خنجرش بودی و محکوم تماشا من
گلوی زیر خنجر از تو دست و پا زدن از من
دلم خوش بود با پیراهنت آن هم به غارت رفت
پس از تو رخت بر بسته است شوق زیستن از من
غریبم آنچنان در سرزمین مادری بی تو
که می پرسد نشانی های زینب را وطن از من
(ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق)
کسی نشنید جز توصیف زیبایی سخن از من
از آن بتخانه ها چیزی نماند آنجا که بر می خاست
طنین تیشهء پیغمبران بت شکن از من
منم حسن ختام باشکوه داستان تو
پس از این اسوه می سازند اساطیر کهن از من
#حمیدرضا_برقعی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹