✍
وقتی خداوند فرمودند « لا اکراه في الدين» چگونه کسي که دين اسلام را اختیار نکرده باشد را مجازات می کند؟
علت این سوال این است که پرسشگر میان آزادی عقیده و آزادی بیان عقیده فرق نگذاشته است و این دو را یکی کرده است و همین سبب سردرگمی وی شده است .
این آیه به آزادی عقیده اشاره می کند و آن مسئله مجازات مربوط به بیان عقیده غلط است .
توضیح :
آنچه موجب ایجاد چنین شبههای در ذهن میشود، خلط و عدم تفكیك دو مقوله آزادی بیان و آزادی عقیده است. باید دقت كنید كه بین عقیده و بیان و طبعاً آزادی عقیده و آزادی بیان تفاوتهای زیادی وجود دارد:
«عقیده« امری «قلبی«، «درونی« و «شخصی« است. امری قلبی است زیرا تا قلب آدمی به آن ایمان نیاورد هیچ قدرت و عامل خارجی نمیتواند آن را در انسان ایجاد كند و هیچگاه با زور و اجبار، كسی به چیزی ایمان نمیآورد و بدان معتقد نمیشود.
همچنین عقیده، امری درونی است به آن دلیل كه در نهانخانه دل مأوا میگزیند و تا هنگامی كه اظهار نشده است هیچ كس جز خداوند متعال از آن خبر ندارد.
و نیز امری «شخصی« است، زیرا هرگونه تغییر و تحول در آن، در حوزه استحفاظی خود شخص اتفاق میافتد. آیة «لا اكراه فی الدین« مربوط به عالم عقیده و اعتقاد است. در حقیقت خداوند متعال بدین وسیله مؤمنان را از یك كار لغو و بیهوده كه هیچ فایدهای جز خراب كردن چهره دین ندارد، بازداشته است و به مؤمنان میفرماید: دین و عقیده اصولاً و تكویناً اكراه بردار نیست و با زور به وجود نمیآید.
بنابراین، تمسك به زور برای تبلیغ اسلام نه تنها لغو و بیهوده است، بلكه موجب تنفر و گریختن از دین میشود.
اما مقولة بیان، و همچنین آزادی بیان ـ به خلاف عقیده و آزادی عقیده ـ امری شخصی نیست، بلكه مقولهای اجتماعی است. به بیان دیگر، بیان و آزادی بیان، پدیدهای است كه تنها در جمع و اجتماع مفهوم و معنا پیدا میكند. لذا چون مانند همه مقولات و پدیدههای اجتماعی، به سرنوشت دیگران مربوط میشود، باید احساسها، نیازها و مصالح دیگران نیز در نظر گرفته شود. به همین علت، هیچكدام از پدیدهها و مقولات اجتماعی ـ از جمله بیان و اظهار عقیده ـ در هیچ جامعهای یله و رها نیستند، بلكه قانونمند و محدود به حدودی هستند كه در آن، نفع اكثریت جامعه لحاظ شده است.
اكنون این سؤال پیش میآید كه: آیا در جوامع غربی كه خود را مروّج آزادی بیان، میدانند، واقعاً بیان هر عقیده و اعتقاد آزاد است؟
مسلّماً خیر، نه در آنجا و نه در هیچ جای دیگر، آزادیِ مطلقِ بیان، نه ممكن است و نه سودمند. آیا كارشناسان نظامی این كشورها میتوانند به بهانة آزادیِ بیان، اسرار مهم نظامی پیرامون سلاحهای هستهای یا پروژههای فضایی را فاش كنند؟ همه جوامع (از خانه و خانواده گرفته تا جوامع بزرگ و كلان) به منظور حفظ منافع جمعی و گروهی، خطوط قرمزی دارند كه اجازه ورود و افشای آن را به هیچ كس نمیدهند. محدودیت بیان و تابعیت آن از مصالح فردی و گروهی، همان حقیقتی است كه در فرهنگ عامیانه نیز مورد تصدیق همگان قرار گرفته است. نظیر این ضربالمثل حكیمانه كه میگوید: «هر سخن جایی و هر نكته مكانی دارد.» اسلام نیز، همگام با این حكم عقلایی، بیان هر عقیده و مطلبی را در جامعه مفید ندانسته، از آزادی مطلق اطلاعات و بیان در جامعه اسلامی برحذر داشته است. یكی از مواردی كه آزادی بیان، در آنجا ممنوع است، اعلام ناامیدی و پشیمانی از دین است.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
اصطلاحات و نکات ناب حوزوی
اصطلاحات و نکات :
قرآنی/ اصولی /فقهی/ منطقی /فلسفی/ و.....
مفید برای مصاحبه های علمی (قضاوت) و امتحانات شفاهی.
.https://eitaa.com/tollabdinijame
https://eitaa.com/tollabdinijame
میتونید کانال ما رو تبلیغ کنید
✍
منظور امام علی (علیه السلام) از این عبارت در نهج البلاغه چیست؟ «وقرضوا الدنیا قرضا علی منهاج المسیح». آیا این همان تجرد و رهبانیت نیست؟!
در ارتباط با سخن امام علی(ع) که فرمود: دنیا را به سبک مسیح(ع) از خود بریدند، باید گفت؛ این سخن به معنای مجرد زیستن و رهبانیت پیشه کردن نیست؛ چرا که پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «لَمْ یُرْسِلْنِی اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِیَّةِ وَ لَکِنْ بَعَثَنِی بِالْحَنِیفِیَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَة»؛[1] خدای تعالی مرا برای رهبانیت نفرستاد، بلکه مرا به دین حنیف سهل و آسان مبعوث نمود و اساساً رهبانیت در آموزههای اصیل دین مسیح(ع) نیز وجود نداشت، بلکه بدعتی بود که بعدها بنیاد آن نهاده شده است.[2]
مجرد بودن حضرت مسیح(ع) نیز دلایل خاص خودش را داشت که قابل سرایت به دیگران نیست[3]و ایشان به پیروان خویش توصیه نکرد تا برای پارسایی تجرد پیشه کنند.
آنچه در این سخن مورد نظر امام(ع) است، بیان یکی از صفات پارسایان و پرهیزکاران است. حضرت در اینجا برخی از ویژگیهای پارسایان را برمیشمارد تا دیگران از آنان در این صفات پیروی کنند. شش صفتی را که امام در اینجا برای پارسایان برمیشمارد عبارتاند از:
1. زمین را فرش خود قرار دادهاند.
2. خاک زمین را بستر خود قرار دادهاند.
3. آب زمین را شربتى گوارا دانستهاند.
4. قرآن را شعار (جامه زیرین) خود ساختهاند. واژه «شعار» را براى قرآن از آنرو استعاره آورده است که آنان پیوسته در حال آموزش آن و درک مقاصد قرآناند. مانند لباس زیرین که همراه بدن است.
5. دعا و درخواست را دثار (لباس روپوش از قبیل جبّه و عبا) قرار دادهاند. استعاره آوردن لفظ «دثار» نیز از آن جهت است که آنان خود را به وسیله دعا از عذاب خدا و سختیهاى وارد بر ایشان نگه میدارند، همانطور که شخص به وسیله لباس روپوش از سرما و امثال آن خویشتن را حفظ میکند.
6. بریدن آنان از دنیا، یعنى آنان(پارسایان) با این ویژگیها، دنیا را با کمترین مقدار نیاز؛ همچون حضرت مسیح(ع) از خود جدا ساختهاند.
اینها از لوازم پارسایى آن افراد در برخوردارى از دنیا و چشم پوشیدن با میل و رغبت از آن است.[4]
آنچه امام(ع) در این فراز از سخنانش ما را به آن توجه میدهد، این است که پارسایان با ویژگیهایی که دارند، مانند حضرت مسیح(ع) از متاع دنیا به حداقل اکتفا نمودند. و این بدان معنا نیست که مؤمنان نباید ازدواج کنند و تجرد و رهبانیت را در دستور کار خود قرار دهند. اگر اینگونه بود که پیشوایان دین و اولیای الهی خودشان نباید ازدواج میکردند. در حالیکه در تاریخ مشاهده میکنیم که اینگونه نبودند. نه تنها خودشان ازدواج میکردند، بلکه فراوان توصیه به ازدواج میکردند. از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل است که فرمودند: ازدواج سنت من است هرکس از آن دوری کند از من نیست. [5]
بر اساس تعالیم و آموزههای دین آنچه مهم است، این است که انسان در عین اشتغال به تحصیل علم و دانش و کمالات و در حالیکه از نعمتهای دنیایی بهره میبرد، از اینها به عنوان وسیلهای برای رسیدن به کمال و سعادت دنیا و آخرت نگاه کند، و از امکانات دنیایی به حداقل اکتفا نموده و حتی در صورت استفاده از این امکانات، خود را وابسته به آنها نسازند که حضرت مسیح(ع) اینگونه بود.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 494، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2] . حدید، 27.
[3]. ر. ک: علت ازدواج نکردن حضرت عیسی(ع)، 13960.
[4]. ر. ک: بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، محمدی مقدم، قربانعلی، نوایی یحیی زاده، علی اصغر، ج 5، ص 498، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1375ش.
[5]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 101، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بیتا.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
چرا در قرآن گاه میفرماید: لا اله الا هو، لااله الا انا، لااله الا انت، لااله الا الله و... . آیا این به مراتب متفاوتی اشاره دارد؟ ترتیب آنها چگونه است؟ بالاترین مرتبه توحید کدام است؟
1. متکلمان مسلمان، مراتب توحید و انواع آنرا چنین تقسیم کردهاند: توحید در ذات، توحید در صفات، و توحید در فعل، که اقسام دیگر توحید، زیر این اقسام داخل میشوند؛ مانند توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت، توحید در حاکمیت، توحید در طاعت و بندگی، توحید در تشریع و توحید در عبادت.
در دیدگاه عرفانی نیز ردهبندیهایی از توحید ارائه شده است که بندهای بعدی ناظر به آنها است.
2. معنای جملهی « لا اله الا هو»؛ این است که «جز او معبودی نیست». «هو» یا «او» اشاره به مقام «غیب الغیوب»، غایبترین غیبها بودنِ خداوند دارد؛ و اشاره به این دارد که برای هیچ بشری امکان ندارد که به ذات پروردگار احاطه پیدا کند.
3. «لا اله الا الله» به این معنا است که خدا و معبودی غیر از آنکس که به «الله» نامیده شده نیست؛ منظور از «الله» ذاتی است که مستجمع همه صفات جلال و جمال است. وقتی گفته میشود لا اله الا الله؛ یعنی خدایی غیر از «الله» که جامع همه صفات باشد، نیست.
4. معنای «لا اله الا انا» این است که خدا و معبودی غیر از من نیست؛ میتوان گفت در « لااله الا انا» مفهوم حضور و شهود گنجانده شده است؛ یعنی خداوند خود را حاضر و شاهد معرفی میکند.
5. «لا اله الا انت» یعنی خدا و معبودی جز تو نیست. در این جمله نیز مفهوم حضور و شهود وجود دارد، ولی در اینجا گواهی دهنده و انسانِ موحد، حضور خداوند را احساس میکند.
با توجه به معنای این جملات، معلوم میشود که همهی آنها در رساندن معنای توحید و وحدانیت خداوند مشترکاند؛ و تفاوت آنها در برخی جزئیات است که در اولی علاوه بر توحید اشاره به مقام غیب الغیوب خداوند دارد، در دومی به جامعیت صفاتِ جمال و جلال خداوند نیز اشاره دارد؛ در سومی خداوند حضور و شهود خود را به بندگان اعلام کرده و در جملهی چهارم، بندگان موحد، درک خود را به نحو شهود و حضور بیان میدارند.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
چگونه ابلیس بر انسان مسلط می شود؟
از امام صادق(ع) كه رسول خدا(ص) فرمود: موسى(ع) نشسته بود، ناگاه شیطان آمد. كلاه چند رنگى بر سر داشت و چون نزدیك موسى(ع) رسید، كلاه خود را از سر برداشت و به آن حضرت سلام داد، موسى گفت: تو كیستى؟ در پاسخ گفت: من ابلیسم گفت: توئى، خدا تو را به كسى نزدیك نسازد. گفت: من آمدم به شما سلام كنم براى مقامى كه نزد خدا دارى.
موسى به او گفت: این كلاه چیست؟ گفت: با آن دل مردم را مى ربایم. موسى به او گفت: به من خبر ده از گناهى كه چون آدمى زاده كند، تو بر او مسلّط مى شوى، پاسخ داد: هر گاه خود بین شود و كار خود را فزون شمارد و گناهش در چشم او كوچك جلوه كند. 1
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
1. كافی، ج۲، ص: ۳۱۴، باب عجب، حدیث ۸.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
آيا محل ايستادن خانم ها در نماز، بايد عقب تر از مردها باشد؟
آيت اللَّه خامنه اى:
بنا بر احتياط واجب بايد حداقل بين زن و مرد يك وجب فاصله باشد و با رعايت فاصله، اگر زن هم جلوتر بايستد، نمازش صحيح است.
آيات فاضل و مكارم:
زن بايد عقب تر از مرد بايستد ؛ وگرنه نماز او باطل است و فرقى بين محرم و نامحرم نيست.
آيت اللَّه سيستانى:
بنابر احتياط لازم، زن بايد عقب تر از مرد بايستد و فرقى بين محرم و نامحرم نيست.
آيت اللَّه وحيد:
بايد بين مرد و زن در حال نماز، حداقل يك وجب فاصله باشد ؛ ولى اگر زن برابر مرد يا جلوتر – در كمتر از فاصلهاى كه ذكر شد بايستد و هر دو با هم وارد نماز شوند، بايد نماز را دوباره بخوانند.
منبع:
توضيح المسائل مراجع، م 886
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
روش تطهیر مبل یا تشک تختی که نجس شده با آب قلیل، با توجه به اینکه غساله حین تطهیر به داخل آن نفوذ میکند چگونه است؟
امام خامنه ای :
اگر سطح مبل را دو مرتبه با آب قلیل بشوئید و آب آن را با فشاردادن از سطح مبل خارج کنید ــ هر چند به داخل مبل برود ــ، سطح مبل پاک می شود، اما توجه داشته باشید، آبی که از سطح مبل جدا می شود، پاک نیست.
آیت الله مکارم :
مبل را میتوان با آب تطهیر کرد؛ اگر چیز نجسی را با آب کر یا جاری یا آب لوله کشی بشویند تا عین نجاست برطرف شود، یا بعد از برطرف کردن عین نجس یک بار در آب کر یا جاری فرو برند پاک می شود، ولی فرش و لباس و مانند آن را باید فشار یا حرکت داد تا آب آن خارج شود. البته اگر هنگام شستشو، آب در آن جریان پیدا کند فشار لازم ندارد. ضمنا در وسایلی که نمی توان آب روی آن ریخت می توان از روکش استفاده کرد.
آیت الله فاضل :
اگر با آب قلیل مبل نجس را آب بکشید اگر با غیر بول نجس شده باشد بعد از بر طرف کردن عین نجاست یک مرتبه به مقداری آب بریزید که به تمام جاهای نجس جاری شود و با دادن فشار آب داخل مبل را خارج کنید و اگر با بول نجس شده است دو مرتبه با آب قلیل به همین ترتیب بشویید و هر بار، آب داخل آن را با فشار دادن خارج کنید پاک میشود، در غیر این صورت پاک نمیشود.
اگر با آب شیلنگ متصل به کر روی جایی که نجس شده یک مرتبه به مقداری بگیرید که آب به تمام جاهایی که نجس شده نفوذ کند و کمی فشار دهید که آب داخل آن خارج شود یا همزمان با اتصال آب فشار دهید که آب داخل آن جا بجا و کمی از آب داخل خارج شود پاک میشود.
آیت الله شبیری:
اگر بخواهید با آب قليل پاك شود بايد به قدرى آب روى آن بريزید كه جارى شود و بنابر احتياط آب را با دستمال و مانند آن جمع كنید و گرنه، جايى كه آب در آن جمع مىشود نجس مىماند البته در تطهیر با آب جاری، برطرف شدن عین نجاست و اتصال به آب کافی است.
منبع:
استفتاء از سایت مراجع عظام
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
چنانچه در اول وقت نماز ظهر را بخوانیم آیا برای نماز عصری که بلافاصله بعد از نماز ظهر خوانده می شود، می توان اذان گفت؟
آیت الله خامنه ای:
در فرض سؤال اذان ساقط است.
آیت الله مکارم:
هر نمازى كه با نماز قبل همراه خوانده شود اذان آن ساقط مى شود اما گفتن اقامه مانعی ندارد؛ فاصله شدن نافله و تعقيب كافى نيست، ولى اگر نمازها را جدا از هم هر يك را در وقت فضيلت خود به جا آورند اذان و اقامه هر دو مستحب است.
آیت الله سیستانی:
در فرض سوال اذان از نماز دوم ساقط است.
آیت الله شبیری زنجانی:
از موارد سقوط اذان است.
آیت الله وحید:
اگر در صحرایِ عرفات و در مسجد نباشید می توانید اذان بگویید و در آن دو مورد در مواردی نمی توانید.
آیت الله فاضل:
اگر برای نماز ظهر، اذان گفته باشید و نماز عصر را بلافاصله بعد از اذان ظهر بخوانید (و فاصله بین دو نماز نیفتد) گفتن اذان برای نماز عصر صحیح نیست و اذان ساقط است و تنها اقامه را بخوانید.
منابع:
[1]. استفتاء اینترنتی پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای، شماره استفتاء: 0386d35b8eff6cd1bb52ea3e75b92fb7. [2]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله مکارم، کد رهگیری: 9506040131. [3]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله سیستانی، کد استفتاء: 527611. [4]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله شبیری زنجانی، شماره سوال: 33128. [5]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله وحید، شماره سوال: 22905. [6]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله فاضل لنکرانی، کد رهگیری: 9501746.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
آیا جبرئیل نزد حضرت زهرا (س) می آمد؟
یکی از مطالبی که در رابطه با حضرت زهرا(س) در روایات بدان اشاره شده، این است که فرشتگان الهی از جمله جبرییل امین،خدمت آن حضرت می رسیدند:
امام باقر علیه السلام مى فرمایند: چون خداوند اراده كرد كه مصحف فاطمه را به آن حضرت بفرستد، به جبرئیل، میكائیل و اسرافیل دستور داد آن را به فاطمه علیهاالسلام برسانند و این قضیه در نیمهى شب جمعه اتفاق افتاد، آنان در حالى فرود آمدند كه آن بانو مشغول عبادت الهى بود. پس از عرض سلام به او گفتند: (خدا) بر تو سلام مى فرستد، آنگاه مصحف را به وى تحویل دادند.
فاطمه علیهاالسلام پس از تحویل مصحف گفت: بر خدا باد سلام و از او سلام و براى او سلام و براى شما سفیران پروردگارم سلام.»
قابل توجه است جبرئیل، میكائیل و اسرافیل، كه هر سه از بزرگان ملائكه به حساب مى آیند، حامل سلام خدا به فاطمه علیهاالسلام بوده اند و مصحف فاطمه را به صاحب اصلى مى رسانند و با وى به گفتگو مى پردازند.
حضرت امام صادق علیه السلام در مورد نزول ملائكه به حضور فاطمه علیهاالسلام و سخن گفتنشان با آن حضرت مى فرمایند:
«انما سمیت فاطمه محدثه لان الملائكه كانت تهبط من السماء فتنادیها كما تنادى مریم بنت عمران... فتحدثهم و یحدثونها... فاطمه علیهاالسلام را از این جهت محدثه خواندند كه ملائكه به حضورش شتافته و با وى مصاحبه مىكردند و سخن مى گفتند، همان طورى كه با مریم دختر عمران چنین بودند.»
حضرت امام خمینی (ره) در ۱۱ اسفندماه سال ۶۴ در دیدار با طلاب جامعةالزهرا سخنانی را در باب حضرت زهرا (س) و الگو بودن ایشان برای تمام زنان جهان میفرمایند: ... برای زنها کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه (س) را روز زن قرار دادهاند، افتخار است و مسؤولیت.
در این ۷۵ روز (بعد رحلت پیامبر ص تا شهادت حضرت زهرا س ) مراودهای بوده است؛ یعنی، رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است. من راجع به حضرت صدیقه ـ سلام الله علیها ـ خودم را قاصر میدانم که ذکری بکنم، فقط اکتفا میکنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق (ع)میفرماید: فاطمه ـ سلام الله علیها بعد از پدرش ۷۵ روز زنده بودند در این دنیا، بودند و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین میآمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض میکرد و مسائلی از آینده نقل میکرد.
ظاهر روایت این است که در این ۷۵ روز مراودهای بوده است؛ یعنی، رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیاء عظام درباره کسی این طور وارد شده باشد که در ظرف ۷۵ روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیهای که واقع میشده است، مسائل را ذکر کرده است و آنچه که به ذریه او میرسیده است در آتیه، ذکر کرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است، کاتب وحی بوده است حضرت امیر؛ همان طوری که کاتب وحی رسول خدا بوده است ـ و البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم ـ کاتب وحی حضرت صدیقه در این ۷۵ روز بوده است. مسأله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسأله ساده نیست.
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۷۸.
اصول کافی؛ ج۲ص ۳۵۵.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
اگر تربت كربلا شفا مي دهد، چرا شيعيان به پزشك مراجعه مي كنند و بيمارستان مي سازند؟
ترديدي نيست كه «شفا» به دست خداوند است؛ و اين خداوند است كه در برخي از چيزها شفا قرار داده است؛ از جمله در قرآن، عسل و... و از جمله در خاك كربلا.
از نظر لغت شفا؛ يعني رسيدن و آمدن بهبودي است. و به نوعي معناي آن حاصل مصدري است. و مي توان گفت شفا امري است كه با آمدنش درد پايان مي يابد.
چنانچه راغب اصفهاني در مفردات خود به همين قضيه اشاره كرده است.
ترجمه مفردات راغب ج 2 337.
اما «دوا» كه جمع آن «ادويه» مي شود، به هر چيزي كه بيماري را با آن درمان مي كنند گفته مي شود.
دواء: مايتداوي به، و «دَاوَاهُ » عالجه:
الدَّوَاء- جمع أَدْوِيَة: دارو، آنچه كه بيماري را با آن درمان كنند.
فرهنگ ابجدي عربي- فارسي، متن 400.
خلاصه اين كه شفا يافتن؛ يعني بهبودي از بيماري، حال گاهي بهبودي به وسيله مداوا و معالجه با دوا است و گاهي بدون مداوا و به وسيله معجزه و... است.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
چرا عدهای ریزش میکنند و از #قطارِ_انقلاب_اسلامی پیاده میشوند؟
استاد میرباقری :
«انقلاب اسلامی حرکتی دربرابر تمدن غرب است که میبایست چند مرحله را پشت سر بگذارد:
۱) مرحله سیاسی، که در آن، تمایلات عمومی متناسب با ایدههای انقلاب اسلامی بسط و شرح مییابد.
۲) مرحله فرهنگی، که در آن عقلانیت اجتماعی به تولید میرسد و سازوکارهایی برای رسیدن به آرمانها و ارزشها پیریزی میشود.
۳) مرحله انقلاب در صنعت و محصولات است که درمجموع، تمدن نوینی شکل میگیرد. انقلاب ما اکنون در مرحله دوم است؛ مرحله کنونی، مرحله عبور از عقلانیت غربی و ورود به عقلانیت دینی است. اگر انقلاب اسلامی بخواهد آرمان های خود را در مقیاس ملی، منطقهای و جهانی بسط دهد و به یک راه جدید در مقابل راه برآمده از رنسانس تبدیل شود، باید عقلانیت جدید اسلامی تولید و از عقلانیت سکولار که سدی در مقابل سیر تکاملی انقلاب اسلامی است، گذر کند.
بهطور طبیعی، انقلاب اسلامی در این مرحله و در مراحل قبل و بعد، با ریزشهایی روبهروست؛ زیرا در هر دوره، کسانی که نمیتوانند با آرمانها و برنامههای انقلاب اسلامی همگام شوند، بهتدریج ریزش میکنند. به عنوان نمونه، آنها که نمیخواهند از عقلانیت مدرن عبور کنند، با تکیه بر این عقلانیت به نفی اصل انقلاب میپردازند؛ آنها راه وصول به سعادت و عدالت اجتماعی را همین عقلانیت مدرن میدانند و میپندارند که انقلاب اسلامی به بیراهه میرود! درواقع، آنها آرمانهای انقلاب و مقولاتی چون عدالت، امنیت و رفاه بشر را براساس همین عقلانیت مدرن، درک و تحلیل میکنند و عبور از آن را بهمعنای عبور از آرمانهای انقلاب و ناکارآمد و متحجرانه میپندارند؛ از این رو، درمقابل این مرحله از حرکت متعالی انقلاب اسلامی مقاومت میکنند و درنهایت، صف خود را از صف انقلابیون جدا میسازند. بر این اساس ریزشها، به عدم همراهی عدهای با مرحلهای از مراحل تکاملی انقلاب اسلامی تحلیل میشود.
از سوی دیگر، در هر مرحله، رویشی هم پدیدار میشود؛ زیرا هنگامی که عقلانیت دینیِ کاربردی و سازوکار حرکت اجتماعی الهی در دنیای جدید، طراحی میشود، قشر وسیعی از نخبگان و روشنفکران و یا مستضعفان و مظلومان در دنیای اسلام و در مقیاس جامعه جهانی، مجذوب انقلاب اسلامی میشوند و به این سو میآیند.
این ریزش و رویش، در همه مراحل تاریخی انقلاب اسلامی وجود داشته و خواهد داشت.
انقلاب اسلامی از آغاز درپیِ بسط خلافت الهیه بود. در قدم اول، به مبارزه با زیاده خواهی قدرتها پرداخت و به مبارزه با نظام سلطنتی بهعنوان یک ساختار عدالت گریز و دینستیز مبدل شد و درنهایت، به یک ایده اثباتی به نام «حکومت اسلامی» رسید. در هریک از این مراحل، با دقیقتر شدن و تبیین بیشتر آرمانهای اسلامی، عدهای که برخی از ایدههای نظری و عملی خود را حذف شده میدیدند، از انقلاب جدا شدند! بهعنوان مثال، هنگامی که مبارزه به مرحله درگیری با اصل نظام سلطنت منتهی شد، گروههایی که سلطنت مشروطه یا مشروعه و یا دموکراتیزه شده را میخواستند، از قطار انقلاب پیاده شدند؛ چون گمان کردند که این انقلاب از آرمانهای صحیح خود فاصله گرفته است! یا در آنجا که امام انقلاب بر «جمهوری اسلامی» تأکید کرد؛ برخی که بهدنبال تحقق جمهوری سوسیالیستی و یا جمهوری با قیدهای دیگر بودند، این جهتگیری را متناسب با آرمانها خود ندیدند و ریزش کردند. مبارزات مارکسیستی بر علیه انقلاب اسلامی عمدتاً از همین مرحله شروع شد.
هنگامی که قانون اساسی تدوین شد نیز ریزش بر همین منوال بود. هواداران حکومت دموکراتیک و دین حداقلی وقتی مشاهده کردند که اسلام و ولایت فقیه به یک نظام حقوقی کلان در جامعه تبدیل میشود از انقلاب فاصله گرفتند.
از مرحلهای که انقلاب اسلامی وارد مبارزه جهانی شد نیز طیفی که به یک رفرم یا انقلاب در مقیاس ملی میاندیشیدند، فریاد برآوردند که ضرورتی ندارد ما هزینه یک انقلاب جهانی را بپردازیم؛ باید در حد حلوفصل مسائل ملی و عمران و آبادانی کشور خود تلاش کنیم. بنابراین، حاضر نشدند در بسط فرهنگی اسلام و انقلاب اسلامی در مقیاس جهانی و مبارزه با نظام استکباری حاکم بر جهان همکاری کنند. به عبارت دیگر، وقتی انقلاب اسلامی برای دفاع از اسلامیت نظام، تا مرز درگیری نظامی با استکبار ایستاد، حتی عدهای از طرفداران انقلاب اسلامی، به دلیل هزینه این حرکت، راه خود را جدا کردند؛ بدون آنکه به دستاوردهای این حرکت توجه داشته باشند.
در کنار همه ریزشهایی که در مراحل تکاملی انقلاب اسلامی روی میدهد، رویشهایی بسیار گستردهای نیز به وقوع پیوسته است که از آن جمله میتوان به هویتیابی افتخارآمیز شیعیان در جهان و رشد تشیع در جهان اسلام و سایر کشورها، توجه و گرایش به اسلام انقلابی و حتی تمایل بسیاری از کشورهای انقلابی به اسلام، و... اشاره کرد.»
✍
آيا عاشق فردي بودن ، بدون اينکه آن فرد بداند گناه دارد؟
عشق به جنس مخالف تا هنگامي كه در حد احساس قلبي است و منجر به ابراز و روابط نامشروع نشده است، از نظر اسلام حرام نيست، اما با دو مشكل مواجه است:
اولاً: اشتغال قلبي: آن هم در حد عشق و علاقه مفرط، باعث سرگرمي فكر و هزينه شدن بسياري از نيرو و سرمايه مادي و معنوي براي آن مي شود كه غالباً بي ثمر و حتي مخرب است.
همچنين ممكن است به صورت هاي مختلف مانند افت تحصيلي، پريشاني خيال و فكر و انجام گناه و از دست دادن سرمايه اصيل پاكدامني منجر شود.
بنابراين عشق و علاقه مندي شديد به يك شخص فكر و ذهن انسان را به خود مشغول مي كند.
دوماً: با توجه به اين كه چنين عشقي برخاسته از طوفان غريزه جنسي است، به طور طبيعي و غالباً، پس از اظهار عشق، روابط ديگري شكل ميگيرد كه خارج از حدود شرع و قانون و هنجارهاي اجتماعي و... است.
متأسفانه چنين عشق و علاقه هاي از مسير معيّن، خارج ميگردد و مراحل بعدي قابل كنترل نيست.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c