eitaa logo
سفیران ایثار
1.8هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
26 فایل
«﷽» بـاور کنید ؛ هرکس‌ بہ جـایی‌ رسید ، از مـُبارزھ با نفس‌ رسید امدنت اینجا اتفاقی نیست ای‌کاش‌!شھادت‌قسمت‌ما‌میشد @mahdi1105 👈 خــادم الــشـهـیـد کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🛠 بعضی از دوستان حتی برخی از بچه های مذهبی را می شناسیم که اخلاق خاصی دارند! کارهایی که باید انجام دهند با کندی پیش می برند. جان آدم را به لب می رسانند تا یک حرکت مثبت انجام دهند. اگر کاری را به آنها واگذار کنیم به انجام و یا اتمام آن مطمئن نیستیم. دائم باید بالای سرشان باشیم تا کار به خوبی تمام شود. این معضل در برخی از نهادها و حتی برخی مسئولان دیده می شود. برخی افراد هم هستند که وقتی بخواهند کاری انجام دهند، از همه ی عالم و آدم طلبکار می شوند. همه ی امکانات و شرایط باید برای آنها مهیا شود تا بلکه یک تحرک کوچکی پیدا کنند. امير المؤمنين در بیان احوالات یکی از دوستانشان که او را برادر خود خطاب میکردند فرمودند او پرفایده و کم هزینه بود.این عبارت مصداق کاملی از روحیات هادی ذوالفقاری به حساب می آمد.هادی به هر جا که وارد می شد پر فایده بود.اهل کار بود. به کسی دستور نمی داد تا متوجه میشد کاری بر زمین مانده سریع وارد گود می شد.بارها دیده بودم که توی هیئت یا مسجد کارهایی را انجام می داد که کسی سراغ آن کارها نمی رفت؛ کارهایی مثل نظافت و شستن ظرف ها و..... من شاهد بودم که برخی دوستان مسجدی ما به دنبال استخدام دولتی و پشت میز نشینی بودند و می گفتند تا کار دولتی برای ما فراهم نشود سراغ کار دیگری نمی رویم. آنها شخصیت های کاذب برای خودشان درست کرده بودند و می گفتند خیلی از کارها در شأن ما نیست اما هادی این گونه نبود. شخصیت کاذب برای خودش نمی ساخت. او برای رهایی از بیکاری کارهای زیادی انجام داد. مدتها با موتور، کار پیک انجام می داد. در بازار آهن مشغول بود و..... می گفت: در روایات اسلامی بیکاری بدترین حالت یک جوان به حساب می آید. بیکاری هزاران مشکل و گناه و ... را در پی خود دارد. 🦋همراهمون باشید😉 🆔 @safiran_isAr
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🛠 هادی یک ویژگی بسیار مثبت داشت. در هر کاری وارد میشد کار را به بهترین نحو به پایان می رساند. خوب به یاد دارم که یک روز وارد پایگاه بسیج شد. یکی از بچه ها مشغول گچ کاری دیوارهای طبقه ی بالای مسجد بود. اما نیروی کمکی نداشت. هادی یک باره لباسش را عوض کرد. با شلوار کردی به کمک این گچ کار آمد او خیلی زود کار را یاد گرفت و کار گچ کاری ساختمان بسیج، به سرعت و به خوبی انجام شد. مدتی بعد بحث حضور بچه های مسجد در اردوی جهادی پیش آمد. تابستان ۱۳۸۷ بود که هادی به همراه چند نفر از رفقا از جمله سید علی مصطفوی راهی منطقه ی پیراشگفت، اطراف یاسوج، شد.هادی در اردوهای جهادی نیز همین ویژگی را داشت. بیکار نمی ماند. از لحظه لحظه وقتش استفاده می کرد. در کارهای عمرانی خستگی را نمی فهمید مثل بولدوزر کار می کرد. وقتی کار عمرانی تمام میشد به سراغ بچه هایی می رفت که مشغول کار فرهنگی بودند. به آنها در زمینه ی فرهنگی کمک می کرد. بعد به آشپز جهت پخت غذا می رفت و..... با آن بدن نحیف اما همیشه اهل کار و فعالیت بود. هادی هیچ گاه احساس خستگی نمی کرد. تا اینکه بعد از پایان اردوی جهادی به تهران آمدیم. فعالیت بچه های مسجد در منطقه ی پیراشگفت مورد تحسین مسئولان قرار گرفت. قرار شد از بچه های جهادی برتر در مراسمی با حضور رئیس جمهور تقدیر شود. راهی سالن وزارت کشور شدیم بعد از پایان مراسم و تقدیر از بچه های مسجد هادی به سمت رئیس جمهور رفت. او توانست خودش را به آقای احمدی نژاد برساند و از دور کمی با ایشان صحبت کند. اطراف رئیس جمهور شلوغ بود. نفهمیدم هادی چه گفت و چه شد. اما هادی دستش را از روی جمعیت دراز کرد تا با رئیس جمهور، یعنی بالاترین مقام اجرایی کشور دست بدهد اما همینکه دست هادی به سمت ایشان رفت آقای احمدی نژاد دست هادی را بوسید رنگ از چهره ی هادی پرید. او که همیشه میخواست کارهایش در خفا باشد و برای کسی حرف نمی زد اما یک باره در چنین شرایطی قرار گرفت. 🦋همراهمون باشید😉 🆔 @safiran_isAr