eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺 👈 چه به موقع آمدی بانو! درست زمانی که چیزی تا فراموشی کامل مقام الهی زن نمانده بود، خدا تو را به موسی بن جعفر علیه السلام عطا کرد. تا فاطمه ای دیگر برای نجات جهان مبعوث شود، تا کلاس زنانه‌ی امام شناسی تعطیل نشود. تا به همه ثابت گردد، زن یا دختر بودن، دلیل معافیت از یاری امام زمان ارواحناله الفداء نیست👌 🌺 ولادت سلام الله علیها و مبارک 🌸🌸🌸🌸🌸
🍃 فرار به سوی "خداوندمتعال" 🍃 🌼خیلی تلاش کرد تا برخی رفیقان فاسد خود را هدایت کند یک بار با آنها تا نزدیک محل فساد رفت در راه بسیار آنان را نصیحت کرد اما وقتی دید اثری ندارد و آنان می‌خواهند ابراهیم را به زور به آن مکان فساد ببرند ابراهیم پا به فرار گذاشت. " فَفِرُّوٓا إِلَى اللَّهِ ۖ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ " " پس(از گناهان) به سوی "خدا" بگریزید، كه‌ من از سوی او برای شما انذارکننده ای آشکارم. " 🍃 ذاریات - 50 🍃 🍃چقدر اسم زیبای تو، برازندۀ توست.. ابراهیم بودی و نفست را در آتش سوزاندی و برای دل درمانده از گناه من هدایت کننده شدی... به راستی که پیامبر دل من تویی... ابراهیم...❤️ هدیه محضرارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۴۰ *═✧❁﷽❁✧═* پدرشوهرم بلند شد و با هر دو دست روی سرش ز
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۴۱ *═✧❁﷽❁✧═* به فکرم 😇رسید بهتر است سماور به این بزرگی را دیگر خاموش کنیم؛ اما فرصت این کار نبود. واجب تر بچه بود که داشت هلاک می شد.😢 لیوان آب را به کبری دادم. او سعی کرد با قاشق آب را توی دهان نوزاد بریزد. اما نوزاد نمی توانست❌ آن را بخورد. دهانش را باز می کرد تا سینه مادر را بگیرد و مک بزند، اما قاشق 🥄فلزی به لب هایش می خورد و او را آزار می داد😥 به همین خاطر با حرص بیشتری گریه 😭می کرد. حال من و کبری بهتر از نوزاد نبود. به همین خاطر وقتی دیدیم نمی توانیم کاری برای نوزاد انجام بدهیم، هر دو با هم زدیم زیر گریه😭 مادرشوهرم همان شب🌚، در بیمارستان🏩 رزن توانست آن یکی فرزندش را به دنیا🌏 بیاورد. قل دوم دختر بود😍 فردا صبح او را به خانه آوردند. هنوز توی رختخوابش درست و حسابی نخوابیده بود که نوزاد پسر را گذاشتیم توی بغلش تا شیر بخورد، بچه با اشتها و حرص و ولع شیر می خورد 😋و قورت قورت می کرد. ما از روی خوشحالی 😍اشک می ریختیم. با تولد دوقلوها زندگی همه ما رنگ و روی تازه ای گرفت. من از این وضعیت خیلی خوشحال😌 بودم. صمد مشغول گذراندن سربازی👨‍🏭 اش بود و یک هفته در میان به خانه می آمد🚶‍♂ به همین خاطر بیشتر وقت ها احساس تنهایی و دلتنگی 💔می کردم. با آمدن دوقلوها، رفت و آمدها به خانه ما بیشتر شد و کارهایم آن قدر زیاد شد که دیگر وقت فکر کردن به صمد را نداشتم❌ از مهمان ها پذیرایی می کردم، مشغول رُفت و روب بودم، ظرف🍽 می شستم، حیاط جارو می کردم، و یا در حال آشپزی🍲 بودم. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
🍃🌺🍃🌺🍃🌺 مبارکه ی مائده آیه ۱۰۵ 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 👈یاایهاالذینَ ءَامَنوا علیکم اَنفُسَکُم لا یَضُرُکم مَّن ضَلَّ اذا اهتَدَیتُم الی اللهِ مَرجعُکم جمیعاً فَیُنَبِئُکم بما کنتم تعلمونَ. 👈خداوند در پاسخ کسانی که گفتند: پس اگر پدرانمان نمی دانستند و گمراه شده بودند تکلیف آنها چه می شود می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید شما مسئول خویش هستید اگر شما هدایت یافتید گمراهی دیگران لطمه ای به شما نخواهد زد بازگشت همه ی شما به سوی خدا است وبه حساب هریک ازشما جداگانه رسیدگی می کند و شما را از آنچه انجام می دادید آگاه می سازد. 👌هر کس مسئول کار خویش است. 🍃🌺🍃🌺🍃🌺
گوینـد بوی پیرهنت می‌ رسد ولی ما مانده ایم و وعده خوبان ، نیامدی ...... اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «چهره‌ی آشنا» 👤 استاد 🔻 آیا می‌شود در عصر غیبت هم امام زمان را ملاقات کرد؟ امام زمان چند کارگزار دارند؟ 📥 دانلود با کیفیت بالا
هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنَا مِنْكَ بِعِدَهٍ (بِغَدِهِ) فَنَحْظَي آيا امروز به فردايي مي رسد كه به ديدار جمالت محظوظ شويم🌱♥️
🌷🌷🌷🌷🌷 👈خبر رسید که با حمله به روستایی نزدیک سنندج ، دکتر جهاد سازندگی را به اسارت برده است. صبح اول وقت راه افتادیم. مصطفی، عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار دور کمر قوت قلب همه بود. پیش_مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به مصطفی نگاه می کردند . باور نمی کردند او اهل رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به شهادت رسانده بود امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند. یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت : - اینو می گن آخوند، اینو می گن آخوند! مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت : اینو میگن سبیل. اینو می گن سبیل👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۴۱ *═✧❁﷽❁✧═* به فکرم 😇رسید بهتر است سماور به این بزر
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۴۲ *═✧❁﷽❁✧═* شب ها خسته و بی حال قبل از اینکه بتوانم به چیزی فکر 😇کنم، به خواب😴 عمیقی فرو می رفتم. بعد از چند هفته صمد به خانه آمد🚶‍♂ با دیدن من تعجب😳 کرد. می گفت: «قدم😍 به جان خودم خیلی لاغر شده ای، نکند مریضی🤒» می خندیدم😊 و می گفتم: «زحمت خواهر و برادر جدیدت است.»☺️ اما این را برای شوخی می گفتم. حاضر بودم از این بیشتر کار 💪کنم؛ اما شوهرم پیشم باشد😢 گاهی که صمد برای کاری بیرون می رفت، مثل مرغ 🐔پرکنده از این طرف به آن طرف می رفتم تا برگردد. چشمم 👀به در بود. می گفتم: «نمی شود این دو روز را خانه بمانی و جایی نروی.»😔 می گفت کار دارم. باید به کارهایم برسم☹️ دلم برایش تنگ 💔می شد. می پرسید: «قدم! بگو چرا می خواهی پیشت بمانم.» دوست داشت از زبانم بشنود که دوستش💞 دارم و دلم برایش تنگ می شود. سرم را پایین می انداختم و طفره می رفتم. سعی می کرد بیشتر پیشم بماند. نمی توانست توی کارها کمکم💪 کند. می گفت: «عیب است. خوبیت ندارد 🙈پیش پدر و مادرم به زنم کمک کنم. قول می دهم خانه🏠 خودمان که رفتیم، همه کاری برایت انجام دهم.》✅ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
🦋🌱🦋 مبارکه ی انعام آیه ۳ 🥀بسم الله الرحمن الرحیم🥀 👈وَ هُوَ اللهُ فی السَّمَواتِ و فی الارضِ یَعلَمُ سِرَّکم و جهرَکُم وَ یَعلَمُ ما تَکسِبونَ. 👈اوست خداوند در آسمان ها و در زمین. پنهان و آشکار شما را می داند; واز آنچه به دست می آورید با خبر است. 👌 🌱🦋🌱🦋
میشـود عالـم پُـر از آوازه‌ آقـایی‌اٺ یوسفان را محو خواهی ڪرد با زیبایی‌ات میشودتسلیم محضِ ذوالفقارٺ،شرق و غرب سجده خواهند ڪرد پای هیبت زهرایی ات اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 با ذهنی درگیر، سخت مشغول انجام کاری بودم، اما به نتیجه نمی‌رسیدم. با کلافگی دست از کار کشیدم و آرام گفتم یا صاحب الزمان! 🔆 ناگهان خجالت همه قلبم را گرفت. یادم آمد انقدر درگیر روزمرگی‌هایم شده‌ام که مدتهاست یادی از امام زمانم نکرده‌ام. لحظه‌ای با تمام وجود، معنای غربتش را فهمیدم. 🔺 امام غریب است که منِ پُر از ادعا، خود را منتظر و عاشق او می‌نامم، اما به یادش نیستم، آخر کدام عاشقی لحظه‌ای از یاد معشوق خود غافل می‌شود؟ آن هم معشوقی که آمدنش گره از کار همه انسان‌ها باز می‌کند؛ امان از ما، که چه غافلانه در گیر و دار روزمرگی‌هایمان او را فراموش کرده‌ایم. 🌍 کارِ دنیا برعکس شده؛ آقا در انتظار ما نشسته که او را بخوانیم تا جوابمان دهد؛ اما ما آنقدر بی‌وفاییم که گاهی حتی حضورش را هم از یاد می‌بریم. 🖼 کاش صبحی نباشد، مگر اینکه به یاد او بیدار شویم؛ کاش دعایی نباشد، مگر دعا برای ظهور او؛ کاش باور کنیم شلوغی و سردرگمی و آشوب ذهن و دل همه مردم دنیا، حاصل عادت کردن به زندگی منهای یاد و ذکر و حضور مهدی است. 🌸
سلام تنهاترین سنگ صبور،❤️ پر از بهانه برای گریستنم. پر از حرفهای ناگفته 🥀 و بغض های ناگشوده ام و چه دلنشین است که هر روز با شما درد دل می کنم ... السلام علیڪ یا عین الحیاة ...💐 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا