eitaa logo
سفیران ایثار
1.5هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
27 فایل
«﷽» بـاور کنید ؛ هرکس‌ بہ جـایی‌ رسید ، از مـُبارزھ با نفس‌ رسید امدنت اینجا اتفاقی نیست ای‌کاش‌!شھادت‌قسمت‌ما‌میشد @mahdi1105 👈 خــادم الــشـهـیـد کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🍁با همسرش قرار گذاشته بودند هر چی امام خامنه ایی بگن همونو انجام بدن، مثلا امام خامنه ایی💕 فرمودند ملاک حرام و حلال نشان دادن در رسانه نیست،❌بنابراین هر برنامه و موسیقی گوش نمیدادندو شاید گاهی دیدن کارتون را اصلح میدانستند چون حداقل گناه چشم و دل به وجود نمیاورد. 🌷 هدیه به روح مطهرش صلوات📿 ✨ 🍃🌹 🔹ـــــــــــــــــــــــــ سفیران ایثار ˹@safiran_isAr˼
🌷 🌹حس و حال عجیبی داشتم از دور گنبد طلایی امام رضا (ع) را که دیدیم چشمهای هر دوی ما بارانی شد به فلکه آب که رسیدیم حمید دستش را روی سینه گذاشت و سلام داد: "السلام علیک یا علی بن موسى الرضا. صحن جامع رضوی که بودیم نمیتوانستم جلوتر بروم. همانجا در صحن رو به گنبد فقط گریه میکردم دست خودم نبود حمید در حالی که سعی میکرد حال من را با شوخی هایش بهتر .کند :گفت عزیزم این ناراحتی برای چیه؟ آخه این همه اشکو از کجا آوردی دختر؟ ... نمیدانم چرا ته دلم آشوب بود حس میکردم این آخرین باری است که با هم مشهد می آییم. بیشتر اوقات حرم بودیم فقط برای خوردن غذا و کمی استراحت هتل میرفتیم هر بار در یکی از صحنها گوشهٔ دنجی پیدا میکردیم و رو به گنبد مینشستیم. هر بار به زیارت رفتم برای خوشبختی و عاقبت به خیری خودمان دعا کردم از امام رضا (ع) خواستم تا زنده هستم حمید کنارم باشد. خواستم کنار هم پیر شویم و هر ساله به زیارتش برویم. اما نه کنار حمید پیر شد و نه دیگر قسمت شد که با حمید به پابوسی امام رضا (ع) بروم🌷🥀 به روایت همسر شهید🌱 📚برگرفته از یادت باشد شهید حمید سیاهکالی🌷 هدیه به روح مطهرش صلوات📿✨ 🍃🌹 🔹ـــــــــــــــــــــــــ سفیران ایثار ˹@safiran_isAr˼
🌷 ✨انگشتر درّ نجف 💍 ...این انگشتر رو می بینی خانوم؟دُرّ نجفه،همیشه همراهمه،شنیدم اون هایی که انگشتر دُرّ نجف میندازن روز قیامت حسرت نمی خورن،باید برم نگین این انگشتر رو نصف کنم،یه رکاب بخرم که تو هم انگشتر دُرّ نجف داشته باشی،دلم نمیاد روز قیامت حسرت بخوری.... 🍁🌷 هدیه به روح مطهرش صلوات 📿✨ .🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ سفیران ایثار ˹@safiran_isAr˼
🌷 ✨جلوی حسینیه حاج ابراهیم همت که رسیدیم، حمید گفت: «یه روزی صدای بچه های رزمنده توی صبحگاه دوکوهه می پیچیده، بعد از دعای صبحگاهی که شهید گلستانی میخوند نرمش میکردن و میگفتن یک دو، سه، شهيدا ولی الآن انگار دوکوهه خلوت کرده و منتظره، منتظر به روزی که یه سری مثل همون شهدا پیدا بشن و اینجا دوباره نفس بکشن.» چند روزی به عنوان خادم در دوکوهه ماندیم. گاهی از اوقات حمید را می دیدم که با ماشین در حال تردد و کمک برای خدمت به زائران شهداست. روز سوم که دوکوهه بودیم، کاروانی از تهران می خواستند به دیدن حسینیه بچه های گردان تخریب بروند. این حسینیه دو کیلومتری از ساختمان های اصلی دوکوهه فاصله دارد؛ جایی که بچه های تخریب برای آموزش ها و خلوت های شبانه خودشان انتخاب کرده بودند. چون هوا گرم شده بود امکان پیاده روی وجود نداشت. با تصمیم مسئولین قرار شد زائران را با ماشین به حسينيه تخريب برسانیم. من هم همراهشان رفتم. طول مسیر به خانم هایی که تا حالا دوکوهه را ندیده بودند، گفتم: اینجا مثل باند پرواز میمونه. 📚بخشی از کتاب یادت باشد راوی: همسر شهید 🌹 شهید حمید سیاهکالی مرادی🌷 هدیه به روح مطهرش صلوات ✨ 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ سفیران ایثار ˹@safiran_isAr˼
🌷 شهید حمید آقا 🌷معتقد بودند حتی یک صفحه از کتابی📚 را که نخریده اند را نباید بخوانند به همین جهت در نمایشگاه ها یا کتابفروشی ها هیچ وقت مقدمه کتاب یا صفحات مختلف آن را مطالعه نمی کردند برای آشنایی از محتوای 📚کتاب خودشان تحقیق می کردند یا از فروشنده سوال می پرسیدند ⚡️چون نظرشان این بود مطالعه کتاب بدون پرداخت هزینه و خرید آن حقوق ناشر و نویسنده را پایمال می کند💥 🌷 هدیه به روح مطهرش صلوات ✨✨🕊 🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ سفیران ایثار ˹@safiran_isAr˼