.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_شصتم🌸/#طلبهلولهکش🙂
هادی در کنار درس خواندن برای طلبه ها صحبت می کرد و به شرایط روز عراق و موقعیت آمریکا و دشمنی این کشور با مسلمانان اشاره می کرد. حالا دیگر زبان عربی را به خوبی تکلم میکرد. خیلی از طلبه ها عاشق هادی شده بودند. او با درآمد شخصی خودش بارها دوستان را به خانه ی خودش دعوت می کرد و برای آنها غذا درست می کرد. منزل هادی محل رفت و آمد دوستان ایرانی نیز شده بود. در ایام اربعین خانه را برای اسکان زائران آماده میکرد و خودش مشغول پخت و پز و پذیرایی از زائران ابا عبد الله الحسین می شد. برخی از دوستان عراقی هادی می گفتند تو نمی ترسی که در این خانه ی بزرگ و قدیمی و ترسناک تک و تنها زندگی می کنی؟ هادی هم می گفت: اگر مثل من مدتها کنار خیابان خوابیده بودید قدر این خانه را می دانستید بعد از آن رفت و آمد هادی با منازل دوستان طلبه اش بیشتر شد. در این رفت و آمدها متوجه شد که بیشتر دوستان طلبه از خانواده های مستضعف نجف هستند. بسیاری از این خانواده ها در منازلی زندگی می کنند که از نیازهای اولیه محروم است.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
#خــادم_الــشـهـیـد
🆔 @safiran_isAr
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_شصتویکم🌸/#طلبهلولهکش🙂
این خانه ها آب لوله کشی نداشت. با اینکه آب لوله کشی تا مقابل درب خانه آمده بود اما آنها بضاعت مالی برای لوله کشی نداشتند. این موضوع بسیار او را رنج میداد برای همین به تهران آمد و به سراغ دوستانش رفت. دستگاه های مربوط به لوله کشی را خرید و چند روزی در مغازه ی یکی از دوستانش ماند تا نحوه ی لوله کشی با لوله های جدید پلاستیکی را یاد بگیرد. هر چه را لازم داشت تهیه کرد و راهی نجف شد. حالا صبح تا عصر در کلاس درس مشغول بود و بعد از ظهرها لوله تهیه می کرد و به خانه ی طلبه های نجف می رفت. از خود طلبه ها کمک می گرفت و منازل مردم مستضعف، ولی مؤمن نجف را لوله کشی آب می کرد. خستگی برای این جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سر کلاس بود. بعد هم کمی غذا میخورد و سوار بر دوچرخه ای که تازه خریده بود راهی می شد و در خانه های مردم مشغول کار می شد. برخی از دوستان هادی نمی فهمیدند! یعنی نمی توانستند تصور کنند که یک طلبه که قرار است لباس روحانی بپوشد چرا این کارها را انجام می دهد؟! برخی فکر می کردند که لباس روحانیت یعنی آهسته قدم برداشتن و ذکر گفتن و دعا کردن و..... برای همین به او ایراد میگرفتند. حتی برخی ها به اینکه او با دوچرخه به حوزه می آید ایراد می گرفتند! اما آنها که با روحیات هادی آشنا بودند میفهمیدند که او اسلام واقعی را شناخته هادی اعتقاد داشت که لباس روحانیت یعنی لباس خدمت به اسلام و مسلمین به هر نحو ممکن.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
#خــادم_الــشـهـیـد
🆔 @safiran_isAr
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_شصتودوم🌸/#طلبهلولهکش🙂
با اینکه فقط دو سال از حضور هادی در نجف می گذشت اما دوستان زیادی پیدا کرده بود. برخی جوانان طلبه که کاری جز مطالعه و درس و بحث نداشتند، با تعجب به کارهای هادی نگاه میکردند. او در هر کاری که وارد میشد به بهترین نحو عمل می کرد. کم کم خیلی ها فهمیدند که هادی در کنار درس مشغول لوله کشی آب برای خانه های مردم محروم شده هادی با این کار که بیشتر مخفیانه انجام می شد خدمت بزرگی با خانواده های طلاب می کرد. اخلاص و تقوا و ایمان هادی اثر خود را گذاشته بود. او هر جا می رفت می خواست گمنام باشد. هیچ گاه از خودش حرفی نمی زد. هرگز ندیدیم که به خاطر پول کاری را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از شهادت همه از اخلاص او می گفتند. چندین نفر را میشناختم که در تشییع هادی شرکت کردند و می گفتند: ما مدیون این جوان هستیم و بعد به لوله کشی آب منزلشان اشاره می کردند. هادی غیر از حوزه هر جای دیگر هم که وارد میشد بهترین نظرات را ارائه می کرد. در مسائل امنیتی به خاطر تجربه ی بسیج و فتنه ی ۱۳۸۸ بسیار مسلط بود. از طرفی دیدگاه های فرهنگی او به جهت تجربه ی فعالیت در مسجد بسیار مووثر بود. شاید به همین خاطر بود که مسئولان حشد الشعبی به این طلبه ی ایرانی بسیار علاقه پیدا کردند. رفت و آمد هادی با نیروهای مردمی زیاد شده بود. او به کار هنری و ساخت فیلم علاقه داشت و این روند را بین نیروهای حشدالشعبی گسترش داد.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
#خــادم_الــشـهـیـد
🆔 @safiran_isAr
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_شصتم🌸/#طلبهلولهکش🙂
هادی در کنار درس خواندن برای طلبه ها صحبت می کرد و به شرایط روز عراق و موقعیت آمریکا و دشمنی این کشور با مسلمانان اشاره می کرد. حالا دیگر زبان عربی را به خوبی تکلم میکرد. خیلی از طلبه ها عاشق هادی شده بودند. او با درآمد شخصی خودش بارها دوستان را به خانه ی خودش دعوت می کرد و برای آنها غذا درست می کرد. منزل هادی محل رفت و آمد دوستان ایرانی نیز شده بود. در ایام اربعین خانه را برای اسکان زائران آماده میکرد و خودش مشغول پخت و پز و پذیرایی از زائران ابا عبد الله الحسین می شد. برخی از دوستان عراقی هادی می گفتند تو نمی ترسی که در این خانه ی بزرگ و قدیمی و ترسناک تک و تنها زندگی می کنی؟ هادی هم می گفت: اگر مثل من مدتها کنار خیابان خوابیده بودید قدر این خانه را می دانستید بعد از آن رفت و آمد هادی با منازل دوستان طلبه اش بیشتر شد. در این رفت و آمدها متوجه شد که بیشتر دوستان طلبه از خانواده های مستضعف نجف هستند. بسیاری از این خانواده ها در منازلی زندگی می کنند که از نیازهای اولیه محروم است.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_شصتویکم🌸/#طلبهلولهکش🙂
این خانه ها آب لوله کشی نداشت. با اینکه آب لوله کشی تا مقابل درب خانه آمده بود اما آنها بضاعت مالی برای لوله کشی نداشتند. این موضوع بسیار او را رنج میداد برای همین به تهران آمد و به سراغ دوستانش رفت. دستگاه های مربوط به لوله کشی را خرید و چند روزی در مغازه ی یکی از دوستانش ماند تا نحوه ی لوله کشی با لوله های جدید پلاستیکی را یاد بگیرد. هر چه را لازم داشت تهیه کرد و راهی نجف شد. حالا صبح تا عصر در کلاس درس مشغول بود و بعد از ظهرها لوله تهیه می کرد و به خانه ی طلبه های نجف می رفت. از خود طلبه ها کمک می گرفت و منازل مردم مستضعف، ولی مؤمن نجف را لوله کشی آب می کرد. خستگی برای این جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سر کلاس بود. بعد هم کمی غذا میخورد و سوار بر دوچرخه ای که تازه خریده بود راهی می شد و در خانه های مردم مشغول کار می شد. برخی از دوستان هادی نمی فهمیدند! یعنی نمی توانستند تصور کنند که یک طلبه که قرار است لباس روحانی بپوشد چرا این کارها را انجام می دهد؟! برخی فکر می کردند که لباس روحانیت یعنی آهسته قدم برداشتن و ذکر گفتن و دعا کردن و..... برای همین به او ایراد میگرفتند. حتی برخی ها به اینکه او با دوچرخه به حوزه می آید ایراد می گرفتند! اما آنها که با روحیات هادی آشنا بودند میفهمیدند که او اسلام واقعی را شناخته هادی اعتقاد داشت که لباس روحانیت یعنی لباس خدمت به اسلام و مسلمین به هر نحو ممکن.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_شصتودوم🌸/#طلبهلولهکش🙂
با اینکه فقط دو سال از حضور هادی در نجف می گذشت اما دوستان زیادی پیدا کرده بود. برخی جوانان طلبه که کاری جز مطالعه و درس و بحث نداشتند، با تعجب به کارهای هادی نگاه میکردند. او در هر کاری که وارد میشد به بهترین نحو عمل می کرد. کم کم خیلی ها فهمیدند که هادی در کنار درس مشغول لوله کشی آب برای خانه های مردم محروم شده هادی با این کار که بیشتر مخفیانه انجام می شد خدمت بزرگی با خانواده های طلاب می کرد. اخلاص و تقوا و ایمان هادی اثر خود را گذاشته بود. او هر جا می رفت می خواست گمنام باشد. هیچ گاه از خودش حرفی نمی زد. هرگز ندیدیم که به خاطر پول کاری را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از شهادت همه از اخلاص او می گفتند. چندین نفر را میشناختم که در تشییع هادی شرکت کردند و می گفتند: ما مدیون این جوان هستیم و بعد به لوله کشی آب منزلشان اشاره می کردند. هادی غیر از حوزه هر جای دیگر هم که وارد میشد بهترین نظرات را ارائه می کرد. در مسائل امنیتی به خاطر تجربه ی بسیج و فتنه ی ۱۳۸۸ بسیار مسلط بود. از طرفی دیدگاه های فرهنگی او به جهت تجربه ی فعالیت در مسجد بسیار مووثر بود. شاید به همین خاطر بود که مسئولان حشد الشعبی به این طلبه ی ایرانی بسیار علاقه پیدا کردند. رفت و آمد هادی با نیروهای مردمی زیاد شده بود. او به کار هنری و ساخت فیلم علاقه داشت و این روند را بین نیروهای حشدالشعبی گسترش داد.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉